ماجرای دفاع میرزای شیرازی از اهل سنت

کد خبر: 72066
خداوند در قرآن کریم فرموده است که هیچ راهی برای تسلط کافرین بر مؤمنان قرار نداده است. ما هم نباید اجازه دهیم که روابط مسلمین جهان، اعم از امامیه و عامه موجب دخالت، نفوذ و حتی تسلط کفار بر مسلمین گردد.
وارث
لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرينَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ سَبيلاً  النساء/141
خداوند هرگز كافران را بر مؤمنان تسلّطى نداده است
 
 مرحوم سید محمدحسن حسینی معروف به میرزای شیرازی از نجف به سامرا آمد تا حوزه علمیه‌ای تشکیل دهد. اهل سامرا که سنی بودند نسبت به شیعه‌ها شدیداً حساسیت داشتند و آن‌ها را اذیت می‌کردند. افراطی هایی از اهل تسنن  برای اینکه تشیع در آنجا صورت نگیرد، به مرحوم میرزا  اسائه ادب می‌کردند و هنگام عصر مرتب سنگ به در خانه ایشان می‌ریختند. در آن زمان دولت انگلستان یک نوع تسلطی داشت و کشتی خاص انگلیسی‌ها در بغداد لنگر انداخته بود. به آن‌ها خبر رسید که مرجع تقلید شیعیان (میرزای شیرازی) موردتهاجم عده‌ای از اوباش اهل تسنن قرارگرفته‌اند، سفیر انگلیس با این کشتی به نزدیکی‌های سامرا حرکت کرد.  اهل سامرا می‌دانستند که هر وقت این کشتی حرکت کند حتماً امر مهمی اتفاق افتاده است. این سفیر شخصی را خدمت میرزا فرستاد و خودش منتظر ماند. تمام بزرگان سامرا که سنی بودند فهمیدند که حرکت سفیر برای چیست. فهمیدند که می‌خواهند از میرزا اجازه تنبیه این مردم را بگیرد. همه اهل تسنن به خانه‌هایشان رفته و وحشت‌زده شده بودند، وقتی نماینده سفیر خدمت میرزا آمد و چند بار اجازه خواست که خود سفیر به سامرا بیاید، ایشان قبول نکردند، بعد نماینده به میرزا گفت منظور سفیر این است که شما به ما اجازه دهید تا ما کسانی را که به خانه شما سنگ انداخته‌اند، تنبیه کنیم .مرحوم میرزا فرمود: این‌ها برادران ما هستند هرچند این‌ها به من سنگ بزنند باز برای من گواراتر از اجازه ملاقات به سفیر است. ملاقات و روبرو شدن با سفیر شما با من زجرآورتر است از آنچه من از این‌ها تحمل می‌کنم.
سفیر چند بار اصرار کرد ولی نتیجه‌ای نگرفت و ناامید برگشت، وقتی‌که اهل تسنن فهمیدند که میرزا این‌گونه جواب دادند چنان خوشحال شدند و تحت تأثیر قرار گرفتند که حتی عبای او را می‌بوسیدند و حتی بعضی از شیوخ دامن عبای نوه میرزا را می‌بوسیدند و می‌گفتند جد این به ما خدمت‌ها کرده است.
 
1)با اقتباس و ویراست از کتاب مردان علم در میدان عمل