پیشنهادهای قرآن برای رسیدن به مقام استعانت و استعاذه

کد خبر: 8082
مؤمنان حقیقی به خاطر ایمان به پروردگار و تسلیم شدن در برابر حق، منتی برخداوند وپیامبرش نمی گذارند وطلبکار کسی نیستند بلکه به حقیقت می دانند اگر کسی این وسط بایدطلبکار باشد خدا وپیامبر او است.

وارث: گوهر ایمان در قلب آدمی وقتی به تمام ظاهر می شود که انسان به این فهم متعالی دست یابد که بزرگ ترین منت بر او زمانی است که خداوند پذیرفته بنده اش می تواند در جایگاه بندگی او قرار گیرد. به این معنا که خداوند، شرف و درجه بزرگ بندگی و عبودیت را به او اعطا کرده است، فقط در این صورت است که عُجب ها و تبخترهای ناشی از عبادات از قلب آدمی بیرون می آید و نمی گذارد که او هم دچار سرنوشت ابلیس شود و کثرت عبادت هایش دایم در برابر چشمانش قرار گیرد.


قرآن حکیم در آیه 17 سوره حجرات می فرماید: یَمُنُّونَ عَلَیْکَ أَنْ أَسْلَمُواْ قُل لَّا تَمُنُّواْ عَلىَ‏َّ إِسْلَامَکمُ بَلِ اللَّهُ یَمُنُّ عَلَیْکمُ‏ْ أَنْ هَدَئکمُ‏ْ لِلْایمَانِ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ/ از اینکه اسلام آورده‏اند بر تو منت مى‏گذارند. بگو: به خاطر اسلام تان بر من منت مگذارید، بلکه خدا بدان سبب که شما را به ایمان راه نموده است بر شما منت مى‏نهد، اگر راست مى‏گویید.



علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، خطا در منت گذارى به پیامبر برای اسلام آوردن را از این جهت وارد می دانند که اولا حقیقت آن چیزى که بر آن منت مى‏گذارند ایمان است که کلید سعادت دنیا و آخرت است، نه اسلامى که جز فوائد صورى، از قبیل تأمین جانى و شرکت با مسلمانان واقعى در جواز نکاح وارث خاصیتى ندارد. و ثانیا همین اسلام را هم نباید بر پیامبر منت بگذارند، براى اینکه آن جناب شخصى است که از طرف خداى تعالى مأمور شده اسلام را به شما برساند - نه از اسلام آوردن آنهایى که اسلام آوردند چیزى عاید شخص او مى‏شود و نه از اسلام نیاوردن آنها که نیاوردند چیزى از دست مى‏دهد- ، پس احدى از مسلمانان بر او منتى ندارد.



و اگر منتى باشد براى خداى سبحان است که ایشان را هدایت فرموده، چون دین، دین او است، و خود او هم از دینش بهره‏مند نمى‏شود تا هر کس دین او را پذیرفت بر او منت بگذارد، بلکه بهره‏مند از دین او در دنیا و آخرت مؤمنین هستند، زیرا خداى تعالى غنى على الاطلاق است، پس منت را خدا بر آنان دارد که هدایتشان کرده، نه آنان بر خدا.


مفسر بزرگ معاصر ما با اشاره به این که خداوند در این آیه، کلمه اسلام را از دهان منت‏گذاران گرفته و در سخن خود آن را مبدل به ایمان کرد تا بفهماند منت همه و هر چه هست به ایمان است، نه به اسلام که تنها در ظواهر زندگى آثارى دارد، می فرماید: جمله‏" قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَیَّ إِسْلامَکُمْ بَلِ اللَّهُ یَمُنُّ ..." متضمن این اشاره است که خطاى این منت‏گذاران از هر دو جهت است: اول اینکه منت‏گذارى خود را متوجه رسول خدا (ص) کردند، با اینکه او یک رسول است و بس، و غیر از رسالت چیزى ندارد. و در این باره فرموده:" لا تَمُنُّوا عَلَیَّ إِسْلامَکُمْ‏- اسلام خود را بر من منت نگذارید". و جهت دوم اینکه منت را- البته اگر منتى باشد- به اسلام خود نهادند با اینکه باید به ایمان خود گذاشته باشند. و در ذیل آیه گفتیم که کلمه اسلام را بدین سبب مبدل به ایمان کرد تا اشاره به جهت دوم کند.

