حجت الاسلام سیدحمیدمیرباقری: ثمره ی عفاف، کاهش اندوه در زندگی است+گزارش تصویری

کد خبر: 69870
انسان اگر در زندگی اش قانع بود گرفتار لقمه حلال و شهوترانی نمی شود. قناعت در زندگی چه در لقمه و چه در شهوت انسان را در دایره عفاف حفظ می کند ثمره ی این قناعت آن است که از اندوه و غصه ات کم می شود.


وارث: مراسم شب پنجم ماه مبارک رمضان با سخنرانی حجت الاسلام سید حمید میرباقری و مداحی حاج سید مهدی میرداماد در هیئت فاطمیون  برگزار شد.

در ادامه متن سخنرانی حجت الاسلام سیدحمید میرباقری را می خوانید:

حجت الاسلام میرباقری

انسان باشخصیت دروغ نمی گوید

امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَى قَدْرِ هِمَّتِهِ وَ صِدْقُهُ عَلَى قَدْرِ مُرُوءَتِهِ وَ شَجَاعَتُهُ عَلَى قَدْرِ أَنَفَتِهِ وَ عِفَّتُهُ عَلَى قَدْرِ غَيْرَتِهِ1؛


یک ویژگی که انسان را ارزشمند می کند بلندهمتی اوست، صداقت هر کس به قدر شخصیت اوست، انسان با شخصیت هرگز دروغ نمی گوید. امام صادق علیه السلام می فرماید: دروغ نگو چون دروغ ارزش و مقدار تو را از بین می برد، مردم روی آدم دروغگو حساب باز نمی کنند. در روایت دیگر دارد: آدمی که به دروغ معروف شد اعتماد و اطمینان مردم به او کم می شود، اما حرف انسان راستگو را تصدیق می کنند. الزاما مردم کوچه و بازار نیستند گاهی همسر و فرزندان هم روی انسان دروغگو حساب باز نمی کند.


هرچه شخصیت انسان بیشتر باشد صداقتش هم بیشتر است.


ارتباط شجاعت و وابستگی به دنیا

سوم، حضرت می فرماید: شجاعت انسان به قدر بی اعتنایی اش به دلبستگی های دنیایی است. هر چه دلبستگی انسان به دنیا کمتر باشد شجاعتش بیشتر می شود. شجاع فقط آن نیست که شمشیر به دست در میدان بجنگد گاهی شجاعت به حرف زدن است، بعضی ها شجاعت حرف زدن ندارند چون وامدار دیگران هستند، پس هیچ وقت در قضاوت ها قضاوت صحیحی نمی کنند و نظر صحیحی نمی دهند چون معمولا وابسته به افراد اطرافشان هستند. در گروه های سیاسی این مورد خیلی دیده می شود واگر کسی از گروهش خلاف کند به شدت سعی می کند او را توجیه کند.


در حدیث دارد وقتی آتش جنگ شعله می گرفت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله از همه به دشمن نزدیک تر بود. ابن مسگریه جمله ای دباره امیرالمومنین علیه السلام: ایشان شجاع نبود بلکه حقیقت شجاعت بود. حال کسی که حقیقت شجاعت است ببینید راجع به پیغمبر صلی الله علیه و آله چه می فرماید: وقتی تنور جنگ شعله ور می شد ما همه به حضرت پناه می آوردیم. معلوم می شود حضرت در مقابل دشمن بوده نه پشت جبهه که دیگران به او پناه می آوردند.


هر چه یک جامعه الهی تر باشد رهبران بیشتر در مقابل دشمن سینه سپر می کنند، اگر جنگ اقتصادی باشد رهبران جامعه الهی و دینی در میدان هستند یعنی خودشان زندگی معمولی دارند، نه اینکه خودشان در ناز و نعمت و مردم در فشار باشند. پس شجاعت در جایی است که وابستگی انسان کم باشد.


در حالات امیرالمومنین علیه السلام دارند: حضرت کرّار غیر فرّار بود، یعنی هیچ وقت ندیدند حضرت به دشمن پشت کند، حضرت حائلی در جلوی سینه اش داشت که در پشتش نداشت چون هیچ وقت به دشمن پشت نمی کردند. چون دلبستگی به دنیا نداشتند چه آن روزی که حاکم بود و چه نبود یکجور بود و دستی در بیت المال نمی بردند.

ارتباط بین عفاف و غیرت


ویژگی چهارم: وَ عِفَّتُهُ عَلَى قَدْرِ غَيْرَتِهِ؛ عفت انسان به قدر غیرت اوست. یعنی هرچه انسان غیرتی تر باشد عفت و پاکی اش بیشتر است. معنای عفت چیست؟ چه برتری ها و آثاری در زندگی دارد؟ در تعریف عفت فرموده اند: عفت خویشتن داری و بازداشتن نفس انسان از زشتی هاست. خلوت و نگاه با نامحرم یک زشتی است که عفیف خودش را از آن باز می دارد.


