فرزندِ ابوتراب

کد خبر: 5222
معصوم ششم، حضرت امام زین العابدین علیه ‏السلام در كلیه صفات بارز انسانیت و اخلاق و فضیلت به حد كمال بود. آن حضرت نسبت به اهل زمان، افضل و اعلم و افقه و اورع و اعبد و اكرم و احلم و اصبر و افصح و در راه صدقه و انفاق و مهربانی و عطوفت نسبت به فقراء و مساكین و خیرخواهی، از نیكوترین افراد بود، و در مكارم اخلاق هیچ كس به پایه‏ وی نمی‏ رسید.

وارث : از صفات بارز امام سجاد علیه ‏السلام این بود كه هر كس نسبت به وی رفتار سویی نشان می‏ داد، برعكس با وی به نیكی و احسان رفتار می‏ كرد. هشام بن اسماعیل به هنگامی كه والی مدینه بود آن حضرت را به شدت مورد رنج و آزار قرار داد. اما به وقتی كه از امارت معزول گردید، ولید دستور داد، وی را بر در خانه‏ مروان قرار دهند و چنانچه حق كسی را پایمال كرده از وی بازخواست كنند و بدین ترتیب مردم وی را مورد سرزنش و دشنام قرار دادند. اما همین كه امام سجاد علیه ‏السلام وی را بدین حال مشاهده كرد بر او سلام كرد و به نزدیكان خود دستور داد، هرگز معترض او نگردند و به آزارش نپردازند.

عجیب اینكه پسر عموی آن حضرت كه اغلب به آزار وی می‏ پرداخت، امام شبها به خانه وی مراجعه می ‏كرد و بی آنكه خود را معرفی كند مبالغ بسیاری پول به وی اعطا می‏ فرمود، و او بی ‏آنكه از این امر اطلاعی داشته باشد در حالی كه به بدگویی امام می‏ پرداخت، می ‏گفت: امّا علی بن الحسین هرگز یادی از من نمی‏ كند. آن حضرت همچنان این كلمات را می‏شنید و با صبر و شكیبایی تحمل می‏ كرد و هرگز سخنی بر زبان نمی ‏آورد، تا آنگاه كه چشم از جهان فروبست و دیگر كسی به كمك وی نشتافت دانست كسی كه هر شب به خانه‏ وی می ‏رفت و یاریش می ‏كرد همان علی بن الحسین علیهما‏السلام بوده است.

و آنگاه كه اهالی مدینه در واقعه حرّه بر بنی امیه شوریدند، مروان بن حكم به امام سجاد علیه ‏السلام متوسل شد و از وی استمداد كرد.. راستی عظمت و بزرگی امام زین العابدین علیه ‏السلام تا چه اندازه بود كه وقتی دشمن به او روی آورد، دست از عطوفت و مهربانی خویش بر نداشت.

افلاکیِ خاک نشین

امام سجاد علیه السلام متواضع و مودب بود و با خلق خدا مهربانی می كرد و در نشست و برخاست‏ها، كمترین نشانه‏ فخرفروشی و غرور در او مشاهده نمی شد. در كوچه و خیابان، آرام و باوقار راه می رفت و در سلام كردن بر مردم پیشی می گرفت. امام در تمام دوران زندگی خود، با فقرا، درماندگان، یتیمان و بردگان نشست و برخاست می كرد. همانند آنان روی زمین می نشست و غذا می خورد. نقل است روزی عده‏ای از گدایان دور هم نشسته و غذا می خوردند كه امام زین العابدین علیه ‏السلام را در حال عبور دیدند و او را به غذا دعوت كردند. امام فرمود: «امروز روزه هستم و نمی توانم افطار كنم.» سپس از آنان دعوت كرد كه فردا نزد او بروند و بر سر سفره ‏اش حاضر گردند.

امام سجاد علیه ‏السلام در سفر حج سعی می كرد به صورت ناشناس و گمنام حركت كند تا دیگران برای رعایت حرمت او به زحمت دچار نیفتند. گاهی به صورت ناشناس وارد كاروان حجاج می شد و برای تقرب به خداوند، به افراد كاروان خدمت می كرد و این در حالی بود كه، آنان او را نمی شناختند. گاه كه برخی از افراد او را می شناختند، می فرمود: «من دوست ندارم به اسم پیامبر صلی الله علیه و آله چیزی را طلب كنم كه در حق او روا نیست.»

