آیت الله مصطفوی: حضرت علی(ع) اول مظلوم عالم است + گزارش تصویری
وارث : مراسم ایام عید غدیر در هیئت امیرالمؤمنین علیه السلام با سخنرانی آیت الله مصطفوی و مداحی حاج علی آینه چی و علی الفت در آستان مقدس امامزاده قاسم علیه السلام برگزار شد.
در ادامه متن سخنرانی آیت الله مصطفوی را میخوانید:
« وَ واعَدْنا مُوسي ثَلاثينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ ميقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعينَ لَيْلَةً وَ قالَ مُوسي لِأَخيهِ هارُونَ اخْلُفْني في قَوْمي وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبيلَ الْمُفْسِدينَ »1 «سی شب با موسی وعده نهاديم و ده شب ديگر بر آن افزوديم تا وعده ، پروردگارش چهل شب کامل شد و موسی به برادرش هارون گفت: بر قوم من جانشين من باش و راه صلاح پيش گير و به طريق مفسدان مرو»
در اینجا معلوم میشود عدد چهل عدد کاملی است. سوالی که پیش می آید این است که چرا خدا اول نگفت چهل روز طول میکشد؟ خدا میخواست بنی اسراییل را امتحان کند. چون ادعای مقدس بودن میکردند. خدا خواست به آنها ثابت کند که اگر موسی علیه السلام دیر کرد این ها چطور رفتار خواهند کرد.
سوال دیگر که مطرح میشود این است که حضرت موسی علیه السلام که اولا به طور موقت رفت، بنی اسراییل هم تنها قوم موحد آن روز بودند و در اثر همین موحدی هم رنج کشیدند. فرعون اینهارا به دلیل خدا پرستی شان اذیت میکرد. پسرانشان را میکشتند و ... این قوم با این شرایط که موحد است و حضرت موسی بعد از چهل روز هم قرار است برگردد بین آنها نماینده مشخص کرد. خداوند به حضرت موسی اجازه نمیدهد در این مدت کم هم آنها را به حال خودشان بگذارد. آن موحدانی را که سابقۀ طولانی در توحید دارند میگویند به جای خودت برادرت هارون را قرار بده.
آیا قوم پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله که سابقۀ کفر داشتند را تنها میگذارد؟
آن زمان بالای کعبه بت بود و پیغمبر صلی الله علیه و آله هم فرمود باید این بت ها شکسته شود. حضرت قلاب گرفتند و حضرت علی علیهالسلام یک پا روی دو دست پیامبر و یک پا روی شانۀ ایشان گذاشتند و بت را از روی کعبه شکستند. ببینید حضرت علی علیهالسلام چقدر مقام بالایی دارند که پا روی شانۀ پیامبر میگذارند! خود حضرت علی علیه السلام هم میفرمایند من وقتی پا روی شانۀ پیامبر صل الله علیه و آله گذاشتم خود را در یک اوجی از عالم بالا دیدم که اگر میخواستم دست به آسمانها بزنم میرسید. به بالای کعبه رفت، پای بت را با سرب به کعبه جوش داده بودند .حضرت علی علیهالسلام با آن بازوی ید اللهی اش آن بت را کند و خرد شد. هنگامی که خواست به پایین بیاید نمیخواست دوباره پا روی شانۀ حضرت بگذارد. از سمت میزا خود را به سمت پایین انداخت. از آن طرف هم ارتفاع زیادی بود. وقتی حضرت به پایین آمد شروع به خنده کرد. پیامبر صل الله علیه و آله فرمود برای چه میخندی؟ حضرت فرمود برای اینکه از این ارتفاع آمدم و اتفاقی برایم نیفتاد. حضرت فرمودند: جبرئیل تورا کمک کرد و بازوی تو را گرفت و به پایین آورد.
