مدافعی که با زیارت ناحیه امام زمان(عج) راهی حرم شد

کد خبر: 71549
وقتی از ماموریت برگشت ماجرا را به او گفتم، گفت:«همه اینها تمرینی می شود برای تو تا منتظر واقعی باشی. انتظار امام زمان را داشتن فقط به دعای ندبه و دعای عهد نیست؛ همان طور که برای من اشک می ریختی باید همانطور منتظر امامت باشی».
وارث: سیده فاطمه میرکریم پور، همسر مدافع حرم جاویدالاثر «سید احسان میرسیار» در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاری شبستان در رابطه با سیره مهدوی و نوع ارتباط این شهید بزرگوار با حضرت امام مهدی علیه السلام، اظهار کرد: «سید احسان» در همه نمازهایش یا در قنوت و یا بعد از پایان نماز برای امام زمان علیه السلام دعا می کرد؛ شاید دعای ندبه نمی رفت اما هر جا که به زیارت می رفتیم (هر جا) از امامزادگان و حرم ائمه(ع) و ... حتما دو رکعت نماز هدیه به حضرت(عج) می خواند.
 
وی افزود: ما زیاد به زیارت حضرت عبدالعظیم الحسنی(ع) و ابن بابویه می رفتیم و او از ابن بابویه برای بچه ها صحبت می کرد. از وقتی بچه ها به سنی رسیدند که مسایل را متوجه می شدند برای آنها توضیح می داد که ایشان از یاران امام زمان علیه السلام بوده اند. اینکه حضرت حجت(عج) نائبانی داشته و امروز نیز در زمان ما نائبانی دارند و ولایت فقیهۀ نایب امام عصر علیه السلام هستند. این مسایل را برای بچه ها به خوبی توضیح می داد.
 
همسر مدافع حرم «سید احسان میرسیار» تاکید کرد: او ارادت ویژه ای به مقام معظم رهبری داشت به عنوان اینکه ایشان در این دوره از طرف حضرت(عج) بر ما ولایت دارند. روزهای عاشورا همیشه می گفت همه دعاها و زیارت عاشورا و ... یک طرف اما امروز امام زمان علیه السلام زیارت ناحیه مقدسه می خوانند. به همین دلیل عصر عاشورا زیارت ناحیه مقدسه می خواند؛ به بعضی فرازها که می رسید ترجمه فارسی زیارت را می خواند و گریه می کرد. با اینکه در طول زندگی شاید هرگز نمی دیدم که ایشان گریه کنند اما با این زیارتنامه بسیار اشک می ریخت.
 

 
ناحیه خوانی عصر عاشورا برای همراهی با امام زمان(عج)
میرکریم پور تصریح کرد: ایشان شب های قدر هم زیاد برای امام مهدی علیه السلام دعا می کرد؛ در دعاهای جوشن کبیر خیلی استغاثه می کرد که «خدایا صاحب ما را برسان» اما بیشتر کارها و اعمالش را در خفا انجام می داد و تمایلی نداشت که کسی از این اعمال مطلع شود. شاید فقط من که در خانه حضور داشتم و این اعمال را می دیدم ، اطلاع داشتم. به عنوان مثال شب های قدر، جوشن کبیر را در خانه می خواند یا عصر عاشورا بعد از مراسم روضه و عزاداری عمومی، وقتی به خانه برمی گشتیم می گفت امام زمان علیه السلام، عصر عاشورا برای حضرت زینب سلام الله علیها اشک می ریزند. درست است که ما از صبح عاشورا مراسم عزاداری داریم اما مصیبت عاشورا هنگام عصر اتفاق افتاد و دل امام ما عصر عاشورا خون است؛ به همین خاطر می خواست که در این زمان(عصر عاشورا) با امام عصر(عج) همراهی و همدلی داشته باشد. با وجود اینکه خستگی های صبح و ظهر و مراسم عزاداری و ... در وجودش بود، اما باید عصر عاشورا، زیارت ناحیه مقدسه را برای همراهی با امام زمانش  می خواند و این برای من خیلی جالب بود. من هنوز هم عصر عاشورا زیارت ناحیه مقدسه را به یاد ایشان می خوانم.
 
سیده فاطمه میرکریم پور در ادامه سخنان خود به برخی از سخنان و خاطرات شهید «سیداحسان میرسیار» اشاره می کند و می گوید: ایشان همیشه می گفت «بزرگترین مصیبتی که امام زمان(عج) در واقعه کربلا از آن یاد می کنند مصیبت اسارت حضرت زینب سلام الله علیها بود» و این بسیار برای ایشان سنگین و سخت بود. وقتی زیارت ناحیه می خواند در برخی فرازها توقف می کرد. به هر حال توجه به این مضامین انسان را تا حدی متوجه میزان آن غربت و لحظات اسارت و ... می کند. این مسایل در «سیداحسان» باعث برانگیخته شدن یک نوع تعصب و غیرت می شد. وقتی هم که حرم حضرت زینب سلام الله علیها مورد اصابت قرار گرفت و گنبد حرم آسیب دید، حتی وقتی این مناظر را از تلویزیون می دید نمی توانست یک جا بنشیند، می گفت من نمی توانم بنشینم و ببینم که حضرت زینب سلام الله علیها دوباره اسیر شوند.
 
