حجت الاسلام بی آزار تهرانی: قبر مخفی حضرت زهرا(س) بلندترین فریاد مظلومیت ولایت حضرت علی(ع)+ گزارش تصویری
وارث: یادواره شهدای شهر بومهن با سخنرانی حجت الاسلام بی آزار تهرانی و مداحی حاج عبدالرضا هلالی و کربلایی وحید سراج در مسجد جامع بومهن برگزار شد.
در ادامه خبر متن سخنان حجت الاسلام بی آزار تهرانی را می خوانید:
هر حرکت دینی نسبت به پیروانش دارای ریزشها و رویش هایی است. انقلاب اسلامی ما هم از این قاعده ی کلی مستثنی نیست. در جمع حرکت سیدالشهدا علیه السلام جمع زیادی از مدینه همراه ایشان هستند، اما اهلیت زیر خیمه ماندن در شب عاشورا را ندارند. حتی افرادی در شب عاشورا همراهی می کنند، اما منصرف می شوند چون با خود می گوید من تا جایی که بتوانم از جان شما دفاع کنم در کنارتان هستم، فلذا تا درب بهشت هم می آید و خطاب ندای امام زمان عجل الله تعالی می شود: السلام علی اولیاء و احباء. اما آنها بر میگردند و حسرت سنگینی هم برایشان باقی می ماند.
ابوالحتوف و سعد بن حرث
ابوالحتوف با برادرش سعد بن حرث با عمر سعد برای جنگ با حضرت امام حسین علیه السلام به کربلا آمدند و تا روز عاشورا در لشکر عمر سعد بودند. هنگامی که اصحاب حضرت شهید شدند و صدای یاری خواهی حضرت بلند گردید، آنها با خود اندکی تأمل کردند، یکی از برادران گفت من خجالت میکشم از امام حسین علیه السلام، پس از همانجا به دل لشکر عمرسعد زدند و عده ای را به هلاکت رساندند. بدن قطعه شده و مجروحشان را به خیمه های حضرت رساندند. آن برادری که خجالت میشکید زودتر به شهادت رسید. برادر دومی به حضرت گفت آقا از ما راضی شدی، توانستیم در زمره ی عاشورائیان باشیم؟ حضرت فرمود شما زودتر از من نائل به دیدار رسول خدا می شوید. در لحظه ی آخر اسمشان در لیست عاشورائیان آمدند.
مواظب باشیم تا دینمان را از دست ندهیم
باید حواسمان باشد تا لحظه ی آخر در حیطه ی آزمایش هستیم. امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: مَنْ نَظَرَ فِی الْعَواقِبِ سَلِمَ1 هر كه در عاقبتها نظر كند از مصيبتها سالم می ماند. کسی که ته خط را نگاه کند با سلامت در دین، سلوک دینی دارد. خوش به حال کسانی که رفتند که بمانند و جاوید شدند. حسن عاقبتشان سند خورد. اما ما ماندیم، مخصوصا در آخرالزمان که دوران فتنه هاست.
در شب قبر ملائکه از میت می پرسند: هل انت الذی علی العهد الذی فارقت لنا تو که از پیش ما رفتی، استوار بر اندیشه و عمل حیدری هستی یا نیستی؟ اگر میت بگوید بله، ملائکه الله همدیگر را خبر می کنند و می گویند بیایید تماشا کنید یک کسی توانسته با دین کامل از دنیا برود. ملائکه تعجب می کنند.
آیت الله مرعشی نجفی2 به طلبه هایش می فرمود: من بعد از نماز صبح خدا را به 14 معصوم قسم میدهدم که تا ظهرکه به منزل باز می گردم دینم را معامله نکرده باشم. ایشان برای تدریس و نماز جماعت و... می رفتند. تا این اندازه نگران بودند که صبح دین داشته باشند، اما تا شب ممکن است دینشان را ازدست بدهند. در فتنه های آخرالزمان باید دلمان شور بزند و نگران باشیم.
فسادهای اقتصادی زیادی که اتفاق می افتد به دلیل این است که نمی دانند در عالم قبر چه می گذرد. امام علی علیه السلام می فرماید اگر مردم بدانند در قبر چه خبر است، روی زمین گناه انجام نمیدهند.
علت دفن شبانه حضرت زهرا سلام الله
حضرت زهرا سلام الله علیها یک وصیت نامه ی مکتوب دارند لا تَتْرُكْ اَنْ یُصَلِّیَ عَلَیَّ اَحَدٌ مِنْهُمْ وَ لا مِنْ اَتْباعِهِمْ وَ ادْفِنِّی فِی الَّیْلِ اِذا هَدَأت الْعُیُونُ وَ نَامَتِ الاَبْصارُ3؛ اجازه نده كه فردی از آنها و پیروانشان بر من نماز بگزارد. مرا شب دفن كن، آن هنگام كه چشمها آرام گرفته و دیدهها به خواب فرو رفته باشند.
