زیاد دعا کنید
وارث: امام علیه السلام سفارش کرده است که دعا زیاد بکنید، نتیجه دعا این است کہ: « إِنَّ الْعَبْدَ اِذا کٰانَ دَعّٰا » ; بنده ای کہ خیلے دعا مےکند، وقتی «نَزَلَ بِهِ الْبَلا» ؛ زلزله که مےشود این بنده تا دعا مےکند، ملائکه به هم مۍگویند: « صَوْتٌ مَعْروفٌ» ؛ این صدا آشناست و بلا را این شخص را نمےگیرد. پارتی بازی می کنند. دیدید یک آشنایی اگر در یک جایی باشد، زود کار انسان راه می افتد، این کسے هم که زیاد دعا کرده ملائکه میگویند: « صَوْتٌ مَعْروفٌ» ؛ این صدا آشناست و بلا او را نمےگیرد.
وَ إذا لَمْ یَمکُنْ دَعّٰا وَ نَزَلَ بِهِ الْبَلاء؛ اما اگر کسی اهل دعا نباشد و بلا بر او نازل شود «قیلَ أَیْنَ کُنْتَ قَبْلَ الْیَوْم»؛ ملائکه به او مےگویند قبل از امروز کہ بلا آمده کجا بودی، که حالا مےگویی خـدا؟ دیروز کجـا بودی؟ پریروز کجـا بودی؟ ملائکه به او مےگویند: چرا حالا مےگویی خدا؟
حالا که دُمت توی تله گیر کرده و مےبینی زمین دارد تکان می خورد و زلزله شش ریشتری و پنج ریشتری آمده و احتمال خطر مےدهی، مےگویی ای خدا به دادم برس و بلا این شخص را مےگیرد.
در منحیلرچند سال قبل زلزله آمد، یک کسی از اهل علم نقل مےکرد که در یکی از خانه ها سگی بود که شش هفت تا بچه زاییده بود. نیم ساعت قبل از اینکه زازله بشود، سگ آمده بود و توله هایش را برده بود و صاحب خانه هم نفهمیده بود، آن سگ مےدانست کہ نیم ساعت دیگر زلزله می شود، ما نمی دانیم.
سگ توله هایش رت بیرون برد، اما از آنجایی که سگ باوفاست و نسبت به صاحب خانه ارادت دارد، پیش از اینکه زلزله بیاید، مےآید و پارس مۍکند، صاحب خانه بیدار میشود ، مۍگوید: اِه، چرا سگه امشب بیرون مانده است؟! آنها در را باز می کنند، نمی دانستند که سگ، بچه هایش را دور کرده است.
تا به خودشان مےجنبند، سگ ، بچهٔ قنداقی که توی اتاق بوده را به دهان می گیرد و از خانه دور می شود، اهل خانه به دنبال سگ می دوند و داد مےزنند. مردم از خواب بیدار می شوند ، دنبال سگ می دوند و مےبینند که سپ، بچهٔ صاحب خانه را کنار بچه های خودش خواباند. ناگهان همان لحظه زلزله مےشود و همه ساختمان ها پایین مےآید و اهل خانه ، هیچ کدامشان از بین نرفتند.
حیوانات عجیب هستند. یک آیه هم در قرآن هست که می فرماید: : « رَبُّنَا الَّذي أَعْطی کلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ ثُمَّ هَدَی» ؛ خدا حیوانات را خلق کرده است ، سپس آنها را هدایت فرموده است. «ثُمَّ هَدَی»؛ این هدَی، هدای ماها نیست که پیغمبر برای ما فرستاده و ما را هدایت کرده است. این هدَی، هدای تشریعی نیست، هدای تکوینی است. یعنی خداوند تمامی موجودات را به مصالح و مفاسد زندگیشان آشنا کرده است.
یعنی گوسفند بیابان مےداند که اگر دلش درد بگیرد، چه بخورد که دلش خوب بشود. شخصی میگفت : گوسفندت را باید همراه گله به بیابان بفرستی، اگر توی خانه نگهداری، گوسفند مےمیرد. چون توی گله که برود، اگر دل درد بگیرد ، می فهمد که باید کدوم علف را بخورد تا دلش خرب شود، ما نمی دانیم. ما باید برویم پیش دکتر ، اما حیوانات دکتر نمی روند ، خودشان هَدی.
پس این هایی که دعا زیاد مےکنند، خدا اینجور آنها را نجات می دهد. گاهی مےگویند فلان جا زلزله آمده، و بعد از یک هفته ، پیرزن از لای آوارها سالم بیرون می آید، اعلام هم مےکنند. این ها برای چیه؟ برای دعاست.
قدر دعا را بدانید . دعا کنید آقاجون. همیشه از خدا بخواهید و بگویید خدا، تا وقتی که زلزله آمد، ملائکه بگویند : «صَوْتٌ مَعْروفٌ» ؛ وقتی شما در حال بلا می گویید ای خدا، ملائکه مےگویند این صدا آشناست و بلا به شما نمی رسد. اما به آن کسی که صدایش آشنا نیست ، مےگوید قبل از امروز کجا بودی؟
هردم که سرت به درد آید
نالان شوی و سوی من آیی
چون درد سرت شفا بدادم
یاغی شوی و دگر نیایی
ماها نوعاً در گرفتاری می گوییم خدا، ولی خدا کدام بنده را دوست دارد؟ آن بنده ای که در وقتی که گرفتار هم نیست بگوید خدا. در موقعی هم که خودش گرفتار نیست ، برای خودش هم دعا نمی کند ، برای مردم دعا کند.
منبع: ڪتاب بدیع الحکمة حکمت ۲۷ از مواعظ آیت الله مجتهدے تهرانۍ(ره)