همسر «جاویدالاثر میرسیار» افزود: همه ما در زیارت عاشورا می گوییم کاش آن روز ما بودیم و اجازه نمی دادیم چنین فجایعی اتفاق بیفتد، سید احسان معتقد بود که شاید امام حسین علیه السلام امروز ظاهرا در میان ما نیستند، اما امام مهدی علیه السلام که هستند و حضور دارند و با دیدن این صحنه ها (در سوریه) دل ایشان خون می شود. می گفت اگر حضرت(عج) فرمودند: «بزرگترین مصیبت در عاشورا اسارت عمه ام زینب سلام الله علیها است»؛ امروز این مصیبت در حال تکرار شدن است.

 
«هَل مِن ناصِر یَنصُرُنی؟» امام عصر(عج) را می شنید!
وی در ادامه به نحوه رضایت دادن برای رفتن همسرش به سوریه با وجود داشتن سه فرزند، بیان کرد: وقتی مسئله رفتن ایشان به سوریه مطرح شد من گفتم اگر شما قصد داری به سوریه بروی پس خانواده ات چه می شود؟ مگر مرد در برابر خانواده اش مسئول نیست؟ ایشان در جواب من گفت: «پس اسلام چه می شود؟ اگر روز قیامت امام حسین علیه السلام و امام زمان علیه السلام از من سوال کنند که شما که روز عاشورا مدام زیارت ناحیه می خواندی و می گفتی اگر من بودم اجازه نمی دادم چنین جسارت هایی به اهل بیت رسول خدا صل الله علیه وآله انجام شود؛ پس چرا وقتی دوباره اطراف حضرت زینب (سلام الله علیها) پر از حرامیان شد کاری نکردی؟ من چه جوابی دارم؟ من باید به حرفی که زده ام عمل کنم.» و یکی از دلایل اصلی رفتن ایشان به سوریه همین بود. به من می گفت : «شاید امام حسین علیه السلام امروز به ظاهر در میان ما نیستند و ظاهرا فاجعه کربلایی اتفاق می افتد اما نباید که همه چیز را رودررو به ما بگویند که این کار را انجام دهید!! به هر حال ما خودمان هم همه چیز را می بینیم و صدای امام را می شنویم.»
 
میر کریم پور ادامه داد: همسرم معتقد بود که ظهور امام زمان علیه السلام نیاز به زمینه سازی دارد و ما باید در این زمینه سازی نقش داشته باشیم. منتظر بودن فقط به گفتن نیست؛ ما باید آماده باشیم، اینقدر آماده که اگر همین الان حضرت(عج) تشریف آورند مشکلی نداشته باشیم.
 

 
وی در ادامه با بیان خاطره ای از یکی از ماموریت های همسرش گفت: ایشان چند سال پیش برای ماموریتی به همدان رفت، 4 ماه در همدان بود و طی این مدت هر 15 روز یک بار می آمد و به ما سر می زد. این وضعیت برای من خیلی سخت بود چون فرزند دومم هنوز دوساله نشده بود و تنهایی به من بسیار سخت می گذشت. خیلی از شب ها گریه می کردم؛ یک شب به خودم گفتم «تو که برای نبودن همسرت این قدر گریه می کنی هیچ وقت شده برای امامت اینگونه گریه کنی؟» آن لحظه از کار خودم شرمنده شدم و از آن به بعد تحمل شرایط دوری ایشان برایم راحت تر شد. وقتی سید احسان از ماموریت برگشت این ماجرا را به او گفتم و ایشان در پاسخ گفت: «همه این مسایل تمرینی می شود برای شما برای اینکه منتظر واقعی باشی. انتظار امام زمان را داشتن و منتظر بودن فقط به دعای ندبه و دعای عهد و گفتن اللهم عجل لولیک الفرج نیست؛ همان طور که برای من گریه می کردی و از نبودن من اذیت می شدی و اشک می ریختی باید همان طور منتظر امامت باشی.»  
 
همسر جاویدالاثر میرسیار در پایان بخش نخست از صحبت های خود خاطرنشان کرد: آن 4 ماه گذشت و بعد از رفتن ایشان به سوریه دوباره آن حال و روز برای من تکرار شد. و من باز به یاد حرف های ایشان در آن ایام افتادم. به خاطر همین وقتی بی تاب و بیقرار می شوم با یادآوری حرف های ایشان کمی آرام می گیرم و با خودم فکر می کنم حتی رفتن «سیداحسان» به سوریه من را تربیت می کند تا منتظر واقعی امام مهدی علیه السلام باشم.