حساسیت امام سجاد (ع) برای خدمت به مردم
یکی از فضائل ویژه زینالعابدین(ع) حریص بودن برای خدمت به مردم بود.
وارث: حجتالاسلاموالمسلمین فرید میرلوحی کارشناس مذهبی و مدرس دانشگاه در گفتوگویی؛ با اشاره به فضیلت والای امام سجاد(ع) گفت: یکی از فضائل ویژه زینالعابدین(ع) حریص بودن برای خدمت به مردم بود.
وی در ادامه روایتی در این خصوص نقل کرد و بیان کرد: ابن شهاب زهري در شبي سرد و باراني آن حضرت(ع) را در مدينه ديد كه آردي به دوش ميكشد، گفت «يابن رسولالله (ص) اين چيست؟» امام فرمودند «سفري دارم، براي آن توشهاي آماده كردهام، ميخواهم در جاي محفوظي بگذارم كه وقت رفتن با من باشد.»
میرلوحی ادامه داد: ابن شهاب گفت «يابن رسولالله! اجازه دهید، غلام من آن را بردارد.»
امام(ع) راضي نشدند. ابن شهاب گفت «پس اجازه دهید، من به مکانی كه ميخواهيد، ببرم و شما زحمت نكشيد.» امام(ع) فرمودند «نه، ميخواهم آنچه را كه در سفر به من ياري ميكند و وارد شدنم را به آنجا كه وارد ميشوم، نيكو ميگرداند. خودم ببرم و اضافه كرد: زهري! تو را به خدا پي كار خودت برو و مرا به حال خودم واگذار.»
این استاد دانشگاه افزود: ابن شهاب گويد «بعد از چندي آن حضرت(ع) را ديدم كه به سفر نرفته است. گفتم «يابن رسول الله! اثري از سفر در شما نميبينم؟» فرمود «قال بلي يا زُهْريّ ليس هو كما ظننت ولكنه الموت و له اَستعِدّ، انّما الاستعداد للموت تَجنّب الحرام و بذلُ الندّي في الخير.»
«سفرم آن نيست كه تو گمان كردي بلكه نظرم سفر مرگ بود و براي آن آماده ميشدم، آماده
شدن براي مرگ، دوري از حرام و احسان در راه خير است.»
وی در خصوص دیگر ویژگی امام سجاد(ع) اظهار کرد: یکی دیگر از ویژگیهای خاص حضرت(ع) اقتدار در عین مظلومیت بود. برخی تصورشان این است که این دو ویژگی یک جا جمع نمیشوند، اما چه زیباست وقتی این روایت را از بزرگان اهل سنت میشنویم که در يكي از ايّام، هشام بن عبدالملك (قبل از خلافت وي) به زيارت خانه خدا آمده و قصد تبرّك جستن به حجرالاسود را داشت كه بر اثر ازدحام جمعيت به عقب رانده شد و با همراهان خود به گوشهاي از حرم رفته و از دور نظارهگر خيل جمعيت بوده كه ناگهان ديدند امام زينالعابدين(ع) به طرف حجرالاسود ميرود و مردم به احترامِ ايشان راه را باز كرده و امام(ع) توانست حجرالاسود را استلام كند.
میر لوحی ادامه داد: يكي از اطرافيان هشام كه از دمشق آمده بود و آن شخص را نمیشناخت، از هشام پرسيد: اين شخص كيست؟ هشام با اين كه او را ميشناخت اظهار بياطلاعي كرد. در اين هنگام فرزدق گفت: من او را ميشناسم و در وصف امام چنين سرود:
هذا الذي تعرف البطحاء و طأته و البيت يعرفه ...(۸۹۸ ق.)
اين جريان را چنين به نظم در آورده:
پور عبدالملك بنام هشام در حرم بود
با اهالي شام ميزد اندر طواف كعبه قدم
ليكن از ازدحام اهل حرم
استلام حجر ندادش دست.
بهر نظاره گوشه اي بنشست.
ناگهان نخبه نبيّ و ولي
زين عُبّاد بن حسينِ علي
در كساء بها و حلّه نور بر حريم
حرم فكند عبور هر طرف ميگذشت
بهر طواف در صف خلق ميفتاد
شكاف زد قدم بهر استلام حجر
گشت خالي زخلق راه و گذر
شامي كرد از هشام سؤال
كيست اين، با چنين جمال و جلال
از جهالت در آن تعلّل كرد
وز شناساييش تجاهل كرد
گفت: نشناسمش، ندانم كيست
مدني يا يماني يا مكّي است
بوفراس، آن سخنور نادر
بود در جمع شاميان حاضر
گفت: من ميشناسمش نيكو
زو چه پرسي، به سوي من كن رو
آن كس است اين كه مكّه و بطحا
زمزم و بوقبيس و خيف و منا
حرم و حلّ و بيت و ركن حطيم
ناودان و مقام ابراهيم
مروه مسعي صفا حجر عرفات
طيبه و كوفه كربلا و فرات
هر يك آمد به قدر او عارف
بر علوّ مقام او ....