قافله سالار صبر به منزلگه می رسد
حضرت زینب(س) پس از شهادت سیدالشهدا(ع)، پرچمدار و قافله سالار کاروانی شد که ندای مظلومیت و حقانیت کاروان کربلا را در جهان منتشر کرد و چه زیبا گفت آن شاعر که کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود.
وارث: پانزدهم رجب که معتکفان در مساجد سراسر کشور اعمال ام داود را به جا می آورند، همزمان در سوگ عقیله بنی هاشم به ماتم می نشینند و همراه با پیروان نهضت حسینی به بهانه سالروز وفات حضرت زینب(س) رشادت های این اسوه صبر و شهامت را به همراه مصیبت های کاروان حسینی زمزمه می کنند.
پنجم جمادی الاولی سال ششم هجری کودکی پا به عرصه جهان گذاشت که نه تنها زینت پدر شد بلکه به واژه عشق و صبر معنایی دیگر بخشید و دنیایی را مجذوب و شیفته خود کرد.
هنگامی که دختر امیرمومنان را به محضر پیامبر خدا (ص) آوردند تا نامی برای او انتخاب کنند، آن حضرت فرمودند: نام فرزندم از طرف خدای رحمان هدیه شد. از این به بعد او را زینب بخوانید. چرا که او زینت پدر است.
این دختر را زینب کبری نامیدند تا از دیگر زینب ها، همچون زینب بنت محمد، جدا شود و نیز او را صدیقه صغری گفتند تا از مادرش صدیقه کبری (س) متمایز شود.
زینب (س) در خانه امامت رشد یافت و در دامان کرامت پرورش یافت، به گونه ای که فصاحت و بلاغت را از پدرش علی(ع)، نجابت را از مادرش فاطمه(س)، صبر و شکیبایی را از برادرش حسن(ع) و مظلومیت در عین ایستادگی را از حسین(ع) آموخته بود.
حضرت زینب (س) در خضوع و خشوع و عبادت و بندگی، وارث پدر و مادر بود. او بیش تر شب ها را با عبادت و بندگی حضرت حق به صبح می رساند و همواره قرآن تلاوت می کرد. تهجد و شب زنده داری حضرت زینب (س) در طول حیات پربرکتش نشد؛ حتی در شب یازدهم محرم با آن همه رنج و خستگی و دیدن آن مصیبت های دلخراش هم به عبادت خدا پرداخت.
نه تنها شیعیان بلکه تمام مردم جهان باید محبت میان خواهر و برداری را از زینب و حسین (ع) بیاموزند، زینبی که با نام برادر آرامش می یافت و هنگام ازدواج شرط کرد که نباید فاصله دیدار میان او و حسین بیشتر از سه روز شود.
به راستی زینبی که حاضر نبود میان او و برادرش سه روز فاصله بیافتد، چگونه حاضر شد تا کارزار حسین را در صحرای کربلا ببیند و چگونه راضی شد تا پیکر قطعه قطعه شده برادر خود را در سرزمین نینوا رها کند و با سر حسین نجوا کند؟
آری، کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود. سلام بر تو ای زینب، سلام بر روزی که متولد شدی، سلام بر روزی که وفات کردی در حالی که پیراهن خونین حسین را بر سینه خود گذاشتی و سلام بر روزی که با حسین پا به عرصه محشر گذاری.
حضرت سجاد (ع) درباره شب یازدهم محرم فرمود «آن شب دیدم عمه ام بر سجاده نماز نشسته و مشغول عبادت است» و نیز از آن حضرت نقل شده که «عمه ام زینب با این همه مصیبت از کربلا تا شام، هیچ گاه نمازهای مستحبی را ترک نکرد.»
حضرت زینب(س) پس از واقعه عاشورا عهده دار سه موضوع حساس بود، یعنی علاوه بر سرپرستی از بازماندگان شهیدان کربلا و حمایت از حضرت سجاد(ع)؛ وظیفه ابلاغ پیام شهیدان کربلا به مردم را به خوبی انجام داد و خطبه های او در کوفه، در مجلس ابن زیاد، و خطبه غرای او در مجلس یزید، پایه های حکومت طاغوت را به لرزه درآورد.
بر همین اساس، در مجلس ابن زیاد هنگامی که او از روی شماتت به زینب(س) گفت: «دیدی که خداوند با برادر و خاندانت چه کرد؟» زینب(س) در پاسخ فرمود «ما رَأَیْتُ إلاّ جَمیلاً...؛ جز خوبی چیزی ندیدم، اینان افرادی بودند که خداوند مقام ارجمند شهادت را سرنوشتشان ساخت، از این رو داوطلبانه به آرامگاه های خود شتافتند، و به زودی خداوند بین آنان و تو جمع کند، تا تو را به محاکمه بکشند، اکنون بنگر در آن محاکمه چه کسی پیروز و چه کسی شکست خورده و درمانده است!»
در اواخر عمر حضرت زینب (س) در مدینه قحطی پیش آمد و عبدالله بن جعفر همسر حضرت زینب (س) در شام مزرعه ای داشت و ناچار به اتفاق همسر خود در آن دیار رحل اقامت افکند. حضرت در آن سرزمین بیمار شد و در همان جا روح خود، این امانت الهی را در پانزدهم رجب سال 62 هجری به صاحبش باز گرداند و با جسمی خسته از فراز و نشیب زمان و رنجور از جور مردمان به دیار باقی شتافت.
چشمانش را گشود و برای آخرین بار به دورترین نقطه خیره شد. در این مدت حتی یک لحظه چهره برادر از نظرش دور نمانده بود. آتش اشتیاق بیش از پیش شعله کشید و یاد برادر تمام وجودش را پر کرده بود. لحظه وصال نزدیک بود. دوباره خیمه های آتش زده و سرهای بر نیزه، چشمانش را به دریایی از غم مبدل ساخت.
