به نمایش بگذارید! مثل صحنه تئاتر

کد خبر: 102871
وارث

 مؤثرترین عاملی که می‌تواند بچه‌های ما را در خانه خوب بار بیاورد این است که والدین با همدیگر چه رفتاری داشته باشند. واقعاً والدین باید خانه را مثل سِن تئاتر ببینند و با همدیگر هماهنگ کنند پی‌اِس تهیه کنند یا طرحی برای نمایشنامه و با هم رفتاری را به نمایش بگذارند برای بچه‌ها که این بچه‌ها زندگی را و آینده را، آرمان‌ها را، انسانیت و اخلاق را توی این رفتار با همدیگری که می‌بینند از پدر و مادر یاد بگیرند و آموزش ببینند.
  مامان و بابا اصلاً نباید نشان بدهند پیش بچه ما همدیگر را نمی‌توانیم تحمّل کنیم. باید نشان بدهند که ما علی‌رغم تفاوت سلیقه‌ها همدیگر را تحمّل می‌کنیم. باید نمایش داد. همه چی نمایش. مثلاً بچه‌ات بد عُنُقی می‌کند هیچ‌وقت عذرخواهی نمی‌کند. خب این کاری ندارد، یک‌ماه کمتر پدر و مادر یک قراری می‌گذارند این هی به او می‌گوید آقا ببخشید من واقعاً معذرت می‌خواهم. بخشیدی؟ خواهش می‌کنم. این برگردد نه اشکال ندارد، نه خواهش می‌کنم! من مطمئن بشوم شما ببخشی. گفت آره من بخشیدم اشکال ندارد. بعد دوباره آن یکی به این بگوید. خانم ببخشید واقعاً آن قصه چی بود؟ واقعاً شما ببخشید. یک چندبار اینها این ببخشید این ببخشید، این عذرخواهی آن عذرخواهی، بچه درست می‌شود. اصلاً کاری ندارد تربیت بچه!
  تربیت بچه در مناسبات رابطۀ بین پدر و مادر صورت می‌گیرد. شما از هر کی ناراحت شدی کینه‌اش را به دل بگیری، از هر کی ناراحت شدی هر چی از دهانت درآمد بگویی، هر موقع دلت خواست قهر بکنی این بچه را من دیگر نمی‌توانم جمعش بکنم. می‌فرماید اگر مردی از ترس‌اش خانواده غذایی بخورند که این می‌خواهد، می‌فرماید این علامت منافق است. راحت! زده به سیم آخر توی روایت. ولی اگر غذایی را می‌خورد که بچه‌هایش دوست دارند، خانمش دوست دارد، این علامت مؤمن است. بابایت کدو دوست ندارد بچه‌ها ولی امشب کدو داریم، آخر لازم است. بعد می‌گویند خب بابا مگر نگفتی دوست ندارد؟ می‌گوید آره دوست ندارد ولی بابایت مرد است! حالا ببینید چه‌کار می‌کند. بعد کدو را می‌خورد، یَک مالاچ و ملوچی می‌کند می‌گوید من اصلاً غذای بدمزه می‌خورم بیشتر کِیف می‌کنم. این را مامانت پخته.
  یکبار بچه‌ها این را بشنوند این اجرای این روایت را. یک‌وقت آقایی از خانمی ناراحت باشد، خانم نباید بگذارد بخوابد آقا. حالا فردا صبح درستش می‌کنیم به جهنم بگذار بتمرگد نه نداریم. قبل از خواب باید ببخشند و بعد. می‌گوید حالا خسته‌ام ولم کن حالا. باشد نه نه ببین! می‌فرماید توی روایت دستش را بگیر. بگو آقا، باید از من راضی بشوی نمی‌شود تو بخوابی. این مردِ چه کِیفی می‌کند وای من سلطانم واقعاً. آن‌جور رفتار هم خانمِ کِیف می‌کند می‌گوید من ملکه‌ام.
  رفتند خانۀ امام باقر(ع)، حالا بچه‌های امام باقر دارند این بابا و مامان را می‌بینند دیگر. دیدند آقا لباس قرمز پوشیده. یعنی یکی رفت اندرونی کار داشت لباس اندرونی آقا را دید. آقا لباس قرمز پوشیدی؟! گفت دیگر گفت دیگر. گفت آقا این رنگ‌ها اصلاً! شما معمولاً سفید می‌پوشیدی و اینها. فرمود این رنگی است که خانمَم دوست دارد. من توی خانه آنی را می‌پوشم خانمَم دوست دارد. به چشم او باید قشنگ بیاید.
  بچه‌ها جاسوس‌اند دیگر می‌دانید جاسوس‌اند، اطلاعات می‌دهند به خودشان. اطلاعات یواشکی می‌گیرند به خودشان می‌دهند. می‌آید توی آشپزخانه می‌بیند آن مهمان ضعیفِ آمد مامان بشقاب ملامین‌ها را مثلاً گذاشت. آن مهمان کلاس بالا آمد گفت چینی‌ها را ببر. مامان مهمان با هم فرق می‌کند ها! می‌گوید آره این کیه این؟! ولش کن. عمه‌ات است دیگر، کیه؟! هیچی. بچه تبعیض را یاد گرفت. دیگر این به این سادگی از ذهنش در نمی‌آید.
  والدین باید خانه را مثل سِن تئاتر ببینند و با هم رفتاری را به نمایش بگذارند برای بچه‌ها که این بچه‌ها زندگی را و آینده را، آرمان‌ها را، انسانیت و اخلاق را توی این رفتار با همدیگری که می‌بینند از پدر و مادر یاد بگیرند و آموزش ببینند.

 منبع:panahian.ir


دانلود

افزودن دیدگاه جدید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.