تواضع به خوبان خدا، موت است
صفا، وفا، بخشیدن، اینها همه را خدا انجام داد و تمام شد. دیگر دست شیاطین به شما نمیرسد. ارث دنیا، مال دنیا، محبت طبیعت، طمع دنیا همه میروند. اَوَّلُ مَنزل من منازِلِ الاخِرَه وَ آخِرُ مَنزل مِن منازلِ الدُّنیا، از جهت دنیا آخر، از جهت آخرت اول.
چه جای خوبی است اینجا. این ملاقات خداست، شب زفاف مومنین است. زفاف دنیا سکون میآورد، اما آنجا یقین میآورد. حالا کدام زفاف است! زفاف دنیا برای سکون است. تَناکَحُوا تناسَلوُا لِتَسکُنوُا یا زفاف دنیایی سکون پیدا میشود.
آرام میشوید، قوی میشوید، لرزش ها میخوابد. دیگر به هر چیز تحریک نمیشوید، سکون پیدا می کنید. اما در آخرت، شبی که با خدا ملاقات میکنید، مثل زفاف دنیایی نیست. تمام ذرّات عالم هم بلرزند، او برای خودش آنجا نشسته است. در آخرت باز و در دنیا بسته شده است. دیگر دنیا او را گول نمیزند. در اخرت هم که نه غرورری لازم است نه خرید و فروشی و نه شخصیت علی حده و جدایی دارد که کاری بکند.
آنقدر با خدا دوست است که نمیشود توصیف کرد مگر اینکه علائمش را بگوییم که چیست. از خود طرف هم نمیشود پرسید. میپرسیدند علامت یقین چیست؟ نمیگفتند خود یقین را تعریف کنید. از امامان: میپرسیدند علامت یقین چیست؟
کتاب طوبای محبّت جلد دوم – ص 206