امام علی بن الحسین علیهما‏السلام هرگز مایل نبود كه با استفاده از نام و آوازه‏ پیامبر صلی الله علیه و آله، برای خود خیر و منفعتی جلب نماید و یا به دلیل نسبت با پیامبر صلی الله علیه و آله متوقع باشد مردم او را مورد احترام قرار دهند.

 

ناشناسی در دل شب

امام سجاد علیه ‏السلام همواره با طبقات محروم، فقیران و درماندگان نشست و برخاست بیشتری داشت تا با اغنیا و افراد بی ‏درد. حتی در مجالس و محافل در كنار افراد محروم می نشست و آنان را مورد عنایت قرار می داد.

امام خانواده‏ های بسیاری را سرپرستی می كرد و به درماندگان و ایتام بسیاری آذوقه می رساند. چه بسیار از خاندان شهدا، رزمندگان و شیعیان كه مغضوب دستگاه واقع شده و قادر به ادامه‏ی حیات خود نبودند و امام به صورت مخفی و محرمانه زندگی آنان را اداره می فرمود.

از امام محمد باقر علیه ‏السلام نقل شده هنگامی كه پدرش امام سجاد علیه ‏السلام را غسل می داد اطرافیان متوجه پینه ‏ای كه بر روی زانوان و پاهای مبارك آن حضرت بسته شده بود گردیدند در این موقع چشم آنها به شانه حضرت زین العابدین علیه ‏السلام افتاد كه یك قسمت از شانه آن بزرگوار نیز مانند زانویش پینه بسته، عرض كردند آثاری كه در پا و زانوان حضرت دیده می شود معلوم است به واسطه‏ی سجده‏های طولانی پیدا شده اما این قسمت از شانه چرا پینه بسته؟!

حضرت باقر علیه ‏السلام فرمود: اگر بعد از حیات ایشان نبود علتش را نمی گفتم. روزی نمی گذشت مگر اینكه به اندازه‏ای كه ممكنش بود از یك نفر تا بیشتر بینوایان را سیر می كرد. شب كه می شد آنچه از خوراك خانواده‏اش زیاد می آمد در انبانی جای می داد هنگامی كه دیده‏ها به خواب رفته از منزل خارج می شد و به خانه‏ی عده‏ای تنگدست كه از ترس آبرو سوال نمی كردند می رفت. محتوی انبان را بین آنها تقسیم می كرد به طوری كه متوجه نمی شدند آورنده‏ی طعام كیست هیچیك از افراد خانواده آن جناب نیز بر این كار اطلاع نداشتند، من متوجه شده بودم. منظورش این بود كه به پاداش صدقه پنهانی و با دست خود نایل شود. پیوسته می فرمود:

«ان صدقة السر تطفی غضب الرب كما یطفی الماء الحطب فاذا تصدق احدكم فاعطی بیمینه فلیخفها عن شماله» (سفینه البحار، ج 2، ص 24) ؛ پنهانی صدقه دادن خشم پروردگار را فرو می نشاند چنانكه آب آتش را خاموش می كند هر یك از شما با دست راست صدقه داد طوری بدهد كه دست چپش متوجه نشود.

و نیز می فرمود:

«انی لاستحیی من الله ان اسال للامن اخوانی الجنة و ابخل علیه بالدنیا فاذا كان یوم القیامة قیل لی: لو كانت الجنة بیدك لكنت بها ابخل» (احقاق الحق، ج 12، ص 56) ؛ من از خداوند تبارك و تعالی حیا می كنم كه برای برادران ایمانی خود طلب بهشت را بكنم اما در كمك كردن به آنها در امور دنیا و مادی بخل ورزم. و در روز قیامت به من بگویند كه اگر بهشت در اختیار تو بود بخل بیشتری به خرج می دادی!

آری، آن امام همام در حالات ملکوتی خویش به جد بزرگوارش امیرالمومنین علی علیه ‏السلام شباهت بسیار داشت. و شخصیت و عظمت آن حضرت به‏ اندازه‏ ای بود كه دور و نزدیك و دوست و دشمن را تحت تاثیر جذبه و روحانیت خود قرار می‏ داد.

/م.ق106