زینب (س) پلک ها را روی هم گذاشت و زیر لب گفت «السلام علیک یا ابا عبدالله» و به برادر پیوست.
/م118
پنجم جمادی الاولی سال ششم هجری کودکی پا به عرصه جهان گذاشت که نه تنها زینت پدر شد بلکه به واژه عشق و صبر معنایی دیگر بخشید و دنیایی را مجذوب و شیفته خود کرد.
هنگامی که دختر امیرمومنان را به محضر پیامبر خدا (ص) آوردند تا نامی برای او انتخاب کنند، آن حضرت فرمودند: نام فرزندم از طرف خدای رحمان هدیه شد. از این به بعد او را زینب بخوانید. چرا که او زینت پدر است.
این دختر را زینب کبری نامیدند تا از دیگر زینب ها، همچون زینب بنت محمد، جدا شود و نیز او را صدیقه صغری گفتند تا از مادرش صدیقه کبری (س) متمایز شود.
زینب (س) در خانه امامت رشد یافت و در دامان کرامت پرورش یافت، به گونه ای که فصاحت و بلاغت را از پدرش علی(ع)، نجابت را از مادرش فاطمه(س)، صبر و شکیبایی را از برادرش حسن(ع) و مظلومیت در عین ایستادگی را از حسین(ع) آموخته بود.
حضرت زینب (س) در خضوع و خشوع و عبادت و بندگی، وارث پدر و مادر بود. او بیش تر شب ها را با عبادت و بندگی حضرت حق به صبح می رساند و همواره قرآن تلاوت می کرد. تهجد و شب زنده داری حضرت زینب (س) در طول حیات پربرکتش نشد؛ حتی در شب یازدهم محرم با آن همه رنج و خستگی و دیدن آن مصیبت های دلخراش هم به عبادت خدا پرداخت.
نه تنها شیعیان بلکه تمام مردم جهان باید محبت میان خواهر و برداری را از زینب و حسین (ع) بیاموزند، زینبی که با نام برادر آرامش می یافت و هنگام ازدواج شرط کرد که نباید فاصله دیدار میان او و حسین بیشتر از سه روز شود.
به راستی زینبی که حاضر نبود میان او و برادرش سه روز فاصله بیافتد، چگونه حاضر شد تا کارزار حسین را در صحرای کربلا ببیند و چگونه راضی شد تا پیکر قطعه قطعه شده برادر خود را در سرزمین نینوا رها کند و با سر حسین نجوا کند؟
آری، کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود. سلام بر تو ای زینب، سلام بر روزی که متولد شدی، سلام بر روزی که وفات کردی در حالی که پیراهن خونین حسین را بر سینه خود گذاشتی و سلام بر روزی که با حسین پا به عرصه محشر گذاری.
حضرت سجاد (ع) درباره شب یازدهم محرم فرمود «آن شب دیدم عمه ام بر سجاده نماز نشسته و مشغول عبادت است» و نیز از آن حضرت نقل شده که «عمه ام زینب با این همه مصیبت از کربلا تا شام، هیچ گاه نمازهای مستحبی را ترک نکرد.»
حضرت زینب(س) پس از واقعه عاشورا عهده دار سه موضوع حساس بود، یعنی علاوه بر سرپرستی از بازماندگان شهیدان کربلا و حمایت از حضرت سجاد(ع)؛ وظیفه ابلاغ پیام شهیدان کربلا به مردم را به خوبی انجام داد و خطبه های او در کوفه، در مجلس ابن زیاد، و خطبه غرای او در مجلس یزید، پایه های حکومت طاغوت را به لرزه درآورد.
بر همین اساس، در مجلس ابن زیاد هنگامی که او از روی شماتت به زینب(س) گفت: «دیدی که خداوند با برادر و خاندانت چه کرد؟» زینب(س) در پاسخ فرمود «ما رَأَیْتُ إلاّ جَمیلاً...؛ جز خوبی چیزی ندیدم، اینان افرادی بودند که خداوند مقام ارجمند شهادت را سرنوشتشان ساخت، از این رو داوطلبانه به آرامگاه های خود شتافتند، و به زودی خداوند بین آنان و تو جمع کند، تا تو را به محاکمه بکشند، اکنون بنگر در آن محاکمه چه کسی پیروز و چه کسی شکست خورده و درمانده است!»
در اواخر عمر حضرت زینب (س) در مدینه قحطی پیش آمد و عبدالله بن جعفر همسر حضرت زینب (س) در شام مزرعه ای داشت و ناچار به اتفاق همسر خود در آن دیار رحل اقامت افکند. حضرت در آن سرزمین بیمار شد و در همان جا روح خود، این امانت الهی را در پانزدهم رجب سال 62 هجری به صاحبش باز گرداند و با جسمی خسته از فراز و نشیب زمان و رنجور از جور مردمان به دیار باقی شتافت.
چشمانش را گشود و برای آخرین بار به دورترین نقطه خیره شد. در این مدت حتی یک لحظه چهره برادر از نظرش دور نمانده بود. آتش اشتیاق بیش از پیش شعله کشید و یاد برادر تمام وجودش را پر کرده بود. لحظه وصال نزدیک بود. دوباره خیمه های آتش زده و سرهای بر نیزه، چشمانش را به دریایی از غم مبدل ساخت.
زینب (س) پلک ها را روی هم گذاشت و زیر لب گفت «السلام علیک یا ابا عبدالله» و به برادر پیوست.
/م118