حضرت امام جعفر صادق(ع) رئیس مذهب جعفری در روز 17 ربیع الاول سال 83 هجری چشم به جهان گشود. پدرش امام محمد باقر(ع) و مادرش «ام فروه » دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر میباشد. کنیه آن حضرت: «ابو عبدا...» و لقبش «صادق» است. اما صادق(ع) تا سن 12سالگی معاصر جد گرامیاش حضرت سجاد بود و مسلماً تربیت اولیه او با نظر آن بزرگوار صورت گرفته و امام (ع) از خرمن دانش جدش خوشه چینی کرده است. پس از رحلت امام چهارم مدت 19سال نیز در خدمت پدر بزرگوارش امام محمد باقر(ع) زندگی کرد و به این ترتیب 31سال از دوران عمر خود را در خدمت جد و پدر بزرگوار خود که هر یک از آنان در زمان خویش حجت خدا بودند و از مبدأ فیض کسب نور میکردند، گذرانید. بنابراین صرف نظر از جنبه الهی و افاضات رحمانی که هر امامی آن را داراست، بهرهمندی از محضر پدر و جد بزرگوارش موجب شد که آن حضرت با استعداد ذاتی و شم علمی و ذکاوت بسیار، به حد کمال علم و ادب رسید و در عصر خود بزرگترین قهرمان علم و دانش گردید. پس از درگذشت پدر بزرگوارش 34سال نیز دوره امامت او بود که در این مدت «مکتب جعفری» را پایه ریزی فرمود و موجب بازسازی و زنده نگه داشتن شریعت محمدی(ص) گردید. زندگی پر بار امام جعفر صادق(ع) مصادف بود با خلافت پنج نفر از بنی امیه (هشام بن عبدالملک - ولید بن یزید - یزید بن ولید - ابراهیم بن ولید - مروان حمار) که هر یک به نحوی موجب تألم و تأثر و کدورت روح بلند امام معصوم(ع) را فراهم میکرده اند، و دو نفر از خلفای عباسی (سفاح و منصور) نیز در زمان امام(ع) مسند خلافت را تصاحب کردند و نشان دادند که در بیداد و ستم بر امویان پیشی گرفته اند، چنانکه امام صادق(ع) در 10سال آخر عمر شریفش در ناامنی و ناراحتی بیشتری به سر بردند.
عصر امام صادق(ع)
عصر امام صادق (ع) یکی از طوفانی ترین دورههای تاریخ اسلام است که از یک سو اغتشاشها و انقلابهای پیاپی گروههای مختلف، بویژه از طرف خونخواهان امام حسین(ع) رخ میداد که انقلاب «ابوسلمه» در کوفه و «ابومسلم» در خراسان و ایران از مهمترین آنها بوده است. و همین انقلاب سرانجام حکومت شوم بنی امیه را برانداخت و مردم را از یوغ ستم و بیداد رهانید. لیکن سرانجام بنی عباس با توطئه، به ناحق از انقلاب بهره گرفته و حکومت و خلافت را تصاحب کردند. دوره انتقال حکومت هزار ماهه بنی امیه به بنی عباس طوفانی ترین و پر هرج و مرج ترین دورانی بود که زندگی امام صادق(ع) را فراگرفته بود. از دیگر سو عصر آن حضرت، عصر برخورد مکتبها و ایدئولوژیها و عصر تضاد افکار فلسفی و کلامی مختلف بود که از برخورد ملتهای اسلام با مردم کشورهای فتح شده و نیز روابط مراکز اسلامی با دنیای خارج، به وجود آمده و در مسلمانان نیز شور و هیجانی برای فهمیدن و پژوهش پدید آورده بود. عصری که کوچکترین کم کاری یا عدم بیداری و تحرک پاسدار راستین اسلام؛ یعنی امام(ع) موجب نابودی دین و پوسیدگی تعلیمات حیات بخش اسلام هم از درون و هم از بیرون میشد. اینجا بود که امام(ع) دشواری فراوان در پیش و مسؤولیت عظیم بر دوش داشت. پیشوای ششم درگیر و دار