حضرت می خواستند قبر مخفی اش، بلندترین فریاد مظلومیت ولایت، حضرت علی علیه السلام باشد تا صبح ظهور. شیعه یک سوال بگوید تا نگویند هولوکاست شیعه، افسانه شیعه فاطمیه است، چی شد تنها یادگاری پیامبر، ودیعه الله را شبانه دفن کردند؟ قبر مادر ما کجاست؟ بانو در وصیت نامه اش نوشتند چه کسانی می خواهند بیایند در تشییع جنازه ام؟ مهر بطلان بر جریان ضد ولایت حضرت علی علیه السلام زدند. کسانی که هیزم زیاد به درب خانه حضرت آوردند تا خانه را با اهلش به آتش بزنند. وقتی که هنوز کفن پیامبر صلوات الله علیه خشک نشده است.
یک وصیتی حضرت دارند که مهم است و فریقین هم آورده است. چون خیلی مشقت داشت، حضرت علی علیه السلام باید شبانه بدن حضرت را تجهیز قیامتی می کرد و تا صبح نشده باید دفن می کرد. علامه امینی در الغدیر فرموده حضرت علی علیه السلام صورتهای متعدد قبر در بقیع، خانه و محراب درست کردند تا کسی متوجه نشوند قبر کجاست.
یک جمله مادرمان گفته، رفقا به گوش باشید. کسی این حرف را میزند که به گردش چشمانش در قیامت همه ی انبیا محتاج هستند. یکه سوار عرصه ی قیامت حضرت زهرا سلام الله علیها است. علی جان اجْلِسْ عِنْدَ رَأسِی قَبالَةَ وَجْهِی فَاَكْثِرْ مِنْ تِلاوَةِ وَالدُّعَاءِ4 بر بالینم رو به روی صورت من بنشین و زیاد قرآن بخوان و دعا كن؛ که در آن لحظه ی وحشت و دهشت و تنهایی قبر هر میتی نیاز به انس احیا دارد، ولو حضرت زهرا سلام الله علیها باشد.
بعضی ها چطور از مسیر شهدا خارج می شوند؟ چه خبر است؟ فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُواْ بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ5 شهدا در قهقهه ی مستانه ای که دارند طلب بشارت افزون از پروردگار می کنند.
خدا جانشین شهید در خانواده اش است
تمام این شهدا که به محضرشان پناهنده شدیم، آمده ایم به آنها گوییم شرمنده هستیم نه با لفظ بلکه با دل. آمده ایم بین خودمان و شهدا را اصلاح کنیم. بتوانیم به خانواده ی شهدا این حضور و عرض ادب را تقدیم کنیم. حدیث قدسی داریم حضرت امیر علیه السلام در ادامه حدیثی مفصّل که در باب مقام شهید از قول رسول خدا بیان داشته اند می فرماید :و یقول الله عزّوجلّ انا خلیفته فی اهله و من ارضاهم فقد ارضانی و من اسخطهم فقد اسخطنی. خداوند می فرماید من جانشین شهید در خانواده او هستم، هر کس رضایت آنها را جلب کند رضایت مرا جلب کرده و هر کس آنها را به خشم آورد مرا به خشم آورده است.
خدا می فرماید من خودم جای شهیدشان را پر میکنم. قسمت دوم شهید مربوط به ماست، یک میانبر به رضایت خدا، هرکه خانواده ی شهدا را راضی کند، خدا را راضی کرده. اینکه رهبر انقلاب می فرماید زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهدا نیست، برای این بود که نسل چهارم با آرمانهای انقلاب آشنا بشوند، بفهمند در اندیشه شان چه بود.
طلب شهدای افزون می کنند از خدا، چی باعث می شود لبخند بزنند و شاد بشوند؟ وقتی شهدا میبینند یک عده ای پشت سرشان حرکت می کنند، در خط آنها هستند، هزینه اش را میدهند غصه اش را میخورند، به قول شهید باکری برای ارزشهایی که به خاطرش شهید شده اند، یک عده ای دق می کنند. وقتی ببینند ریزش نکردند، معامله با دنیا نکردند، بر شادیشان افزوده می شود.
