پنج چیزی که محتضر هنگام مرگ می بیند
وارث: برخی از واقعیت ها در زمان حیات، بر انسان پوشيده است و لحظه مرگ، بر او آشکار می شود؛ زيرا در آن زمان كه آدمي از مرز دنيا مي گذرد، فرشته مرگ را مي بيند و در آستانه جهان غيب قرار مي گيرد. در چنين حالتي است كه رابطه او با اطرافيان و اطرافيانش با وي قطع مي شود؛ نه محتضر مي تواند مشاهدات خود را براي آنان بگويد و آنچه بر وي مي گذرد، توضيح دهد و نه اطرافيان قادرند به اطلاعات و مشاهدات محتضر پي ببرند و از چگونگي حالش آگاهي يابند. سيّد جواد موسوي در مقاله ای به اموری که محتضر هنگام مرگ مشاهده می کند در آئینه آیات و روایات پرداخته که در ذیل می آید.
شخص محتضر ظرف چند لحظه که انتقال روح او انجام می شود، پرده از جلوي ديدگانش كنار رفته، از عالم ديگر شاهد مناظر مطبوع و يا رنج آور اين دنيا مي شود.
به عبارت دقیق تر می توان گفت برخی از واقعیت ها در زمان حیات، بر انسان پوشيده است و لحظه مرگ، بر او آشکار می شود؛ زيرا در آن زمان كه آدمي از مرز دنيا مي گذرد، فرشته مرگ را مي بيند و در آستانه جهان غيب قرار مي گيرد. در چنين حالتي است كه رابطه او با اطرافيان و اطرافيانش با وي قطع مي شود؛ نه محتضر مي تواند مشاهدات خود را براي آنان بگويد و آنچه بر وي مي گذرد، توضيح دهد و نه اطرافيان قادرند به اطلاعات و مشاهدات محتضر پي ببرند و از چگونگي حالش آگاهي يابند.
اوضاع و احوال كسي كه فرشته مرگ را ديده و به جهان غيب راه يافته است، از بعضي جهات شبيه انساني است كه به خواب عميق فرو رفته و از دنياي بيداري جدا شده است. قلب و مغز او فعّال است؛ امّا از اطرافش بي خبر است. نه بيداراني كه اطرافش هستند از مشهودات وي باخبرند و نه او مي تواند در آن حال آنچه را مي بيند، براي آنان توضيح دهد.[1]
«در ادوار حيات بشر، سه روز است كه از نظر ديني بسيار مهم تلقّي شده و بزرگ ترين تحّول در آنها به وقوع مي پيوندد؛ يكي روز ولادت است، سپس روز مرگ و سوم روز قيامت. در اين سه روز، انسان از عالمي به عالمي ديگر انتقال مي يابد و تمام شرايط زندگي و قوانين حياتي اش دگرگون مي شود.»[2]
به همين خاطر «وقت احتضار و مرگ را «معاينه» گويند؛ براي آنكه آثار آن عالم را بالعيان مشاهده مي كند، و چشم غيبي ملكوتي گشوده مي شود و شمّه اي از احوال ملكوت بر او كشف گشته و بعض آثار و اعمال و احوال خويش را مشاهده مي كند.»[3]
بسيار واضح است كه تفاوت مشهودات اهل ايمان و كفر به اعمال آنها بستگي دارد؛ اهل ايمان و عمل صالح از كرامات حق تعالي بهره مند مي شوند و مناظر مطبوع و دلپذير را مشاهده مي كنند؛ ولي اهل كفر و نفاق به اندازه حظّ و بهره خود و آنچه در دار دنيا كسب نموده اند، آثار غضب و قهر الهي را مشاهده مي كنند.
* ديدني هاي در حال احتضار
* فرشته ها
خداي متعال مي فرمايد: «الَّذينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»؛[4] «[متقين] كساني هستند كه وقتي فرشتگان [رحمت]، آنان را كه عمرشان به پاكدلي [و درستكاري] طي شده است، قبض روح مي كنند به آنها مي گويند: سلام بر شما! داخل بهشت شويد كه اين، پاداش اعمال خوب شما است.