ملتی که سابقۀ کفر داشتند و همچنین در سیزده سالی که پیغمبر صل الله علیه و آله در مکه زجر کشیدند تا مردم اسلام بیاورند، مجموع مسلمانان حداکثر به صدوپنجاه نفر میرسید. در آن سیزده سال میخواستند پیامبر را بکشند. بعد از هجرت، خداوند پیغمبر صل الله علیه و آله را نصرت داد و تعداد مسلمانان زیاد شد. قدرت حضرت زیاد شده بود و حتی زمانیکه پیامبر صل الله علیه و آله حیات داشتند هم منافق زیاد شده بود که سرکردۀ آنها عبدالله بن ابی بود. میگفت من کاری میکنم که پیغمبر صل الله علیه و آله و مردمش از مدینه بیرون بروند. در آنجا جوانکی بود که سن کمی هم داشت که برای حضرت خبر آورد و مردم گفتند تو بچه ای حتما اشتباه شنیدی و بعد آیه نازل شد که این جوان راست گفته است. در زمان خود پیامبر صل الله علیه و آله در شهر خود ایشان میگفتند بیرونش میکنیم. این مردم با این درجه از نفاق تنها گذاشته میشوند؟
پیغمبر صل الله علیه و آله در دقایق آخر عمرشان در روز دوشنبه فرمودند یک کاغذ و قلم به من دهید که برایتان بنویسم.«ایطونی بقرطاسِ و قلم» تا حضرت این را گفت عمر بن خطاب لعنة الله گفت: این مرد هزیان میگوید. درد بر آن چیره شده نمیتواند درست تصمیم بگیرد. حسبنا کتاب الله! در حالیکه قرآن را هرکس یک طور معنا میکند. پیغمبر اسلام صل الله علیه و آله فرمود قرآن و عترتم با هم هستند. حضرت این ها را کنار هم آورده که این بالاتر و آن پایین تر نباشد. قرآن تنها درد دوا نمیکند. در آیات متشابه قرآن بعضی ها تفسیر کردند که خدا در روز قیامت دیده میشود. خوب این قرآن که ذو وجوه است چطور به تنهایی کافی است؟ نیاز به مفسر دارد.
خداوند در قرآن در سورۀ آل عمران این طور میگوید: آیات قرآن مانند آیات محکمات که تفسیر نمیخواهد. اما بیشتر آیات قرآن متشابهات است. تعداد آیات محکم کم است، متشابه کلام دو پهلو است. اگر عترت نباشد که مفسر این آیات باشند از طریق این آیان خیلی راحت میشود مردم را گمراه کرد. لذا پیامبر صل الله علیه و آله گفت بروید بیرون. آنوقت حضرت برود و این ها را به حال خودشان بگذارد؟ یک حدیث معروف هم از آنهاست که «أصحابی کالنجوم بأیهم اقتدیتم اهتدیتم» اصحاب همه خوبند و مانند ستاره هستند به هرکدام اقتدا کنید هدایت میشوید.
مرگ ابوکر و جانشینی
وقتی ابوبکر میخواست بمیرد چون یک زهری به وی داده بودند و میگفتند یهودیان داده اند ولی بعید است، احتمالا کار امرو است. از کلمات بعدش این طور به نظر میرسد. طلحه آمد به ابوبکر گفت کسی را تعیین نکن. ابوبکر گفت من مردم را مثل گوسفند بی سرپرست رها نمیکنم! من باید یک سرپرست برای مردم انتخاب کنم. در حالیکه اوضاع از اوضاع دورۀ پیامبر صل الله علیه و آله بهتر شده بود. چون عده ای در زمان پیامبر آمدند وادعای نبوت کردند و حضرت وقتی از دنیا رفتند مسلمانان با این ها جنگیدند و این ها را از میان بردند. پیغمبر صل الله علیه و آله در آن زمان به فکر این نبود سرپرستی برای مردم بگذارد؟ یک ملت را واگذاشت به حال خودشان؟ حتی طلحه اعتراض کرد و گفت مرد بداخلاق زشت را بر ما مسلط میکنی؟ اگر بناست جانشین تعیین نشود تا آخر نباید تعیین شود. اگر بناست تعین شود چرا پیغمبر تعین نکردند؟! آیا در عالم کسی که تشکیلاتی را به وجود می آورد بعد از خود کسی یا حداقل یک شورایی تعیین نمیکند؟
غدیر خم و تعیین معنای ولایت توسط پیامبر(ص)
ما شیعیان میگوییم پیغمبر صل الله علیه و آله که از دنیا رفتند غدیر خم چه شد؟ آیا مردم را جمع کرد و گفت علی را دوست داشته باشید؟ بله ولایت به معنای دوستی هم هست ولی یک معنایش هم به معنی سرپرستی امور است. طبق اسناد خودتان پیغمبر صل الله علیه و آله میفرمایند ألستُ اولا منکم بانفسکم و اموالکم؟ آیا من بر شما و اموالتان ولایت دارم؟ همه گفتند بلی یا رسول الله. پس پیامبر در جملۀ قبل خودشان معنا رو مشخص کردند از ولایت. بعد دست حضرت علی علیهالسلام را بلند کردند و گفتند من کنت مولا فهذا علی مولا. هرکس من مولایش هستم همین علی که دستش در دست من است مولایش است. از نود طریق این حدیث اینگونه نقل شده در کتابهای سنی. به قدری این حدیث مهم است که سعد بن ابی وقاص وقتی بر معاویه وارد شد معاویه گفت ای سعد چرا به کمک من نیامدی؟ گفت من از پیغمبر سه چیز شنیدم که آرزوداشتم یکی از آنها را داشته باشم.