آنچه که دشمن روی آن برنامه ریزی می کند، این است که در عصر ارتباطات، رسانه و شبکه های محکم و موثر و البته پوشالی، از همه ی ظرفیتها استفاده می کنند تا ریزش ها را بزرگ نمایی کنند. افرادی که از قطار انقلاب پیاده شدند و گرفتار معامله ی با دنیا شدند، ریزش است و تاریخ تکرار صحنه هاست.
اطاعت از "ولی خدا" در هر شرایطی
احمد ابن حنبل می گفت در هر زمان و شرایطی وقتی حضرت زهرا سلام الله علیها بر پیامبر وارد میشد، پیامبر صلوات الله علیه برایشان "قام علیها" می نمود، یعنی نه اینکه فقط بایستد بلکه چند قدم به استقبالشان میرفت، خم میشد و جلوی چشم همه دستشان را میبوسید. حضرت به انصار و مهاجرین فرمود یادتان رفته، 120 هزار نفر رای دادید، حرکت مدنی و نبوی غدیر، سه روز طول کشید، زن و مردتان گفتید "اصبحت مولی و مولی کل مومن و مومنه". چطور شده که بیعت شکنی کردید و "ولی خدا" را یاری نکردید؟ جو غالب طوری شد که "ولی خدا" در غربت ماند. کار به جایی رسید که دختر پیامبر اول شهیده، وقتی رفتند حضرت علی علیه السلام را از مسجد نجات دهند، چون می خواستند امیر مومنان علیه السلام را به شهادت برسانند و سفره را جمع کنند، حضرت زهرا سلام الله علیها با حال بیمار به مسجد رفت و فرمود دست از پسرعمم بردارید و گرنه نفرین می کنم. هنوز نفرین نکرده بود، سلمان می گفت دیدم ستون های مسجد می لرزد، حضرت علی علیه السلام به سلمان فرمود برو دختر پیامبر را دریاب و اجازه نده نفرین کند عالم زیر و رو می شد اگر زهرا نفرین کند. سلمان می گوید به حضرت گفتم نفرین نکن تو دختر رحمة للعالمین هستی.
حضرت زهرا سلام الله علیها یک جمله ای فرمود که در این شرایط آخرالزمانی اگر از فاطمیه این را بفهمیم، برایمان بس است. در خط شهدا هستیم. فرمود: یا سلمان یُریدُونَ قَتْلَ عَلِیٍّ علیه السلام وَ ما عَلی عَلِیٍّ علیه السلام صَبْرٌ6؛ می خواهند علی علیه السلام را به قتل برسانند و من بر قتل علی علیه السلام صبر ندارم.
عیادت سیاسی
سلمان تا الان هر کاری کردند، نفرین نکردم، به جسمم لطمه زدند، مالم را گرفتند، اما الان محور جامعه، "ولی خدا" را دارند نابود میکنند. رهبری را خدا برای انسجام قرار داد. برای اینکه اختلافات در جامعه کنار بیفتد. اما می خواستند عمود خیمه را از بین ببرند. چگونه می توانم صبر کنم؟ سلمان گفت اگر بگویم خود حضرت علی علیه السلام فرموده، حضرت فرمود اگر مولی و آقا فرمودند هیچ کاری نمی کنم. همانطور هم در جریان عیادت سیاسی، حضرت زهرا سلام الله علیها نمی خواست تا خلیفه ی اول و دوم را ببیند، در صحیح بخاری هم نوشته، سند ناراحتی ما این است، یک کلمه با غاصبان صحبت نکردند. حضرت می خواست بفهمانند که اینها حضرت را اذیت کردند. ولایت الله را به خلافت الله مبدل کردند ولی وقتی امیر مومنان علیه السلام از ایشان خواست، و فرمود زهرا جان اگر من تشخیص دهم چطور؟ حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود علی جان "البیت بیتک"، خانه خانه ی توست و اطاعت کرد.
سلمان می گوید حضرت را آرام کردم.اما وقتی به کوچه بنی هاشم رسیدیم. دیدیم حضرت علی علیه السلام پای برهنه بدون دستار و عمامه می آیند. حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود: «رُوحی لِرُوحِکَ الْفِداءُ وَ نَفْسی لِنَفْسِکَ الْوِقاء یا اَبَاالْحَسَنْ اِنْ کُنْتَ فی خَیْرٍ کُنْتُ مَعَکَ وَ اِنْ کُنْتَ فی شَرٍّ کُنْتُ مَعَکَ»7؛ علی جان! جانم فدای جان تو و جان و روح من سپر بلای جان تو یا اباالحسن همواره با تو خواهم بود، اگر تو در خیر و نیکی بسر می بری با تو خواهم زیست و یا اگر در سختی و بلاها گرفتار شدی باز هم با تو خواهم بود.