با توجه به آيات و روايات اسلامي، مي توان فرشتگاني كه بر بالين محتضر حاضر مي شوند و ملاقات هايي كه همراه با گفتگو صورت مي پذيرد، بدين ترتيب بيان نمود:
الف) فرشته مرگ
ما در اين جهان فعل و انفعال هاي عالَم ملكوت و غيب را نمي بينيم.
امام علي(علیه السلام) فرموده است: «هَلْ تُحِسُّ بِهِ إِذَا دَخَلَ مَنْزِلًا أَمْ هَلْ تَرَاهُ إِذَا تَوَفَّى أَحَداً بَلْ كَيْفَ يَتَوَفَّى الْجَنِينَ فِي بَطْنِ أُمِّهِ أَ يَلِجُ عَلَيْهِ مِنْ بَعْضِ جَوَارِحِهَا أَمِ الرُّوحُ أَجَابَتْهُ بِإِذْنِ رَبِّهَا أَمْ هُوَ سَاكِنٌ مَعَهُ فِي أَحْشَائِهَا»؛[5] آيا موقعي كه فرشته مرگ در منزلي وارد مي شود، احساس مي كني؟ آيا وقتي به قبض روح كسي اشتغال دارد، او را مي بيني؟ فرشته مرگ، روح جنين را چگونه مي گيرد؟ آيا از بعضي از جوارح مادر وارد مي شود؟ يا آنكه روح جنين، به اذن خدا فرشته مرگ را اجابت مي كند؟ يا او با جنين در رحم مادر سكونت دارد؟.
محتضر در لحظه اي كه ملك الموت و جهان ناآشناي پس از مرگ را مشاهده مي كند، متوجه مي شود كه زندگي دنيايش سپري شده و در آستانه رحلت به عالم آخرت قرار گرفته است. در اين موقع، سخت نگران و مضطرب شده، دچار شديدترين فشار روحي مي گردد. به موجب روايات رسيده در اين باب، اين هنگام براي آدمي از ساعات بسيار سنگين و دشوار است.
امّا اينكه انسان در هنگام مرگ، فرشتگان قبض روح را در چه شكل و شمايلي مشاهده مي كند؟ بايد گفت: اين حالت نيز به عمل و شخصيت فرد بستگي دارد. انسان نيكوكار آنها را به شكل خوب و همراه با بشارت، سلام و تحيّت مشاهده مي كند؛ چنانچه قرآن کریم به آن اشاره کرده و می فرماید: «الَّذينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»[6]
اگر كافر، ظالم و ستمكار باشد، فرشتگان را بيم دهنده و با چهره هاي ترسناك مي بيند: «يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْرى يَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمينَ وَ يَقُولُونَ حِجْراً مَحْجُوراً»؛[7] روزي كه فرشتگان (مرگ يا عالم برزخ يا صحنه قيامت) را مي بينند. در آن روز گناهكاران را بشارتي نيست و (به فرشتگان) مي گويند: ما را ايمني كامل دهيد! و فرشتگان مي گويند: سخت ممنوع است (بر شما رحمت و بهشت خدا).
خداي متعال در آياتي به گفتگوي فرشتگان و ستمكاران در هنگام مرگ تصريح كرده و اين گفتگو را چنين بيان مي فرمايد: «إِنَّ الَّذينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمي أَنْفُسِهِمْ قالُوا فيمَ كُنْتُمْ قالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفينَ فِي الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فيها فَأُولئِكَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصيراً»؛[8] كساني كه فرشتگان (قبض روح) روح آنها را گرفتند، در حالي كه به خويش ستم كرده بودند، به آنها گفتند: شما در چه بوديد؟ (و چرا با اينكه مسلمان بوديد، در صف كفّار جاي داشتيد؟!) گفتند: ما در سرزمين خود، [تحت فشار و] مستضعف بوديم. آنها (فرشتگان) گفتند: مگر سرزمين خداوند، پهناور نبود كه مهاجرت كنيد!؟ آنها (عذري نداشتند و) جايگاهشان دوزخ است و سرانجام بدي است.
همچنين ميفرمايد: «وَ لَوْ تَرى إِذْ يَتَوَفَّى الَّذينَ كَفَرُوا الْمَلائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ وَ ذُوقُوا عَذابَ الْحَريقِ»؛[9] (اي پيامبر)! اگر ببيني كفار را هنگامي كه فرشتگان (مرگ) جانشان را مي گيرند و بر صورت و پشت آنها مي زنند و (مي گويند: بچشيد عذاب سوزنده را ! (به حال آنها تأسف خواهي خورد!).
