شعر/میخواستم برای تو باشم ولی نشد

کد خبر: 88721
محمد حسن بیات لو
وارث

 

میخواستم برای تو باشم ولی نشد
کنج حرم گدای تو باشم ولی نشد

میخواستم که یک شب جمعه به سرزنان
مهمان کربلای تو باشم ولی نشد

میخواستم به نیت مرهم گذاشتن
گریه کن عزای تو باشم ولی نشد

میخواستم کبوتر جلد حرم شوم
بر گنبد طلای تو باشم ولی نشد

میخواستم که دل ببرم از دل همه
تا این که آشنای تو باشم ولی نشد

میخواستم که رو نزنم برکسی-فقط
ریزه خور سرای تو باشم ولی نشد

میخواستم مقابل لطف و کرامتت
شرمنده ی عطای تو باشم ولی نشد

میخواستم برای حسینیه های شهر
بانی روضه های تو باشم ولی نشد

میخواستم برای رسیدن به آسمان
دنبال رد پای تو باشم ولی نشد

میخواستم که اشک بریزم که مورد
بخشایش خدای تو باشم ولی نشد

میخواستم که با دل سنگی ام عاقبت
کاشی زیر پای تو باشم ولی نشد

میخواستم که در ته گودال قتلگاه
آقای من به جای تو باشم ولی نشد

میخواستم که لحظه ی تقطیع پیکرت
در دومین هجای تو باشم ولی نشد


افزودن دیدگاه جدید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.