مرحوم دولابی: دست‌بوسی چرا؟

کد خبر: 66491
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: به رفقا و دوروبری‌ها گفته‌ام، از جوانی این کار را دوست نداشتم منتهی می‌گفتم اهمیّت ندارد. اما دیدم خیلی شلوغ می‌کنند. دست بوسیدن، اساساً گناه است. چرا آن را انجام می‌دهید؟

وارث: مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود:  به رفقا و دوروبری‌ها گفته‌ام، از جوانی این کار را دوست نداشتم منتهی می‌گفتم اهمیّت ندارد. اما دیدم خیلی شلوغ می‌کنند. دست بوسیدن، اساساً گناه است. چرا آن را انجام می‌دهید؟ اگر می‌گویم گناه است یعنی هم مرا و هم خودت را اذیّت می‌کند. چرا این کار را می‌‌کنید؟ مگر نمی‌خواهید عبادت کنید؟ می‌دانم مرا دوست دارید. صبر کنید. بگذارید خدا با فشار آن صبر، رشدتان بدهد. کدام عبادتی از این بهتر است؟ کاری کنید ولی مانع داشته باشید و بخواهید خدمتی کنید و نتوانید؟ کسی که ده سال است می‌خواهد خدمتی به من کند و راه ندارد بیشتر رشد می‌کند یا آن کسی که آب دهانش را به دست من می‌مالد؟ چیزهای دیگر هم هست که نمی‌گویم.
یکبار یک خانمی نیمه شب تلفن زد و گفت من فلانی‌ام مجلس زنانه دارم، شما هم فلان شب بیایید و مستفیض بفرمائید. هنوز من نگفته بودم که ایا وقت دارم یا نه گفت حاج آقا شما چرا می‌گذارید این گل‌های محمدی(ص)، یعنی این جوانان دستت را ببوسند؟ البته او امین بود. به او گفتم من به جز این، نقص‌های دیگر هم دارم. شبی که وعده گرفته‌اید آنجا می‌آیم، آنها را هم به من تذکّر دهید. او هم چون دید که من لُنگ انداختم، زمین گذاشت.
هر وقت آن سنبله و غنچه‌ گلی که در باطن و سرّ شما هست با خدای خود خندید، کارت تمام است و دیگر هیچ چیز به شما اثر ندراد. در درون شما غنچه‌ای هست که سفت است. گل هم اول مثل یک گلوله سفت است و یک برگ بر روی آن است. اما بهار و پاییز و آفتاب و سرما و گرما به آن می‌خورد و آهسته آهسته ماه دوم بهار، پوست سبز روی آن غنچه، باز می‌شود و بر می‌گردد. بعد برگ زیر آن که گل است راه می‌افتد. باز می‌شود و باز می‌شود، وسط گل که پیدا شد عطر آن راه می‌افتد. آن زمان می‌گویند وقت گلِ خندان است. ماه دوم بهار – اردیبهشت – ماه خنده گل است. دل مومن وقتی با امام(ع) و خدای خود آشتی می‌کند می‌خندد. دل می‌خندد نه لب.
ان‌شاء الله خدا سلام ما را به تمامی آنها برساند و لطف کند و همان‌گونه که شما از گذشته‌ها یاد می‌کنید، آنها هم بایند و از ما یاد کنند. اصلا اینجا سرزمین یاد است، یاد کردن از گذشته‌ها و آینده‌ها. اینجا جای خوبی است. برایتان خواندم. ان‌شاءالله آن را در ذهن و قلبتان بنویسید تا راحت شوید.

کتاب طوبی محبت؛ جلد3 – ص 221
مجلس حاج محمد اسماعیل دولابی