در منابع اسلامي در مورد مشاهده، گفتگو، بشارت به بهشت و نشان دادن نعمت هاي آن به مؤمنين درستكار توسط فرشته مرگ در لحظه جان دادن روايات بسياري وجود دارد.
ب) فرشتگان ثبت اعمال
«يك انسان مكلّف در طول ده ها سال عمر خود، هزاران عمل خوب و بد انجام مي دهد و «رقيب» و «عتيد» تمام آنها را ثبت مي نمايند. هنگام مرگ، خلاصه تمام آنها به محتضر ارائه مي شود؛ يعني هر انساني در پايان عمر و خاتمه يافتن دوران معامله و داد و ستد بازار دنيايش، بيلان كارهاي خود را مي بيند، از اوضاع و احوال خوب يا بد خويش آگاه مي گردد و به سود يا زيان معاملاتي كه در زندگي با نقد عمر انجام داده، واقف مي شود. خلاصه، خيلي زود مي فهمد اهل ثواب است يا اهل عقاب.»[10]
بر این اساس هر انساني پس از مرگ، بلافاصله از وضع خود آگاه مي شود و مي فهمد آيا بهشتي و اهل سعادت است يا جهنمي و اهل عذاب می باشد. از اين رو، هر يك از كفّار و گناهكاران كه عمر خود را با جهل و غفلت گذرانده اند، در همان لحظات احتضار، خطر را احساس نموده، از گذشته پشيمان مي شوند و مي گويند: «قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فيما تَرَكْتُ كَلاَّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ»؛[11] پروردگارا! مرا به دنيا باز گردان تا مگر گذشته را جبران كنم و عمل صالحي انجام دهم؛ ولي پاسخ منفي مي شنوند و به او گفته مي شود: اين سخن بي اثر، هرگز جامه تحقّق نمي پوشد و از پي مرگشان عالم برزخ است تا قيامت بر پا گردد و از قبرها برانگيخته شوند.
ج) فرشتگان موكّل رزق، آشاميدني ها و نَفَس ها
يكي ديگر از مشهودات محتضر در اولين مراحل انتقال، فرشگان مأمور بر رزق و روزي است. در آن لحظات، سه فرشته بر بالين او حاضر ميشوند و هر كدام از آنها گزارش مأموريت خود را بدين شرح بيان ميكنند:
«اولي سلام كرده، ميگويد: من موكل روزي تو بودم، شرق و غرب زمين را جستجو كرده، از روزي تو لقمهاي پيدا نكردم كه نخورده باشي، سپس فرشته دوم ميگويد: سلام بر تو! من موكّل مايعات و آشاميدنيهاي تو، از آب و غير آب بودم، شرق و غرب زمين را گشتم، شربت آبي از آن تو نيافتم كه نياشاميده باشي. آنگاه ملك سوم درآمده، پس از سلام ميگويد: من مأمور نفسهاي تو بودم، شرق و غرب زمين را تفحّص كردم، نفسي از تو كه نكشيده باشي، پيدا نكردم.[12]
* پيامبر اكرم(ص) و ائمه معصومين (ع)
پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) فرمودند: «لَا يَزَالُ الْمُؤْمِنُ خَائِفاً مِنْ سُوءِ الْعَاقِبَةِ وَ لَا يَتَيَقَّنُ الْوُصُولَ إِلَى رِضْوَانِ اللَّهِ حَتَّى يَكُونَ وَقْتُ نَزْعِ رُوحِهِ وَ ظُهُورِ مَلَكِ الْمَوْتِ لَه .... ِ ثُمَّ يَقُولُ لَهُ انْظُرْ فَيَنْظُرُ فَيَرَى مُحَمَّداً وَ عَلِيّاً وَ الطَّيِّبِينَ مِنْ آلِهِمَا فِي أَعْلَى عِلِّيِّينَ فَيَقُولُ لَهُ أَ وَ لَا تَرَاهُمْ هَؤُلَاءِ سَادَاتُكَ وَ أَئِمَّتُكَ هُمْ هُنَاكَ جُلَّاسُكَ وَ آنَاسُكَ أَ فَمَا تَرْضَى بِهِمْ بَدَلًا مِمَّا تُفَارِقُ هَاهُنَا فَيَقُولُ بَلَى»؛[13] مؤمن پيوسته از قيامت بيمناك است و يقين ندارد كه آيا مقام خشنودي و رضاي خدا را دريافت خواهد كرد يا نه، تا هنگام مرگ و آمدن ملك الموت؛ ... فرشته مرگ به او مي گويد: اينك تماشا كن! محتضر نگاه مي كند. محمد و علي و پيشوايان معصوم(علیهم السلام)را در اعلا عليين مشاهده مي كند. فرشته به او مي گويد: آنها پيشوايان و رهبران تو هستند و در آنجا با تو همنشين و مأنوس خواهند بود. اكنون حاضري به جاي كساني كه اكنون در دنيا از آنها مفارقت مي كني، اين همنشين ها را انتخاب نمايي؟ مي گويد: آري... .»
