چرا حضرت علی (ع) در ایام خلافت فدک را به فرزندان حضرت زهرا (ع) برنگرداندند؟

کد خبر: 89726
وارث

فدک یکى از دهکده‏هاى آباد و حاصل خیز نزدیک خیبر است و تا مدینه 140 کیلومتر فاصله دارد. در سال هفتم هجرت، قلعه‏هاى خیبر یکى پس از دیگرى فتح شد و قدرت مرکزى یهود درهم شکست. ساکنان فدک تسلیم گردیدند و در برابر پیامبر متعهد شدند نیمى از زمین‏ها و باغ‏هاى خود را به آن حضرت واگذار کنند و نیمى دیگر را براى خود نگه دارند. افزون بر این، آنها کشاورزى سهم پیامبر را هم به عهده گرفتند تا در برابرش مزدى دریافت کنند.

سرزمین هایى که بدون هجوم نظامى به دست مسلمانان مى افتد، به شخص رسول خدا (ص) تعلق دارد و هر گونه بخواهد مى‏تواند در باره آنها تصمیم بگیرد. لذا وقتى آیه «   وَ آتِ ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّهُ وَ الْمِسْکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذیرا » [1] نازل شد، پیامبر اسلام دخترش فاطمه (س) را خواست و فدک را تقدیم او نمود. [1]

اما پس از رحلت پیامبر اسلام (ص)، در زمان خلافت ابوبکر حضرت فاطمه (س) از فدک محروم گردید. [2]

مسلم بن حجّاج نیشابورى، در کتاب معروفش «صحیح مسلم»، داستان مطالبه فدک از سوى حضرت فاطمه (س) را به طور مشروح آورده و از عایشه نقل کرده است که، حضرت فاطمه (س) پس از امتناع خلیفه از بازگرداندن فدک، با او قهر کرد و تا هنگام وفاتش حتى یک کلمه با او سخن نگفت. [3]

نیز در نهج‏البلاغه چنین آمده است: «از میان آنچه آسمان بر آن سایه افکنده، تنها فدک در دست ما بود که گروهى بر آن بخل ورزیدند و گروهى هم از آن چشم پوشیدند و خداوند بهترین داور است». [4]

اما در جواب این سؤال که چرا حضرت على (ع) پس از به حکومت رسیدن فدک را پس نگرفت باید گفت: خوب است مقدمتا بدانیم که ایشان به دلیل حفظ اصل اسلام، علی رغم تمام اعتراضاتی که به خلفای پیشین داشتند، به همکاری با آنان در رسیدگی به امور جامعه اسلامی می پرداختند [5] و به تعبیر زیبای خودشان: "برای ما حقی وجود دارد که اگر به ما دادند که چه بهتر و گرنه ترجیح می دهیم به عنوان نفر دوم، پشت شتر سوار شویم هر چند که مدتها به طول انجامد [6] ".

در حقیقت ایشان، قدرت را تنها به عنوان ابزار، نه به عنوان هدف تلقی می نمودند و به همین دلیل، هم در زمان خلفای سابق و هم در زمان خلافت ظاهری خودشان ترجیح می دادند که موارد زیادی را با سکوت سپری نموده و قضاوت در مورد آن را به عهده آیندگان بسپارند. اما این که چرا ایشان در موارد بسیاری به نظر خودشان در زمان حکومت خودشان عمل ننمودند، جالب است بدانید که ایشان در همین زمان با انجام نماز تراویح مخالفت نمودند ولی به دلیل اعتراض برخی افراد وادار شدند که آنها را به حال خود واگذارند [7] و مطمئنا می دانید که ایشان به حََکَم قرار دادن ابو موسی اشعری راضی نبودند ولی به اجبار با آن موافقت نمودند و اصولا ایشان زمانی به حکومت رسیدند که بیست و پنج سال قبل از آن به طور مداوم، جامعه اسلامی در سیطره تبلیغاتی بود که عمل خلفای پیشین را توجیه نموده و مخالفت در برخی زمینه ها ایجاد مشکل می نمود، همانند برگرداندن فدک که به عقیدة برخی، تلاش جهت منافع شخصی تلقی می شد   در حالی که این نکته را هم می دانیم فدک از آن جهت براى فاطمه گرامى بود که یادگار رسول خدا و پشتوانه مالى براى اهل بیت مخصوصا حضرت علی (ع) و شیعیان بود و اتفاقا حکومت وقت برای خالی کردن دست حضرت علی (ع) از اقدامات عملی، اقدام به گرفتن فدک از فاطمه (س) کرد. حال با تو جه به آن شرایط و اینکه فعلا خلافت به حضرت علی (ع) رسیده است و هم اکنون آن حضرت(ع) از پشتوانه مالی برخوردار است، صلاح نبود که به این مسائل دامن زده شود، و مسائل مهم تر تحت شعاع این مسئله قرار گیرند علاوه دوره خلافت ایشان آن قدر کوتاه و همراه با جنگ ها و کارشکنی های گوناگون بود که به ایشان اجازه اصلاحات اساسی را در بسیاری موارد نمی داد. [8]

روایاتی که از سوى امامان معصوم (ع) وارد شده است به نحوی به این مسائل اشاره دارند:

1. گذشت زمان این حادثه و عدم ضرورت طرح مجدد آن از سوی حضرت علی (ع)

ابو بصیر مى‏گوید: از امام صادق (ع) پرسیدم: چرا حضرت على (ع) پس از به حکومت رسیدن فدک را پس نگرفت؟ آن حضرت فرمود: چون ظالم و مظلوم هر دو مرده بودند و خداوند ظالم را کیفر و مظلوم را پاداش داده بود و على بن ابى طالب (ع) خوش نداشت چیزى را که غاصب آن کیفر و مغصوبه آن پاداش دیده، برگرداند. [9]