اما در تفسیر نمونه هم آمده است: "منت" از ماده "من" به معنى وزنه مخصوصى است که با آن وزن مى‏کنند، سپس به هر نعمت سنگین و گرانقدرى اطلاق شده، منت بر دو گونه است اگر جنبه عملى داشته باشد - به معنى بخشش نعمت گرانقدر- ممدوح است، و منت‏هاى الهى از این قبیل است، ولى اگر جنبه لفظى داشته باشد مانند منت بسیارى از انسانها عملى است زشت و ناپسند. جالب اینکه در جمله اول مى‏گوید: آنها بر تو منت مى‏گذارند که" اسلام" را پذیرفته‏اند و این تأکید دیگرى است بر اینکه آنها در ادعاى ایمان صادق نیستند بلکه ظاهرا اسلام را پذیرا شده‏اند. ولى در ذیل آیه مى‏گوید: اگر در دعوى خود راست مى‏گوئید خداوند بر شما منت مى‏گذارد که به ایمان هدایت تان کرده است.


این مساله مهمى است که افراد کوته‏فکر غالبا تصورشان این است که با قبول ایمان و انجام عبادات و طاعات، خدمتى به ساحت قدس الهى یا پیامبر (ص) و اوصیاى او کرده‏اند، و به همین دلیل انتظار پاداش دادند. در حالى که اگر نور ایمان به قلب کسى بتابد و این توفیق نصیبش شود که در سلک مؤمنان در آید، بزرگترین لطف الهى شامل حال او شده است.



در این تفسیر با اشاره به این که "ایمان" قبل از هر چیز، درک تازه‏اى از عالم هستى به انسان مى‏دهد، حجابها و پرده ‏هاى خودخواهى و غرور را کنار مى‏زند، افق دید انسان را مى‏گشاید، و شکوه و عظمت بى مانند آفرینش را در نظر او مجسم مى‏کند آمده است: ایمان، نور و روشنایى بر عواطف مؤمن مى‏پاشد و آنها را پرورش مى‏دهد، ارزشهاى انسانى را در او زنده مى‏کند، استعدادهاى والاى او را شکوفا مى‏سازد، علم و قدرت و شهامت و ایثار و فداکارى و عفو و گذشت و اخلاص به او مى‏دهد و از موجودى ضعیف، انسانى نیرومند و پرثمر مى‏سازد. ایمان،


دست ایمان آورنده را گرفته و از مدارج کمال بالا مى‏برد، و به اوج قله افتخار مى‏رساند، او را هماهنگ با قوانین عالم هستى، و عالم هستى را در تسخیر او قرار مى‏دهد. آیا این نعمتى است که خداوند بر انسان ارزانى داشته یا منتى است که انسان بر پیامبر خدا ص بگذارد؟!


همچنین هر یک از عبادات و اطاعات گامى است به سوى تکامل؛ قلب را صفا مى‏بخشد، شهوات را کنترل مى‏کند، روح اخلاص را تقویت مى‏نماید، به جامعه اسلامى وحدت و یکپارچگى و قوت و عظمت مى‏بخشد.



هر کدام یک کلاس بزرگ تربیتى است، و درسى است آموزنده. اینجا است که انسان باید هر صبح و شام شکر نعمت ایمان بجا آورد و بعد از هر نماز و هر عبادت سر به سجده بگذارد، و خدا را بر اینهمه توفیق سپاس گوید.


اگر بینش انسان در مورد ایمان و اطاعت خدا چنین باشد نه تنها خود را طلبکار نمى‏داند، بلکه همیشه مدیون خدا و پیامبر (ص) و غرق احسان او مى‏شمرد.




عبادات را عاشقانه انجام مى‏دهد، و در راه اطاعت او نه با پا که با سر مى‏دود. اگر خدا براى او پاداش عمل قائل شده، این را نیز لطف دیگرى مى‏داند، و گرنه انجام کارهاى نیک، سودش به خود انسان باز مى‏گردد و در حقیقت با این توفیق بر میزان بدهکاریهاى او به خداوند افزوده مى‏گردد.


بنا بر این هدایت او لطف است، و دعوت پیامبرش (ص) لطفى دیگر، و توفیق اطاعت و فرمانبردارى لطفى مضاعف، و پاداش لطفى است ما فوق لطف!

/ک117