ظاهر شدن ايشان براي عموم مردم در حال احتضار و در قبر، امري ممكن و واقع شدني است؛ زيرا در آن حال و در آنجا حجاب هاي عالم ماده براي مؤمن و كافر از ديده ها برداشته مي شود، پس انسان مؤمن ايشان را مي بيند، به صورتي كه دوست مي دارد و كافر مي بيند، به نحوي كه آنها را دوست نمي دارد.[14]
و امّا حاضر شدن ايشان موقع جان دادن به اين سبب است كه بر كارهاي او شهادت دهند و او را به فرشته مرگ معرفي كنند. اگر محتضر از اولياء الله و دوستان و شيعيان اميرالمؤمنين (علیه السلام) باشد، سفارش او را به ملك الموت مي كنند و مي گويند: اي گيرنده جان ها! ملاحظه حال اين محتضر را بكن؛ زيرا او از دوستان و شيعيان ما مي باشد. ملك الموت نيز با كمال مهر و محبّت و به آساني جان او را از بدنش بيرون مي آورد. بعد از مرگ در پيشاني آن مؤمن نوشته مي شود: اين شخص از دوستان و شيعيان علي و اولادش(علیهم السلام) مي باشد.
اگر محتضر از منافقان و دشمنان خدا و اهل بيت(علیهم السلام) باشد به ملك الموت مي گويند: اين شخص از دشمنان ما خانواده بود و در دنيا با ما ارتباطي نداشت. هر گونه كه صلاح مي داني با او رفتار نما! فرشته مرگ نيز با شدت و سختي جان او را از بدنش بيرون مي كشد، و بعد از مرگ هم در پيشاني او نوشته مي شود: اين شخص منافق يا كافر است.
امام صادق(علیه السلام) در وصف افراد محتضر اين گونه مي فرمايد: «مَا مِنْ مُؤْمِنٍ يَحْضُرُهُ الْمَوْتُ إِلَّا رَأَى مُحَمَّداً وَ عَلِيّاً حَيْثُ تَقَرُّ عَيْنُهُ، وَ لَا مُشْرِكٌ يَمُوتُ إِلَّا رَآهُمَا حَيْثُ يَسُوؤُهُ»؛[15] هيچ كس نيست كه مرگش فرا رسد، مگر آنكه پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله)و ائمه معصومين(علیهم السلام)همگي (با بدني مثالي) نزد او مجسم و حاضر مي شوند، به طوري كه آنان را مي بيند. اگر محتضر از مؤمنان باشد، وقت مشاهده به آنان علاقه پيدا مي كند و عشق مي ورزد، و اگر از مؤمنان نباشد، هنگام مشاهده ايشان، آنان را دشمن مي دارد و به ديدار آنان علاقه اي ندارد.»
اميرالمؤمنين(علیه السلام)به «حارث بن اعور همداني» فرمودند:
يَا حَارِ هَمْدَان مَنْ يَمُتْ يَرَنِي مِنْ مُؤْمِنٍ اَوْ مُنَافِقٍ قُبُلاً
«اي حارث همداني! بدان هر كس از مؤمنان و منافقان كه بميرد، مرا مي بيند.»[16]
* بهشت و جهنم
در روايتي از پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) چنین آمده است: «انسان مؤمن در دنيا همواره نسبت به آينده خود و آنچه در پيش رو دارد، در نگراني و هراس به سر مي برد، حتي در لحظه مرگ. برخي امور همچون جدا شدن از اهل و اموال بر اندوه او مي افزايد؛ امّا با ديدن بهشت و نعمت هاي آن، راحتي و آسايش خاطر غيرقابل وصفي پيدا مي كند كه حاضر به عوض كردن آنها با أمر ديگري نمي باشد.
