چرا قرآن را نمی‌فهمیم؟/ موانع درک قرآن

کد خبر: 8166
فهم مقاصد بلند قرآن کریم با تکیه بر زبان و ظواهر آن، گر چه امری ممکن است، اما از آنجا که حقیقت قرآن نوری است که از منبع لا یزال علوم الهی به منظور روشن نمودن زندگی آدمیان نازل شده است، از این رو قرار گرفتن در معرض تابش مستقیم آن، مستلزم شناخت و رفع موانعی است که انسان‌ها را از دریافت حقایق آن محروم ساخته‌اند.
وارث: فهم مقاصد بلند قرآن کریم با تکیه بر زبان و ظواهر آن، گر چه امری ممکن است، اما از آنجا که حقیقت قرآن نوری است که از منبع لا یزال علوم الهی به منظور روشن نمودن زندگی آدمیان نازل شده است، از این رو قرار گرفتن در معرض تابش مستقیم آن، مستلزم شناخت و رفع موانعی است که انسان‌ها را از دریافت حقایق آن محروم ساخته‌اند. امام خمینی (رحمه الله) از این موانع، به «حجاب‌های استفاده از قرآن» تعبیر کرده، می‌گوید:
"کسانی که بخواهند قرآن را بفهمند و محتوای قرآن را، نه صورت نازل کوچکش را، محتوای قرآن را بفهمند و طوری باشد که هر چه قرائت کنند بالا بروند و هر چه قرائت کنند به مبدأ نور و مبدأ علی نزدیک شوند این نمی‌شود الا این که حجاب‌ها برداشته بشود. " [1]
دانشمندان علم لغت "فهم" را به شناختن یا تعقل معنا کرده‌اند. [2]   «فهمت الشیء» یعنی «عرفته یا عقلته» و برخی آن را شناختن با قلب معنا کرده‌اند [3] و معادل فارسی آن را دانستن می‌گویند. [4] 
اما منظور از فهم قرآن در بحث موانع فهم، دستیابی به معانی ظاهری آیات نیست؛ بلکه منظور اعتقاد داشتن و بهره بردن از آیات قرآن کریم است و الا هر کس به راحتی می‌تواند معنای ظاهری آیات را درک کند.
نکته بسیار مهم که قبل از شمردن موانع فهم قرآن باید متذکر شد این است که قرآن در حجاب نیست و ابهامی ندارد كه دیگران آیاتش را نفهمند، بلكه خود انسان با اعمالش به جایی می‌رسد که از فهم قرآن بی نصیب می‌ماند.
و اما موانع مهم فهم قرآن کریم
در کلی گناهان در فهم انسان نسبت به قرآن تاثیر می‌گذارند و بهره‌بری انسان را از این معارف عالی کم می‌کنند. حضرت امام خمینی رحمه الله در این باره می‌گوید:
"یکی از حجب که مانع از فهم قرآن شریف و استفاده از معارف و مواعظ این کتاب آسمانی است، حجاب معاصی و کدورات حاصله از طغیان و سرکشی نسبت به ساحت قدس پروردگار عالمیان است که قلب را حاجب شود از ادراک حقایق. " [5]
از رو برخی گناهان که حجاب درک قرآن می‌شوند عبارتند از:
 قرآن
1. ظلم: بنابر آیات قرآن ظلم با توجه به مفاهیم و مصادیق گسترده‌ای که دارد، بزرگ‌ترین مانع درک قرآن محسوب می‌شود. خداوند متعال می‌فرمایند: «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَةٌ لِّلْمُۆْمِنِینَ وَلاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إَلاَّ خَسَارًا» [6]
بر طبق این آیه شریفه، قرآن که در لطافت طبعش خلاف نیست در باغ دلهای پاک لاله رویاند و در شوره زار سینه ظالم خس!
