شعر/ز راه آمده حیدر ، همه قیام کنید

کد خبر: 90531
قاسم نعمتی
وارث

به طوف کعبه زنی پاک و محترم آمد
میان سینه ی او شعله های غم آمد
دخیل بست به دامان صاحب خانه
به سوی رکن یمانی دو سه قدم آمد
صدا زد ای که مرا میهمان خود کردی
بگیر روی مرا ، لحظه ی کرم آمد
همین که دل نگران شد خدا اجابت کرد
صدای اُدخُلی از داخل حرم آمد
قدم نهاد به عرشی ترین مکان و سپس
شکاف سینه ی بیت العتیق هم آمد
میان خانه چه ها شد کسی نمی داند
فقط سلام ملک بود دم به دم آمد
سکوت خلق شکست و پس از گذشت سه روز
زمان جلوه نمایی دلبرم آمد

میان صورت او هر چه نور منجلی است
همین بس است ز مدحش که نام او علی است

ز داغی لب ساقی خرابمان کردند
میان کوزه چهل شب شرابمان کردند
محک زدند به ناز نگار این دل را
برای ناز کشی انتخابمان کردند
قرار شد که دم مرگ روی او بینیم
به شوق وصل ، همه ی عمر عذابمان کردند
دعا شدیم و سحرها میان نخلستان
به سجده های علی مستجابمان کردند
ابوتراب کرم کرد و بین این همه خلق
مقابل قدم او ترابمان کردند
چو ذره ایم در این وادی و به نام علی
بلند مرتبه چون آفتابمان کردند
همیشه بیشتر از احتیاجمان دادند
همیشه با کرم خویش آبمان کردند

بداند عالم امکان که ما علی داریم
چه غم ز فتنه ی ایام تا علی داریم

میان بزم خراباتیان قراری نیست
به باده نوش که برهان عقل کاری نیست
تمام دلخوشی ما محبت علی است
ز هیچ کس به جز آقا امید یاری نیست
کلیمِ طور نشین شاهد کلام من است
به پیشگاه علی سجده اختیاری نیست
قبولی همه اعمال با ولای علیست
به هر چه طاعت بی حُبش اعتباری نیست
حرام باشد اگر رو به غیر او بزنیم
کریم تر ز علی هیچ سفره داری نیست
تمام نسل علی یذهبٌ مِن الـرَّجسند
به شأن و عزت این خاندان تباری نیست
مقابل حرمش آسمان کُند تعظیم
به جز مقابل او جای خاکساری نیست

علی تجلی سبحان ربی الاعلاست
ثواب بردن نامش تبسم زهراست

ببین که هر چه پس پرده بود افشا شد
دلیل خلقت کون و مکان هویدا شد
برای این که کسی شک نیاورد بعداً
شکاف کعبه نیامد به هم معما شد
دعا کنید که امشب خدا خریدار است
دعا کنید که درهای آسمان وا شد
علی ست آن که جهان تحت اختیارش بود
ولی به زُهد و وَرَع بی نیاز دنیا شد
علی ست آن که زمان عروج هر سحرش
تمام عرض و سماوات پیش او پا شد
علی ست آن که به معراج پشت پرده نشست
انیس و هم نفس مصطفی در آنجا شد
علی ست آن که نشان تَـعبُّد محض است
فقط مقابل معبود قامتش تا شد
علی ست آن که به هر رقص ذوالفقار او
گره ز ابروی احمد به حمله ای وا شد
نرفته از درِ این خانه نا امید کسی
امور خانه ی این مرد دست زهرا شد

ز راه آمده حیدر ، همه قیام کنید
نهاده دست به سینه به او سلام کنید

دلم گرفته بهانه سلام شاه نجف
که قبله گاه دلم گشته بارگاه نجف
تمام صحن علی بوی فاطمه دارد
شمیم سیب بیاید میان راه نجف
صفای هر سحرش ، گریه بر غم زهراست
به گوش می رسد آرام سوز و آه نجف
قدم زده دل شب در میان نخلستان
امان ز کوفه و خون آبه های چاه نجف
قرار ما همه باب الرضا همان جایی
که سوی شاه خراسان بُوَد نگاه نجف
قسم به نم نم اشکم  پس از اذان صبح
چقدر بوی حسین می دهد پگاه نجف

شب زیارتی شاه کربلا باشد
دلم هوایی آن صحن با صفا باشد


افزودن دیدگاه جدید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.