یکی از آنها این بود که پیامبر صل الله علیه و آله فرمود: علی برای من به منزلۀ هارون برای موسی است، به جز اینکه بعد از من پیامبری نخواهد آمد. حضرت علی علیهالسلام تمام امکانات نبوت را دارد منتها نور پیغمبر که طلوع میکند همه تحت الشعاع نور پیغمبر قرار میگیرند. حتی عیسی بن مریم که آخر زمان می آید در زیر پرچم پیغمبر صل الله علیه و آله است. این جمله را در جنگ تبوک به حضرت علی علیهالسلام گفتند. در این جنگ پیامبر صل الله علیه و آله به حضرت علی علیهالسلام گفت تو باما به جنگ نیا چون منافقین تهیه دیده بودند که مدینه را از تحت لوای پیامبر در آورند. پیغمبر صلوات الله علیه فرمود علی بمان. منافقان هم برای اینکه حضرت علی علیهالسلام را هم ببرند و مدینه خالی شود شایعه انداختند که پیغمبر با حضرت علی علیهالسلام سر سنگین است. حضرت علی علیهالسلام ناراحت شدند، پیامبر در وسط مردم دست حضرت علی را گرفت و این جمله را فرمود.
دوم در جنگ خیبر. یهودی ها یک قلعه داشتند که خیلی قلعۀ محکمی بود به نام قموص! تمام این قلعه سرشار از خوراکی و آذوغه بود تا چند سال میتوانستند استفاده کنند. درب بسیار محکمی داشت که آنقدر آهن روی آن کوبیده بودند که موقع باز و بسته کردن باید چهل نفر میامدند. این قلعۀ قموص هر بار گروهی میرفتند و آنان از بالای در به ایشان تیر اندازی میکردند. پیغمبر صلوات الله علیه مریض شدند طوری که نیمی از روز توان حرکت نداشتند. به دلیل آب آنجا حضرت علی علیهالسلام هم درد چشم گرفته بودند. همۀ مریضان را به پشت جبهه بردند، سعد بن ابی وقاص میگوید پیغمبر صلوات الله علیه یک ندایی کردند و فرمودند به خدا قسم فردا پرچم جنگ را به دست کسی خواهم داد که خدا و پیغمبر را دوست دارد و او هم پیامبر را دوست دارد. بلال و عمار، حضرت علی علیهالسلام که چشم دردشان به پشت چشمشان زده را به پیش پیامبر صل الله علیه و آله آوردند حضرت آب دهان مبارکشان را به چشم امیرالمومنین علیه السلام مالیدند که حضرت فرمود بعدش این دعا را کردم "خداوندا طوری کن که نه گرما علی را اذیت کند و نه سرما" لذا تا آخر عمر امیرالمومنین علیه السلام در زمستان با یک پیرهن بودند و سرما نمیخوردند و در تابستان هم اگر پشم میپوشیدند هم تاثیر نمیکرد. امیرالمومنین علیه السلام وقتی تشریف بردند یهودیان که پهلوانشان هم مرعب بود که سر بزرگی داشت و کلاه خود بزرگی داشت به این مرعب گفته بود که تو بر همه غالب میشوی ولی مراقب باش با یک نفر که نامش حیدر است مواجه نشوی، این مرعب آمد و گفت: خیبر میداند که من مرعبم و پهلوانم. حضرت علی علیه السلام میفرمایند من کسی هستم که مادرم نام مرا حیدر گذاشته.
حضرت علی (ع) اول مظلوم عالم
حضرت علی علیهالسلام میفرمایند که انقدر روزگار مرا پایین آورده است که مرا با معاویه هم مقایسه میکنند. اول مظلوم عالم حضرت علی علیهالسلام است. حق وی را خوردند، فضلش را مخفی کردند، اما با همۀ این ها به کوری چشم همۀ این ها دنیا را پر کرده. مگر میشود روی خورشید را بست؟ طوری که جرج جرداق مسیحی که چند وقت پیش فوت کرد کتابی نوشته است به نام صوت العدالت الانسانیه.
پی نوشت :
1. 1.
آیۀ 142 سوره اعراف
2. 2.
عبدالله بن ابی سرکردۀ منافقان در زمان پیامبر صلوات الله علیه.