چنین بحرانی باید از یک سو به فکر نجات افکار توده مسلمان از الحاد و بی دینی و کفر و نیز مانع انحراف اصول و معارف اسلامی از مسیر راستین باشد و از سوی دیگر از توجیهات غلط و وارونه دستورات دین به وسیله خلفای وقت جلوگیری کند. افزون بر این، با نقشه ای دقیق و ماهرانه، شیعه را از اضمحلال و نابودی برهاند، شیعه ای که در خفقان و شکنجه حکومت پیشین، آخرین رمقها را میگذراند و آخرین نفرات خویش را قربانی میداد و رجال و مردان با ارزش شیعه یا مخفی بودند یا در کر و فر و زرق و برق حکومت غاصب ستمگر ذوب شده بودند و جرأت ابراز شخصیت نداشتند، حکومت جدید هم در کشتار و بیعدالتی دست کمی از آنها نداشت و وضع به حدی خفقان آور و ناگوار و خطرناک بود که همگی یاران
امام (ع) را در معرض خطر مرگ قرار میداد، چنانکه زبده هایشان جزو فهرست سیاه مرگ بودند.
«جابر جعفی» یکی از یاران ویژه امام است که از سوی آن حضرت برای انجام دادن امری به سوی کوفه میرفت. در میان راه قاصد تیز پای امام به او رسید و گفت: امام (ع) میگوید، خودت را به دیوانگی بزن، همین دستور، او را از مرگ نجات داد و حاکم کوفه که فرمان محرمانه ترور را از طرف خلیفه داشت، از قتلش به خاطر دیوانگی منصرف شد. جابر جعفی که از اصحاب سر امام باقر(ع) نیز میباشد، میگوید: امام باقر(ع) 70 هزار بیت حدیث به من آموخت که به کسی نگفتم و نخواهم گفت...
آری، شیعه میرفت که نابود شود؛ یعنی اسلام راستین به رنگ خلفا درآید، و به صورت اسلام بنی امیه ای یا بنی عباسی خودنمایی کند. در چنین شرایط دشواری، امام(ع) به احیا و بازسازی معارف اسلامی پرداخت و مکتب علمی عظیمی به وجود آورد که محصول و بازده آن، چهار هزار شاگرد متخصص (همانند هشام، محمد بن مسلم و...) در رشتههای گوناگون علوم بودند و اینان در سراسر کشور پهناور اسلامی آن روز پخش شدند. هر یک از اینان از سویی خود، بازگوکننده منطق امام(ع) که همان منطق اسلام است و پاسدار میراث دینی و علمی و نگهدارنده تشیع راستین بودند و از سوی دیگر مدافع و مانع نفوذ افکار ضد اسلامی و ویرانگر در میان مسلمانان نیز بودند. تأسیس چنین مکتب فکری و این سان نوسازی و احیاگری تعلیمات اسلامی، سبب شد که امام صادق (ع) به عنوان رئیس مذهب جعفری مشهور گردد. لیکن طولی نکشید که بنی عباس پس از تحکیم پایه های حکومت و نفوذ خود، همان شیوه ستم و فشار بنی امیه را پیش گرفتند و حتی از آنان هم گوی سبقت را ربودند. امام صادق (ع) که همواره مبارزی نستوه و خستگی ناپذیر و انقلابی ای بنیادی در میدان فکر و عمل بوده، کاری که امام حسین(ع) به صورت قیام خونین انجام داد، وی قیام خود را در لباس تدریس و تأسیس مکتب و انسان سازی انجام داد و جهادی راستین کرد.
Links:
[1] http://vareth.ir
[2] https://vareth.ir/tag/keyword/18621/%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%AF%D8%AA-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D9%82
[3] https://vareth.ir/tag/keyword/19373/%D8%B9%D8%B2%D8%A7
[4] https://vareth.ir/tag/keyword/6252/%D9%85%D8%AF%DB%8C%D9%86%D9%87