رفتیم که در حصار زینب باشیم
این جوانان که با شهادتشان در این برهه از زمان خودشان را به کاروان امام حسین (ع) میرسانند، ـ همان جایی که آرزوی رسیدن به آن را سالها در ذهن خودشان میپروراندند ـ همان کسی هستند که مثل بسیاری از ماها زیر بیرق اهل بیت (ع) سالها گریه کردند و بر سینه زدند.
چقدر زیباست وقتی شهدای مدافع حرم تمام تعلقات و حتی خانوادهشان را به خدا میسپارند و پا در رکاب میگذارند، به نظر این رفتار آنان آشناست، این همان رفتاری است که اصحاب امام حسین (ع) در قبال حرکت کاروان ایشان داشتند و همۀ تعلقات را کنار زده و با بذل جانشان با امام (ع) همراه شدند، این راه حسین (ع) ادامه خواهد داشت.
یاران به گمان خود امید آوردند
قفلِ در باز را کلید آوردند
مردم غمِ بی وفایی یاران را
بر دوش گرفتند و شهید آوردند
رفتیم که شمع ظلمت شب باشیم
آغوش گشودیم که در تب باشیم
گفتید «مدافع حرم»، اما ما
رفتیم که در حصار زینب باشیم
چون آینه، آشنای ما بود دمشق
یک عمر پر از صدای ما بود دمشق
ما عاشق او شدیم و او عاشق ما
انگار که کربلای ما بود دمشق
از عمق نگاهمان کمی بنویسید
از عشق -گناهمان- کمی بنویسید
از سرخی خونمان فراوان گفتید
از غربت راهمان کمی بنویسید
/1102001307