لزوم توجه به حلال و حرام بودن لقمه

عفت معنایش این است که انسان به درجه ای می رسد که خودش را کنترل می کند و سر هر سفره ای نمی نشیند و هر لقمه ای را نمی خورد، در جامعه ما یک فرهنگ شده که کسی که از دنیا می رود اطرافیانش بیچاره می شوند و خرج هایی می کنند که هیچ کس راضی نیست، اگر هیئت فاطمیون روز عاشورا سفره انداخت راحت بنشینید سر سفره، اما سفره هرجایی را راحت قدم برندارید، گاهی افرادی که از دنیا رفته بچه صغیر دارند و راحت نمی شود در اموالش تصرف کرد، گاهی وارث دارند که ممکن است بازنشسته با حقوق اندک باشد و برایش خرج های مراسم سنگین است قطعا راضی نیست و شبه ناک می شود.


گاهی در چشم و همچشمی می افتند و در معذورات است، انسان عفیف جلوی شکمش را می گیرد و سر هر سفره ای نمی نشیند، عفت خویشتن داری و بازداشتن نفس از ارتکاب به زشتی هاست. خودش را از زشتی های شهوانی و شکمی حفظ می کند.


اهل جهنم بیشتر از چه افرادی هستند؟

چرا عفت اهمیت دارد؟ فرموده اند: اکثر اهل آتش در قیامت از دو طایفه هستند، اکثر کسانی که وارد آتش می شوند افرادی هستند که عفت شکم و عفت شهوت نداشته اند. لذا فرموده اند: مَا مِنْ عِبَادَةٍ أَفْضَلَ عِنْدَاللَّهِ مِنْ عِفَّةِ بَطْنٍ وَ فَرْجٍ2؛


شخصی نزد امام باقر علیه السلام آمد و عرض کرد: لَهُرَجُلٌ إِنِّي ضَعِيفُ الْعَمَلِ قَلِيلُ الصَّلَاةِ قَلِيلُ الصَّوْمِ وَلَكِنْ أَرْجُو أَنْ لَا آكُلَ إِلَّا حَلَالًا وَ لَاأَنْكَحَ إِلَّا حَلَالًا فَقَالَ وَأَيُّ جِهَادٍ أَفْضَلُ مِنْ عِفَّةِ بَطْنٍ وَ فَرْجٍ3؛ من خیلی اهل عمل نیستم و حال نماز شب خواندن و عبادات مستحبی ندارم، ضعیف العمل و قلیل الصیام هستم اما همه ی تلاشم این است که جز لقمه حلال در زندگی ام نیاورم و جز از حلال آمیزش نکنم. حضرت فرمود: چه تلاش و کوششی بالاتر از این است که شکم و شهوتت را از ناپاکی ها حفظ میکنی. یعنی خیلی مهم است که شکم و شهوتت را حفظ می کنی گرچه روزه مستحبی نمی گیری.


حدیث از امیرالمومنین علیه السلام است: آدمی که پاک زندگی می کند و نفسش را از زشتی ها حفظ می کند در چشم مردم بزرگ و عزیز است.

ریشه عفت، قناعت است


در حدیث دیگر می فرماید: أصلُ العَفافِ القَناعَةُ ، وثَمَرَتُها قِلَّةُ الأَحزانِ4 ؛ ريشه پاكدامنى، قناعت است و ميوه آن، كم بودن غصّه ها. ریشه عفاف و پاکی عبارت از قناعت است. انسان اگر در زندگی اش قانع بود گرفتار لقمه حلال و شهوترانی نمی شود. قناعت در زندگی چه در لقمه و چه در شهوت انسان را در دایره عفاف حفظ می کند ثمره ی این قناعت آن است که از اندوه و غصه ات کم می شود.


آدمهایی که شکم و شهوتشان را نمی توانند حفظ کند معمولا دچار غصه می شوند، مثلا پول ندارد فلان جا غذا بخورد غصه اش می گیرد چون شکم پرست است، آدمهای شکم پرست معمولا غصه زیاد می خورند.


کسی که چشمش را کنترل نمی کند دائما حزن و اندوه دارد که چرا به فلان زن نرسیده و حسرت می خورد، کسی که چشمش را کنترل می کند شب راحت می خوابد چون دلش آرام است، دانشجویی که چشمش این طرف و آن طرف کار می کند حواسش به درس نیست.

علت اصلی ایجاد حزن و اندوه


اصل عفاف قناعت است و ثمره اش کم بودن حزن و اندوه است، راحت زندگی می کند و همسرش بیشتر به چشمش می آید و به او عشق می ورزد، این همه طلاق برای بی عفتی هاست و به این دلیل است که شخص چشم و گوشش جای دیگر کار می کند.


در حدیث دارد: عفاف اصل و راس هر خیری در زندگی است. راه رسیدن به خیر در زندگی این است که بتوانی خودت را کنترل کنی و عفیف باشی.






حجت الاسلام میرباقری

پی نوشت:


1- حکمت 44 نهج البلاغه


2- الكافي ج2 ص80.


3- بحارالانوار، ج68، ص273.


4- غررالحکم