2. کفر و عناد: خداوند در قرآن کریم درباره کفار و معاندان در سه آیه می‌فرماید: «جَعَلْنا عَلی‏ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ یفْقَهُوهُ وَ فی‏ آذانِهِمْ وَقْرا» [7] «ما بر دل‌های اینها پرده‏هایی افكنده‏ایم تا (قرآن را) نفهمند و در گوش‌هایشان سنگینی قرار داده‏ایم (تا صدای حق را نشنوند)!» از این آیه و آیات شبیه به آن به خوبی استفاده می‌شود که خداوند بر دل کفار به سبب کفرشان تاریکی نهاده است لذا از فهم قرآن کریم عاجزند. [8]
در جای دیگر از زبان کافران می‌گوید «وَ قالُوا قُلُوبُنا فِی أَكِنَّه مِمَّا تَدْعُونا إِلَیْهِ وَ فِی آذانِنا وَقْرٌ وَ مِنْ بَیْنِنا وَ بَیْنِكَ حِجاب» [9]
 قلب ما در غلاف و در پوشش است نسبت به آنچه تو ما را بدان می‌خوانی و در گوشهایمان وقر و سنگینی وجود دارد و منطق تو را نمی‌فهمیم. بین ما و بین تو حجاب و پرده‌ای است که رابطهء تفهیم و تفاهم دو طرفه را قطع می‌کند.
3.آفت قلبی: این مورد زیر سر هوای نفس است خداوند متعال می‌فرماید: «فَأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِیلِهِ» (سوره آل عمران آیه 7)  این افراد آگاهانه و از روی قصد سراغ متشابهات قرآن می روند تا فتنه انگیزی کنند نه آنکه آن را درک کنند بنابر این تقوا شرط فهم صحیح قرآن است که «إَن تَتَّقُواْ اللّهَ یَجْعَل لَّکُمْ فُرْقَاناً» (سوره انفال آیه 29) 
4. تکبر و خود بینی: چون تكبّر كننده‌گان در ساحت حق فروتنی و تواضع ندارند و در برابر آن قیام می‌كنند، نه زبانشان به علم و حق گویاست و نه گوش شنوایی برای شنیدن حق دارند. آیت الله جوادی آملی در کتاب قرآن در قرآن خود در این باره می‌گوید:
قرآن
"خدای سبحان می‌فرماید «سَأَصْرِفُ عَنْ آیاتِیَ الَّذِینَ یَتَكَبَّرُونَ فِی الْأَرْض» [9] کسی که عمداً خودبزرگ‌بین باشد و فروتنی در برابر حق نداشته باشد، من قلبش رااز درک معارف دینی منصرف می‌کنم «ثُمَّ انْصَرَفُوا صَرَفَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْم» [10] چون آنها نخست به دلیل ضعف درونی خود از آیات الهی روی گردان شدند، خدا نیز قلوب آنان را از ادراک مفاهیم قرآن منصرف کرد و چنین گروهی نه قرآن را می‌فهمند و نه بر فرض فهمیدن، از آن بهره‌مند می‌شوند. آنها همیشه در فکر متاع زودگذر دنیا هستند «یَأْخُذُونَ عَرَضَ هذَا الْأَدْنیی» [11] یعنی متاع پست دنیا را می‌گیرند و در مقابلش عقل و فطرت پاک و الهی را می‌دهند و به کوردلی مبتلا می‌شوند. "
همچنین امام خمینی رحمه الله می گوید:
"تا انسان از حجاب بسیار ظلمانی خود خارج نشود، تا گرفتار هواهای نفسانی است، تا گرفتار خودبینی هاست، تا گرفتار چیزهایی که در باطن نفس خود ایجاد کرده است، از ظلماتی که بعضها فوق بعض است، لیاقت پیدا نمی کند انسان که این نور الهی در قلب او منعکس بشود ". [12]
چنین كسانی نه تنها خود به آیات قرآن كریم گوش فرا نمی‌دهند، بلكه دیگران را نیز از گوش دادن به آن باز می‌دارند. انسان هر اندازه كه در تار و پود خود بینی واقع شود، از خدا بینی محروم است و قرآن را نمی‌فهمد هر چه بیشتر در  خودبینی غوطه‌ور باشد، به همان اندازه از فهم قرآن در حجاب است و هر اندازه از شهوت حیوانی لذّت می‌برد، از لذّت قرآنی محروم می‌شود.
5.خلط مفهوم و مصداق و سرایت دادن خصوصیات مصداق به مفهوم بدون دلیل متقن و مستند. این مساله بخاطر عدم تسلط در دانش تفسیر و عدم راجعه به منابع تفسیری رخ می‌دهد.
