ملاقات و توسل زني به حضرت مهدی(ع) و نجات از درون آب
وارث: در كتاب عبقري الحسان از قول جناب حاج سيد محمد علي عراقي كرهرودي كه اين جريان را براي مؤلف كتاب مرحوم آيت الله نهاوندي قدس سره بيان نموده آمده است كه:
در ساليكه براي زيارت ائمه به عراق رفتم و شما را هم در نجف اشرف ملاقات كردم ( منظور مؤلف كتاب است) در همان سر بعد از ورود به بعقوبه كه در نزديكي بغداد واقع است همراهان تصميم گرفتن قبل از ورود به بغداد از راه علي آبادبه سامره رفته و پس از زيارت عسكريين عليهما السلام به بغداد و مشهد كاظمين بروند. لذا از اهل روستاي نزديك مردي را به عنوان راهنماي كاروان گرفتيم و روانه سامرا شديم چون به علي آباد و جزانيه گذشتيم گذر كاروان به رود پر آب و عريضي افتاد كه رد شدن از آن بسيار خطرناك بود و معبري كه راه عبور بود بسيار بارك و كم عرض بود و چه بسا اگر انسان كمي غفلت مي كرد موجب غرق شدنش مي شد.
كاروان وارد آب شد در بين اين كاروان زني بر مركبي سوار بود، نمي دانم پاي آن حيوان از روي معبر لغزيد يا اينكه از غير معبر عبور كرده بود كه ناگهان وارد چاله بزرگ آبي شد آن زن و حيوان هر دو در آب فرو رفتند حيوان سعي مي كرد كه با شنا خود را از زير آب بالا بكشد ولي چون سوار و باري كه پشت آن حيوان بود سنگين و همچنين آب باعث سنگين تر شدن آن هم شده بود و آب رود هم بسيار تند بود پاي آن حيوان به زمين قرار نمي گرفت و همچنين نمي توانست با شنا خود را روي آب نگاه دارد.
همانطور كه رسم است بين زوار در سختيها و حاجات كمك و استعانت از مولاي خود مي نمايند و متوسل به صاحتش مي شوند، آن زن صداي خود را به استعانه يا صاحب الزمان، يا صاحب الزمان بلند كرده بود من چون اين واقعه را ديدم سواره با شتاب وارد آب شدم كه شايد بتوانم به او كمكي كنم و سايز زوار به كار خود مشغول بودن يا اعتنايي به اين امر نداشتند.
ناگهان شخصي را در جلوي خودم و در پشت مركب آن زن در حال پياده به روي آب ديدم گويا در روي زمين صافي در حال حركت است و پاهاي او ردر آب فرو نمي رفت و حتي اثري از رطوبت نه در پاي او نه در لباس و ديگر اعضاي ايشان ديده نمي شد. ناگاه دست مباركش را پيش آورد و ان حيوان را همراه با صاحبش با سرعت هر چه تمامتر از ميان آب به كناري خشكي گذاشت.
چون هدف آن زن از استعانه اش به آن حضرت، نجات از آب بود، وقتي خود و مركبش را سالم در خشكي ديد، چيز ديگري از آن حضرت نخواست و من هم توفيقي بيش از اينكه ايشان را روي آب ديدم كه با سرعت آن زن و مركبش را گرفته و به كنار آب گذاشت چيز ديگري نديدم، ولي در يك نظر ايشان ر با قدي متوسط و صورتي نوراني و بيني كشيده و ساير مشخصاتي كه براي آن حضرت ذكر شده ديدم. بطوريكه بدر آن لحظه مطمئن شدم كه ايشان حضرت مهدي مي باشد. و بعد از مشاهده اين جراين شمايل و صورت آن حضرت را در خاطر خود سپردم و با به ياد آوردن آن خاطره خود را مشغول و مسرور و تسلي مي دادم. و بعد از اين واقعه ديگر ايشان را نديدم تا آنكه وارد نجف اشرف شدم يكي از روزها كه مشرف به زيارت قبر مطهر اميرالمؤمنين و داخل حرم شريف آن حضرت شدم در حين زيارت ناگاه چشمم به بالاي سر ضريح افتاد ناگهان ايشان را با همان مشخصات كه گفتم، ديدم كه در بالاي سر مشغول زيارت بود.
با عجله به طرفش رفتم، اجتماع زوار مانع مي شد از اينكه خود را سريع به او برسانم و گويا در اعضاي بدنم هم سرعت و حركتي سريعي نمي ديدم. بعد از مدتي خود را به بالاي سر ضريح رساندم، ولي ايشان را نديدم هر چه در حرم و اماكن مقدس و صحن گشتم كسي را نديدم و برگشتم.