2. گذشت حقوق شخصی به جهت مصالح عمومی

ابن ابراهیم کرخى مى‏گوید: از امام صادق (ع) پرسیدم: على (ع) وقتى که حاکم مردم شد، چرا فدک را برنگردانید؟ امام در جواب فرمود: پیامبر (ص) وقتى که مکه را فتح کرد، به او گفتند: آیا به خانه‏ات بر نمى‏گردى؟ فرمود: خانه ما را که عقیل فروخته است. گفتند: چرا پس نمى‏گیرى؟ فرمود: ما خاندانى هستیم که اگر چیزى را از ما به ستم بگیرند، آن را باز نمى‏گردانیم، حضرت على (ع) هم به پیروى از پیامبر (ص) باز پس نگرفت. [10]

شخصى از امام کاظم (ع) پرسید: چرا على (ع) فدک را باز پس نگرفت، امام در جواب فرمود: ما خاندانى هستیم که ولیّمان خدا است، حق ما را تنها او مى‏گیرد و ما اولیاى مردم هستیم و حقوق آنان را از ستمگران باز پس مى‏گیریم، ولى براى خودمان باز پس نمى‏گیریم. [11]

اما خوب است که بدانیم که سرگذشت فدک پس از شهادت امام علی (ع) به کجا انجامید؟

 آنچه در تایخ آمده حاکی از این است که: پس از آنکه معاویه به قدرت رسید، فدک را میان مروان، عمروبن عثمان و پسرش یزید تقسیم کرد. در دوران خلافت مروان، همه فدک در اختیار وى قرار گرفت و او آن را به پسرش عبدالعزیز داد. عبدالعزیز نیز فدک را به پسرش عمر داد. عمربن عبدالعزیز فدک را به فرزندان حضرت فاطمه (س) برگردانید. پس از درگذشت عمربن عبدالعزیز، فدک در اختیار خلفاى بعدى قرار گرفت و تا روزى که حکومت امویان ادامه داشت، در اختیار آنان ماند.

وقتى حکومت به بنى عباس رسید، سفّاح آن را به عبدالله بن حسن برگرداند. پس از سفاح، منصور دوانقى فدک را از فرزندان زهرا (س) پس گرفت. اما فرزند منصور (مهدى) فدک را مجدداً به فرزندان زهرا (س) بازگرداند.

پس از مهدى، موسى و هارون دوباره فدک را از فرزندان حضرت فاطمه (س) پس گرفتند و وقتى خلافت به مأمون عباسى رسید، به طور رسمى فدک را به فرزندان حضرت زهرا (س) بازگرداند. پس از مأمون نیز وضعیت فدک چنین بود، گاه بر مى‏گرداندند و گاه پس مى‏گرفتند.

در عصر آنها، فدک مسأله‏اى سیاسى به شمار مى‏آمد نه انتفاعى و اقتصادى. خلفاى عباسى و اموى به درآمد فدک نیاز نداشتند. براى همین وقتى عمربن عبدالعزیز فدک را به فرزندان فاطمه (س) باز گرداند، بنى‏امیه او را سرزنش کردند و گفتند: تو با این کار ابوبکر و عمربن خطاب را تخطئه کردى. [12]

سرانجام در دوران متوکل عباسى فدک از فاطمیان پس گرفته شد درختانش به دستور شخصى به نام «عبدالله بن عمر بازیار» قطع گردید و روسیاهى آن براى بدخواهان باقى ماند. ناگفته نماند قطع درختان در حالى انجام گرفت که یازده درخت خرمایى که به دست مبارک پیامبر (ص) در آن کاشته شده بود، هنوز باقى بود. شخصى که آن درختان را قطع کرد، «بشران بن ابى امیة ثقفى» نام داشت که پس از بازگشت به بصره آن گونه که در تاریخ آمده است فلج شد. [13]

 

[1] . ر. ک: طبرسى، مجمع البیان، ج 3، ص 411.

[2] . شرح نهج‏البلاغه، ج 16، ص 274 .

[3] . صحیح مسلم، ج 3، ص 1380.

[4] . نهج البلاغه (فیض‏الاسلام)، نامه 45.

[5] - در این زمینه می توانید به نمایه پرسش شماره 1351 (سایت: 1450) آرشیو همین سایت مراجعه نمایید.

[6] - نهج البلاغه، انتشارات دار الهجره قم، ص 472.

[7] - ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، کتابخانه آیت الله مرعشی، قم، 1404ه ق، ج 12، ص 283 .

[8] . اقتباس از سؤال 1585 (سایت: 2851).

[9] . فَقَالَ لَهُ لِأَنَّ الظَّالِمَ وَ الْمَظْلُومَةَ قَدْ کَانَا قَدِمَا عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَثَابَ اللَّهُ الْمَظْلُومَةَ وَ عَاقَبَ الظَّالِمَ، فَکَرِهَ أَنْ یَسْتَرْجِعَ شَیْئاً قَدْ عَاقَبَ اللَّهُ عَلَیْهِ غَاصِبَهُ وَ أَثَابَ عَلَیْهِ‏ الْمَغْصُوبَةَ . بحارالانوار، ج 29، ص 395، ح 1.

[10] . همان، ح 2.

[11] . همان، ح 3.

[12] . سبحانى جعفر، فروغ ابدیت، ج 2، ص 669.

[13] . احمدى میانجى، مکاتیب الرسول.

منبع:اسلام کوئست


افزودن دیدگاه جدید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.