6.  دنیا طلبی: گفتار شدن در امور دنیوی یکی دیگر از موانع مهم درک آیات قرآن کریم است که آیت الله جوادی آملی می‌نویسد:
"قرآن كریم به همه‌ی انسان‌ها هشدار می‌دهند كه اگر غرق در امور مادی باشید، جان پاك خود را در طبیعت دفن كرده و خسران دیده‌اید. اگر كسی عقل و فطرت خود را در غریزه‌ها و هدف‌های طبیعی دفن كند، منبع الهام درونی و تشخیص حق و باطل و تقوا و بدی را نیز دفن كرده است. «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» [13] و هیچ‌گاه نمی‌تواند معارف جدای از طبیعت و بلند قرآن کریم را بفهمد. "
حضرت امام خمینی رحمه الله نیز در تبیین این آفت می‌نویسد: "از حجب غلیظه، که پرده ضخیم است بین ما و معارف و مواعظ قرآن، حجاب حب دنیا است که به واسطه آن قلب، تمام هم خود را صرف آن کند و وجهه قلب یکسره دنیاوی شود؛ و قلب به واسطه این محبت از ذکر خدا غافل شود و از ذکر و مذکور اعراض کند. "[14]
7. تقلید کورکورانه: تقلید کردن و استقلال نداشتن یکی دیگر از موانع فهم قرآن کریم است.[13] قرآن کریم در آیات متعددی از مشرکان انتقاد کرده است که چرا خود درباره سرنوشت خود تصمیم نمی‌گیرند و از پیشینیان خود تقلید می‌کنند:
«قالُوا أَجِئْتَنا لِنَعْبُدَ اللَّهَ وَحْدَهُ وَ نَذَرَ ما كانَ یَعْبُدُ آباۆُنا فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقینَ[14] گفتند: آیا به سراغ ما آمده‏ای كه تنها خدای یگانه را بپرستیم، و آنچه را پدران ما می‏پرستند، رها كنیم؟! پس اگر راست می‏گویی آنچه را (از بلا و عذاب الهی) به ما وعده می‏دهی، بیاور!»
حضرت امام خمینی بازداری پیروی از آرای ناسره دیگران از فهم قرآن آورده است:
"یکی از دیگر از حجب، حجاب آرای فاسده و مسالک و مذاهب باطله است؛ که گاهی از سۆ استعداد خود شخصی است و اغلب از تبعیت و تقلید پیدا شود، و این از حجبی است که مخصوصاً از معارف قرآن ما را محجوب نمود."[15]
8: تفکر نکردن: تدبر و تفکر در آیات قرآن که حدود ده آیه از قرآن را به خود اختصاص داده است که بعضی از آنها انسان را به تفکر در کل قرآن فرا می‌خواند و برخی از آنها که بعد از مثل یا نشانه‌ای به خصوص آمده انسان را متوجه آن مثل یا نشانه کرده و فرموده که در آن فکر کنید و عبرت بگیرید.
تفکر در قرآن یعنی دستیابی به گنجینه‌ای که تمامی لوازم سعادت و خوشبختی انسان را داراست زیرا که قرآن معجزه‌ای است از پیامبری که هم اولوالعزم بود و هم خاتم الانبیاء پس رسالت او نیز از طرف زمان و مکان خارج است.
آنچه آمد برخی از مهمترین عوامل محروم کننده فرد از درک قرآن کریم است که البته با مراجعه بیشتر به آموزه‌های مکتب اسلام و متون اندیشمندان موارد دیگری نیز می‌توان یافت.
به امید آنکه دریچه‌ای از معرفت کتاب الهی به سوی دلهای ما باز گردد. آمین
 

[1]. صحیفه نور، ج14 ص253
[2]. فراهیدی، خلیل بن احمد؛ همان، ج‏4، ص: 61
[3]. ابن منظور، محمد بن مكرم‏؛ همان، ج‏12، ص: 460
[4]. قرشی، سید علی اكبر؛ همان، ج‏5، ص: 205
[5]. آداب الصلوه ص201
[6]. سوره اسراء آیه 82
[7]. سوره‌های أنعام، آیه 25؛ إسراء، آیه 46 و كهف، آیه 57
[8]. داور پناه، ابوالفضل؛ انوار العرفان فی تفسیر القرآن،‏ انتشارات صدر، تهران،‏ 1375 ش‏، چاپ: اول، ج‏12، ص: 107
[9]. سوره اعراف، آیه 146.
[10]. سوره توبه، آیه 127.
[11]. سوره اعراف، آیه 169.
[12]. صحیفه نور، ج14 ص253
[13]. سوره شمس، آیه 8؛ سپس فجور و تقوا (شرّ و خیرش) را به او الهام کرده است.
[14]. آداب الصلوة، ص 201
[15]. آداب الصلوة، ص 197


ر116