مؤمن به واسطه جدا شدن از زن و زندگي، حسرت و اندوه فراواني دارد و چون آرزوهايش ناتمام مانده است و ملك الموت در هنگام شدت بيماري و كمال ناراحتي او، از رها كردن اموال و خانواده و گرفتاري هاي ديگر مي آيد، پس ملك الموت به او مي گويد: اين چه اندوه و ناراحتي است كه داري؟ آيا عاقل به واسطه از دست دادن پشيزي بي ارزش ناراحت مي شود، در صورتي كه به جاي آن ميليون ها برابر دنيا به او ارزاني داشته اند؟ مؤمن در پاسخ مي گويد: نه. ملك الموت به او مي گويد: به بالاي سرت نگاه كن! محتضر درجات بهشت و قصرهايي كه از حد آرزو نيز بالاتر است، مي بيند. فرشته مرگ به او مي گويد: اينجا منزل تو است و نعمت پايدار، اموال، خانواده و خويشاوندانت در اينجايند. هر كدام از خويشاوندان و خانواده ات صالح باشند، در اينجا با تو خواهند بود. آيا راضي هستي به جاي مال و ملك دنيا، اين نعمت ها را دريابي؟ مي گويد: به خدا قسم مشتاقم و حاضرم.»[17]
برخي روايات، اين مشاهده را ثمره صبر و استقامت در راه ولايت و محبت اميرالمؤمنين(علیه السلام)و بغض نسبت به دشمنان ايشان معرفي نموده اند.
* شيطان
وقتي انسان در حال احتضار قرار مي گيرد، شيطان با فرزندان و ياران خود بر بالين او حاضر مي شوند و تلاش مي كنند تا با حيله هاي مختلف «ايمان» او را گرفته و آن را از چنگش بيرون آورند و اين سخت ترين حالت براي هر محتضري است.
از امام صادق(علیه السلام)نقل شده است: «مَا مِنْ أَحَدٍ يَحْضُرُهُ الْمَوْتُ إِلَّا وَكَّلَ بِهِ إِبْلِيسُ مِنْ شَيَاطِينِهِ مَنْ يَأْمُرُهُ بِالْكُفْرِ، وَ يُشَكِّكُهُ فِي دِينِهِ حَتّى تَخْرُجَ نَفْسُهُ، فَمَنْ كَانَ مُؤْمِناً لَمْ يَقْدِرْ عَلَيْهِ، فَإِذَا حَضَرْتُمْ مَوْتَاكُمْ، فَلَقِّنُوهُمْ شَهَادَةَ أَنْ لَاإِلهَ إِلَّا اللَّهُ، وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله حَتّى يَمُوتَ»؛[18] هيچ انساني نيست، مگر اينكه در هنگام مرگ شيطان، يكي از مأمورين خود را نزد او حاضر مي كند تا وي را وسوسه كند و در دينش به شك اندازد و او را به كفر بكشاند. اين وسوسه ادامه دارد تا اينكه روح از بدن او خارج شود؛ اگر محتضر از مؤمنان حقيقي باشد، شيطان نمي تواند بر او غالب شود و دين و ايمانش را بگيرد. پس هرگاه يكي از شما بر بالين شخصي از كسان خود رفتيد كه مرگش فرا رسيده است، شهادتش را به او تلقين كنيد تا شيطان به او دست نيابد.
* مال، فرزندان و اعمال
از ديگر اموري كه براي محتضر به صورت مثاليه خود مجسم مي گردد و او آنها را مي بيند و دست نياز به سويشان دراز مي كند، مال و اولاد و اعمال فرد است.
