آیا به ستوه آمدن مردم از ظلم، برای تحقق فرج کافی است؟
تصور عامیانه از این حقیقت آن است که فکر کنیم صرف به ستوه آمدن مردم از ظلم و یا به اوج رسیدن جور، برای تحقق فرج کافی است؛ و دیگر نیازی به آمادگی مردم برای «پذیرش عدالت» نیست. در حالی که در میان مردمی که صرفا از ظلم خسته شده اند، ولی تحمل عدالت را هم ندارند، تشکیل یک حکومت عادلانه اصلا حکومت ماندگاری نخواهد بود. برای درک بهتر این مطلب می توان نگاهی به تاریخ صدر اسلام و حکومت حضرت علی علیه السلام انداخت:
بعد از 25 سال دوران غربت امیرالمومنین علیه السلام پس از آن که نارضایتی مردم از ظلم و جور عوامل حکومت به اوج خود رسیده بود، مردم برای انتخاب حضرت علی علیه السلام به عنوان خلیفه مسلمین به در خانه امیرالمومنین علیه السلام هجوم آوردند. مردم به شدت اصرار می کردند که « یاعلی! شما باید حکومت را به عهده بگیرید.» اما حضرت(ع) می فرمودند:« نه، من را رها کنید.»
چرا در مقابل این همه اصرار برای خلافت، حضرت (ع) امتناع می کردند؟ آیا ایشان تعارف داشتند؟ در حالی که ایشان اساسا اهل تعارف نبودند، چه رسد به تعارف در چنین اموری. پس علت این امتناع چه بود؟ مگر ایشان 25 سال منتظر نبودند که مردم بیایند؟ حالا که مردم آمده اند چرا امتناع می کنند؟ جای ترس از این که دیگران هم بخواهند حضرت(ع) را متهم به جاه طلبی کنند هم نبود، و اساسا چنین ترسی در مورد شخصیتی مانند امیرالمومنین علی علیه السلام معنا ندارد. وقتی پای «انتخاب تکلیف» به میان بیاید، دیگر چه جای این گونه امور است؟
علت اساسی امتناع حضرت(ع) این بود که هرچند مردم از ظلم خسته شده بودند اما خواهان عدالت هم نبودند. آنها اساسا نه عدالت و لوازم آن را درست می فهمیدند و نه می توانستند آن را تحمل کنند. خیلی بین این دو فرق است. اگر مردم اهل تحمل عدالت بودند، آن گونه حضرت امیر(ع) را در دوران حکومتش شکنجه نمی کردند.
الان مردم عالم از ظلم اسرائیل و آمریکا خسته شده اند، اما آیا این کافی است؟ باید دید آیا مردم طاقت عدالت را دارند؟ آیا معنای عدل را می فهمند؟ آیا می دانند که چه تغییراتی باید اتفاق بیفتد تا این ظلم برطرف شود؟ آیا لوازمش را درک می کنند؟ امروز اگر بعضی از لوازم عدالت در میان مومنین هم گفته شود، ممکن است این نگرانی به وجود بیاید که «نکند نتوانیم تحمل کنیم!» همان طور که در روایات آمده است که برخی نمی توانند تحمل کنند.
هر چند خود درک ظلم هم مرحله ای است که باید جامعه پس از رشد به آن برسد و این گونه نیست که مردم هر جامعه ای به سهولت بتوانند درک درستی از ظلم داشته باشند. ممکن است مظالمی در جامعه وجود داشته باشد ولی مردم آن را درک نکنند و اساسا آن را ظلم تلقی نکنند.
چنان که امروزه در تمام دنیا، به ویژه در جوامع غربی ، بسیاری از مردم درک صحیحی از ظلم ندارند که بخواهند خواهان عدالت باشند و لذا اگر با رشد فهم و بصیرت عمومی، مردم، بسیاری از ظلم هایی را که تا کنون درک نمی کرده اند، درک و احساس کنند، و دردمند عدالت شوند. یک مرحله ارتقاء پیدا کرده اند؛ و با این رشد ما یک قدم به ظهور نزدیک شده ایم ولی باز کافی نخواهد بود.
بعد از درک ظلم، باید درک صحیحی از عدالت هم پدید بیاید اجرای عدالت به معنای واقعی کلمه، مستلزم «فراگیر» و «پایدار» بودن آن است. فراگیر بودن نه تنها موجب دشمنی های فراوان منفعت طلبان و ظالمان «کلان» می شود بلکه از ناحیه کسانی هم که تحمل از دست دادن منافع «اندک» خود را ندارند مورد عناد قرار می گیرد. عدالت تنها در صورت فراگیر بودن پایدار خواهد ماند. اجرای عدالت در بخشی از امور تنها به روشن شدن آدرس عدالت طلبان حقیقی می انجامد. که نتیجه طبیعی آن، قرار گرفتن این عدالت طلبان در مقابل حملات ناجوانمردانه ظالمان خواهد بود؛ همان اتفاقی که در کربلا افتاد. حادثه کربلا در حقیقت انتقامی بود که از عدالت امیرالمومنین علی علیه السلام گرفته شد.
/1102001307