خدا روزی را نیاورد که جو غالب جامعه اندیشه ی ما را خراب کند. اگر یک جریانی قدرت پیدا کرد ما نسبت به خط خودمان کم نیاوریم این فرهنگ جامعه است.
اندیشه حضرت فاطمه سلام الله علیها این است. اینطور نیست تا سیلی بخورند و سختی ببینند پا پس بکشند و دست از دفاع بردارند. در خیر و شر باید با کار باشیم و در صراط بمانیم که جای دیگر خبری نیست. باید در خط شهدا باشیم.
علت دل کندن شهدا از دنیا
میدانید چه شد شهدا به مشهد جمال یار رسیدند و از شهد شهادت سیراب شدند؟ این بود که دنیا برایشان اصالت پیدا نکرد. هر کس دنیا برایش اصالت و ارزش پیدا کند بدبخت خواهد شد. دنیا خیلی بزک دارد. مرد میدان کسی است که دنیا برایش کوچک شود.
چرا جبهه ها بوی معنویت می دهد؟ سردار شهید اسلام، شهید شوشتری می فرماید آن روز در جبهه ها هر چه بوی ایمان بود، اما هرچه بیرون را نگاه می کنیم خمار زیاد است. دهه ی شصت را می گویند. ما الان در دهه نود هستیم و هر جا را نگاه میکنیم و استشمام می کنیم، ایمانها بو گرفته، چرا؟ يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ8 چون غفلت زیاد شده است.
هر کس می خواهد حسینی باشد و در خط شهدا باشد این سخن امام حسین علیه السلام را در نظر داشته باشد. امام حسین علیه السلام یک نامه ی نیم خطی دارد: فَکانَّ الدُّنیا لَمْ تَکُنْ وَ کانَّ الْآخِرَةَ لَمْ تَزَلْ وَ السَّلام9 به نام خدای بخشنده مهربان، امّا بعد، پس گویا دنیایی نبوده و گویا آخرت همیشه بوده است. همین موجز بودن دلالت بر اهمیت آن دارد. هر کس می خواهد در خط شهدا فکر کند باید اینگونه خودش را تربیت کند. دیده گر بینا بود هر روز، روز محشر است.
شهدا مرگ را فهمیده و باور کرده بودند، به همین دلیل جبهه ها بوی ایمان میداد. مرگ را ملموس می دیدند. اگر هیچ منبری هم در عالم نباشد مرگ برای پند گرفتن کافی است. مرگ نقطه ی عطفی است که باور کنیم آخرت بهتر از دنیاست.
قرآن می فرماید: زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ10 ، دنیا بزک شده است. دنیا خیلی برای انسان دلبری می کند. زبیر در 16 سالگی مسلمان شد، اما فرزندش باعث ریزش پیدا کردنش شد. کسی که به اندیشه ی کربلایی فکر کند، اولاد باعث ریزشش نمی شود. قرآن می فرماید مراقب باشید زن و بچه هایتان دشمنتان نشوند.
شهید یونس زنگی آبادی
سردار سلیمانی و یارانش نظام سلطه را بیچاره کرده است. شهید حاج یونس، دوست صمیمی سردار سلیمانی است. فکر نکنید فقط سربند یا حسین دارند، بلکه سرشان بند عاشورا بود. عینا انچه در عاشورا بود نسخه اش در جبهه ها و شهدای مدافع حرم است. کسی که بخواهد به شهادت برسد دنیا زورش به همت او نمی رسد. حرف شهدا این است که وقتی سرشان به زمین رسید و حضرت زهرا سلام الله علیها به بالینشان می آید از همه چیز برایشان مهم تر است.
ببینید جریان سقیفه با مردم چه کرد تا چندین سال ممنوع بود کسی اسم بچه اش را "علی" بگذارد. در لشگر امام حسین علیه السلام از اصحاب نه بنی هاشم فقط یک نفر به نام علی بود که تازه داماد هم بود. وقتی می خواست به میدان برود حضرت به او فرمود برو با عیالت خداحافظی کن. او رفت ولی زود برگشت. از او پرسیدند چرا زود آمدی؟ گفت می ترسیدم علقه و علاقه به دنیا باعث شل شدن پایم شود. برای همین به داخل خیمه نرفتم.
همین نسخه اش در جبهه های خودمان است. زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت. در شب عاشورا حبیب ابن مظاهر با مسلم ابن عوسجه مزاح و شوخی می کرد.