در اين مورد أميرالمؤمنين(علیه السلام) مي فرمايد: همانا فرزند آدم در آخرين روز از روزهاي دنياي خود و اولين روز از روزهاي آخرت (در حال احتضار) قرار گيرد، (در عالم مثال به صورت مثالي) مال و اولاد و عملش براي او ممثّل شود، پس متوجه مال خود شود و گويد: (اي مال) ! به خدا سوگند من بر (جمع) تو حريص و (بر انفاق تو) بخيل بودم (شب و روز خود را براي تحصيل و به دست آوردن تو صرف كردم و چيزي از تو را از خود جدا نمي كردم)، پس چه سود و بهره اي از تو براي من است؟ مال (در جواب) مي گويد: كفن خود را از من برگير (يعني استفاده تو از من در اين حال فقط كفني بيش نيست).
سپس حضرت فرمود: پس متوجه فرزندان خود شود و گويد: به خدا سوگند! من براي شما پدري مهربان و حامي و نگهدرانده شما بودم، پس (در اين حال) چه نفع و فايده اي از شما براي من هست؟ مي گويند ما تو را به قبر و گودالي كه آرامگاه تو است، مي رسانيم و در آن پنهان مي سازيم.
پس از آن متوجه عمل خود مي شود و مي گويد: به خدا سوگند! من نسبت به (انجام) تو ميل و رغبت نداشتم و تو بر من گران و سنگين بودي، پس چه نفع و فايده اي از تو براي من هست؟ مي گويد: من قرين و همنشين تو هستم در قبر و روز رستاخيزت، تا زماني كه من و تو بر پروردگارت عرضه شويم. پس اگر آن شخص، وليّ و دوست خدا باشد، نزد او كسي آيد كه از جهت خوشبويي و خوبي منظره و زيبايي و در برداشتن لباس هاي فاخر و قيمتي، نيكوترين مردم است، پس به وي گويد: بشارت و مژده باد تو را به راحتي و آسايش و زندگي دايم و روزي پاك و پاكيزه و بهشت پر نعمت و ورود تو بهترين ورودها باشد، پس محتضر مي گويد: تو كيستي؟ مي گويد: من عمل صالح تو هستم. از دنيا به سوي بهشت كوچ كن.[19]
اعمال خير، صورتي زيبا و نيكو دارند و براي فاعلش آسايش و راحتي را به ارمغان مي آورند و اعمال شرّ، صورتي زشت و كريه المنظر دارند و باعث عذاب و وحشت صاحبش مي گردند.
پاورقی:
[1]. بر گرفته از: معاد از نظر روح و جسم، محمد تقي فلسفي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، چاپ ششم، 1385 ش، ج1، ص 169.
[2]. همان، ص 75.
[3]. چهل حديث، سيد روح الله موسوی خميني (ره)، ص 453.
[4]. نحل/32.
[5]. بحار الانوار، علامه مجلسي،مؤسسةالوفاء، بیروت، 1404 ق، ج 6، ص 143.
[6]. نحل/32.
[7]. فرقان/22.
[8]. نساء/97.
[9]. انفال/50.
[10]. معاد از نظر روح و جسم، ص 190.
[11]. مؤمنون/ 99 ـ 100.
[12]. لئالي الاخبار، محمد نبي تويسركاني، مكتبة محمديه، قم، بيتا، ج 5، ص 2 ـ 3.
[13]. بحار الانوار، ج 24، ص 27 ـ 26.
[14]. «عَنْ اَبِي عَبْدِ اللهِ (علیه السلام)قَالَ: مَا يَمُوتُ مُوَالٍ لَنَا وَ مُبْغِضٌ لِأَعْدَائِنَا إِلَّا وَ يَحْضُرُهُ رَسُولُ اللَّهِ -وَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ (علیهم السلام)فَيَرَوْنَهُ وَ يُبَشِّرُونَهُ وَ إِنْ كَانَ غَيْرَ مُوَالٍ لَنَا يَرَاهُمْ بِحَيْثُ يَسُوؤُهُمْ.... .» بحارالانوار، ج 6، ص 181.
[15]. بحار الانوار، ج 79، ص 174.
[16]. همان، ج 6، ص 181.
[17]. بحار الانوار، ج 24، ص 26.
[18]. همان، ج 6، ص 195.
[19]. وسائلالشیعه، شیخ حرّ عاملی، ج 16، ص 105.
منبع: «معاونت تبلیغ» سيّد جواد موسوي با تلخیص و ویراست
/1102001307