منبع: مهدیه تهران
/م118
در ساليكه براي زيارت ائمه به عراق رفتم و شما را هم در نجف اشرف ملاقات كردم ( منظور مؤلف كتاب است) در همان سر بعد از ورود به بعقوبه كه در نزديكي بغداد واقع است همراهان تصميم گرفتن قبل از ورود به بغداد از راه علي آبادبه سامره رفته و پس از زيارت عسكريين عليهما السلام به بغداد و مشهد كاظمين بروند. لذا از اهل روستاي نزديك مردي را به عنوان راهنماي كاروان گرفتيم و روانه سامرا شديم چون به علي آباد و جزانيه گذشتيم گذر كاروان به رود پر آب و عريضي افتاد كه رد شدن از آن بسيار خطرناك بود و معبري كه راه عبور بود بسيار بارك و كم عرض بود و چه بسا اگر انسان كمي غفلت مي كرد موجب غرق شدنش مي شد.
كاروان وارد آب شد در بين اين كاروان زني بر مركبي سوار بود، نمي دانم پاي آن حيوان از روي معبر لغزيد يا اينكه از غير معبر عبور كرده بود كه ناگهان وارد چاله بزرگ آبي شد آن زن و حيوان هر دو در آب فرو رفتند حيوان سعي مي كرد كه با شنا خود را از زير آب بالا بكشد ولي چون سوار و باري كه پشت آن حيوان بود سنگين و همچنين آب باعث سنگين تر شدن آن هم شده بود و آب رود هم بسيار تند بود پاي آن حيوان به زمين قرار نمي گرفت و همچنين نمي توانست با شنا خود را روي آب نگاه دارد.
همانطور كه رسم است بين زوار در سختيها و حاجات كمك و استعانت از مولاي خود مي نمايند و متوسل به صاحتش مي شوند، آن زن صداي خود را به استعانه يا صاحب الزمان، يا صاحب الزمان بلند كرده بود من چون اين واقعه را ديدم سواره با شتاب وارد آب شدم كه شايد بتوانم به او كمكي كنم و سايز زوار به كار خود مشغول بودن يا اعتنايي به اين امر نداشتند.
ناگهان شخصي را در جلوي خودم و در پشت مركب آن زن در حال پياده به روي آب ديدم گويا در روي زمين صافي در حال حركت است و پاهاي او ردر آب فرو نمي رفت و حتي اثري از رطوبت نه در پاي او نه در لباس و ديگر اعضاي ايشان ديده نمي شد. ناگاه دست مباركش را پيش آورد و ان حيوان را همراه با صاحبش با سرعت هر چه تمامتر از ميان آب به كناري خشكي گذاشت.
چون هدف آن زن از استعانه اش به آن حضرت، نجات از آب بود، وقتي خود و مركبش را سالم در خشكي ديد، چيز ديگري از آن حضرت نخواست و من هم توفيقي بيش از اينكه ايشان را روي آب ديدم كه با سرعت آن زن و مركبش را گرفته و به كنار آب گذاشت چيز ديگري نديدم، ولي در يك نظر ايشان ر با قدي متوسط و صورتي نوراني و بيني كشيده و ساير مشخصاتي كه براي آن حضرت ذكر شده ديدم. بطوريكه بدر آن لحظه مطمئن شدم كه ايشان حضرت مهدي مي باشد. و بعد از مشاهده اين جراين شمايل و صورت آن حضرت را در خاطر خود سپردم و با به ياد آوردن آن خاطره خود را مشغول و مسرور و تسلي مي دادم. و بعد از اين واقعه ديگر ايشان را نديدم تا آنكه وارد نجف اشرف شدم يكي از روزها كه مشرف به زيارت قبر مطهر اميرالمؤمنين و داخل حرم شريف آن حضرت شدم در حين زيارت ناگاه چشمم به بالاي سر ضريح افتاد ناگهان ايشان را با همان مشخصات كه گفتم، ديدم كه در بالاي سر مشغول زيارت بود.
با عجله به طرفش رفتم، اجتماع زوار مانع مي شد از اينكه خود را سريع به او برسانم و گويا در اعضاي بدنم هم سرعت و حركتي سريعي نمي ديدم. بعد از مدتي خود را به بالاي سر ضريح رساندم، ولي ايشان را نديدم هر چه در حرم و اماكن مقدس و صحن گشتم كسي را نديدم و برگشتم.
منبع: مهدیه تهران
/م118