دودمه/ شب پنجم ماه محرم
دستهایم را سپر کردم برای حنجرت ، من بقربان سرت
دست من افتاد ، افتادم به یاد مادرت ، من بقربان سرت
عبداللهم و تشنه ی دیدار تو هستم ، عمو یار تو هستم
با دست بریده عزادار تو هستم ، عمو یار تو هستم
ای عمو من از ازل مجنون و پابست توام ، یار بی دست توام
تا ابد شاگرد عباس(س) تو و مست توام ، یار بی دست توام
دست او از پیکرش یا رب شده از هم جدا ، مجتبی ای کربلا
ذکر یا زهرا(س) گرفته در میان قتلگاه ، مجتبی ای کربلا
ابن الحسن(ع) ، عبداله رشیدم ، عمو جان عشقت بجان خریدم
من از حرم تا قتلگه دویدم ، عمو جان عشقت بجان خریدم
گرچه گشته ای عموجان دستم از پیکر جدا
وعده ی ما ای عمو باشد به روی نیزه ها
ای عمو عبداللهم من یادگار مجتبی گشته ام حاجت روا
در میان قتلگه دستم شده از تن جدا گشته ام حاجت روا
سپر از دست بیانداز که من می آیم یا حسین مولایم
به هواداری تو جای حسن می آیم یا حسین مولایم
یادگار مجتبی می زد عمویش را صدا قلب عمه پاره شد
در میان قتلگه شد دست او از تن جدا قلب عمه پاره شد
منم یتیم مجتبی حسین جان دستم شده از تن جدا حسین جان
من گنه کارم ولی کردی نگاهم یا حسین روسیاهم یا حسین
راه تو بستم ولی دادی پناهم یا حسین روسیاهم یا حسین
من همانم که دل زینب شکستم یا حسین از خجالت چه کنم ؟
وای بر من گر نبخشی تو گناهم یا حسین از خجالت چه کنم ؟