حاج یونس زنگی آبادی هم قبل از شهادتش به نزد همسرش آمد و از او خواست عاشقانه نگاهش کند، یک زائده ای در پایش بود به همسرش گفت خوب نگاه کن که موقع شهادت باید با این مرا شناسایی کنی. اما بار آخر به بچه هایش نگاه هم نکرد که مبادا سست شود. همسرش می گوید سریع به خانه برگشتم و وصیت نامه اش را دیدم. در آن گفته بود آرزو دارم مثل اباعبدالله و حضرت ابوالفضل شهید شوم. همانگونه هم شد و فقط به واسطه ی زائده ی موجود در پای راستش شناسایی شد.
اهمیت یادآوری مرگ
کمی باید یادآوری مرگ را داشته باشیم. اولین چیزی که گیر شهید می آید نظر به وجه الله است. یقین بدانید اول امام حسین علیه السلام را میبیند. شهید وقتی شهید می شود همه ی گناهانش بخشیده می شود الا حق الناس. امام باقر علیه السلام می فرماید: کسی که در راه خدا شهید شد از هر گناهی پاک می شود مگر بدهکاری (حق الناس) که کفاره ندارد یا باید دینش پرداخت شود یا طلبکار ببخشد.11
قیامت را باور کنیم و در اولویت قرار دهیم. سعی کنید با یک شهید انس بگیرید. در فضای مجازی غرق و محو نشوید. دنبال حقیقت باشید. ارتباط روحی با یک شهید برقرار کنید. این شهدا اگر دعایت کنند برایت کافی است. با وصیت نامه هایشان انس بگیرید. وصیت نامه هایشان را بین شهدا پخش کنید. امام خمینی با آن عظمت می فرمود وقتی به وصیت نامه ی شهدا نگاه می کنم احساس حقارت می کنم.
در روایتی از پیامبرداریم: قِیلَ یا رَسُولَ اللّه هَلْ یُحْشَرُ مَعَ الشُّهَداءِ اَحَدٌ. قالَ نَعَمْ مَنْ یَذْکُرُ الْمَوْتَ بَیْنَ الْیَوْمِ وَاللَّیْلَةِ عِشْرِینَ مَرَّةً12؛ به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کردند: آیا کسی با شهدا محشور خواهد شد؟ فرمود: بلی، کسی که در شبانه روز بیست مرتبه مرگ را یاد کند.
از پیامبر پرسیدند زرنگ ترین مردم کیست؟ زرنگ در قاموس ایشان چه کسی است؟ سُئِلَ رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله اَیُّ الْمُؤْمِنِینَ اَکْیَسُ. فَقالَ أَکْثَرُهُمْ ذِکْرا لِلْمَوْتِ وَأَشَّدُّهُمْ لَهُ اسْتِعْدادا؛ از حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله سؤال شد: زیرک ترین مردم چه کسی می باشد؟ فرمود: آن کس که بیشتر یاد مرگ کند و زیادتر مهیّای آن شده باشد.
منظور دل نبستن به دنیا است، نه اینکه کارهای روزمره را انجام ندهید. نه اینکه افسرده بشود. دنیا جلوه گری و غوغا میکند. تعلق به دنیا نداشته باشید. اگر آخرت همیشه جلوی چشمتان باشد و مقدم بر دنیایتان باشد، مثل شهیدان خواهید بود و فرهنگ شهادت را خواهید داشت.
پی نوشت:
1- مستدرك الوسائل، ج 11، ص 306.
2- سید شهابالدین مرعشی نجفی -زاده ۱۲۷۶ نجف - درگذشته ۷ شهریور ۱۳۶۹ قم- فقیه و مرجع تقلید شیعه اهل ایران بود. وی کتابخانهای را از خود در قم به جا گذاشتهاست.
3- کشف الغمة ، ج ۲، ص ۶۸.
4- بحارالانوار ، ج79، ص27.
5- سوره آل عمران آیه 170.
6- تفسیر عیاشی، ج2، ص66 و 67.
7- نهج الحیاة، ص 147.
8- سوره روم آیه 7
9- کامل الزیارات / 75.
10- سوره آل عمران آیه 14
11- گناهان کبیره، ج 2، ص 6:" کل ذنب یکفره القتل فی سبیل الله الا الدین لاکفاره له الا ادائه او یقضی صاحبه او یعفوا الذی له الحق" کافی 5، ص 94، باب الدین ، ص 93.
12- ميزان الحکمه، محمّدي ري شهري، ج۱۱، ص۱۰۷.
13- بحارالانوار ج 6، از طبع آخوندي، ص .126