وارث: مراسم جشن شب ولادت قمر بنی هاشم، حضرت اباالفضل العباس علیه السلام با سخنرانی حجت الاسلام موسوی مطلق و مداحی مداحان اهل بیت علیهم السلام حاج عبدالله سوهانی ،کربلایی حسین سوهانی و دیگر ذاکر اهل بیت علیهم السلام در حسینیه سوهانک برگزار شد.
در ادامه متن سخنرانی حجت الاسلام موسوی مطلق را می خوانید:
جناب سلمان فارسی ویژگی های خاصی داشتند. در عظمت ایشان معتقدند و اخباری که دست ما رسیده است به جمع بندی ای می رسیم که سلمان دارای اسم اعظم پروردگار بوده است و جز متوسمین بود، دارای علم بلایا و منایا بوده است. در روایات داریم که سلمان از علوم پیامبر صلیالله علیه وآله وسلم و اهل بیت علیهمالسلام که یک دریای ناتمام است، استفاده کرده است.
اینکه ما بدانیم آنها علم دارند و علم آنها چقدر است، که هیچ وقت هم نخواهیم دانست. ما هم می توانیم از علم آنها استفاده کنیم. برخی جناب سلمان را جز اوصیای حضرت عیسی علیهالسلام می دانند، لذا وقتی خدمت پیامبر صلیالله علیه وآله وسلم رسید سنی از او گذشته بود و تقریباً 400 سالش بود و وقتی از دنیا رفت تقریباً 450 سال سن داشت.
اهل بیت علیهم السلام با سلمان معاملۀ خاصی داشتند و او را "منّا اهل بیت" خواندند. از امام صادق علیهالسلام سوال کردند: چرا سلمان انقدر نزد شما با اهمیت است و چه چیز باعث شده است که سلمان این جایگاه را دارد؟ فرمودند: او سه ویژگی داشت. یکی از ویژگی های او این بود که علم و علما را دوست می داشت. او طالب علم بود و اهل علم را دوست می داشت.
دوم اینکه او فقرا را دوست می داشت. برخی به فقرا کمک می کنند اما محبتی به فقیر ندارند. یعنی حاضر هستند پول بدهند و می دهند اما فقیر را دوست ندارند. حاضر هستند هر چقدر دوست دارند به فقیر پول بدهند ولی اینکه علاقه داشته باشد تا با فقیر مواجه شود و بشیند، چنین چیزی نیست.
دوست داشتن فقرا خود موضوعیت مستقلی دارد که اولیای خدا واقعاً این چنین بودند. مرحوم آیت الله بهجت(ره) وقتی می خواستند به حرم بروند، چند فقیر دستشان را دراز کرده بودند، با محبت برخورد می کردند و چیزی هم به آنها می دادند. مشخص بود که از سر علاقه چنین می کنند.
ویژگی سوم سلمان که یک شاخصه است و چون امام معصوم این ویژگی را تعیین کرده است به عنوان شاخصه مطرح می کنیم. امام صادق علیهالسلام فرمودند: سلمان خواست امامش، امیرالمومنین علی علیهالسلام را بر خواست خودش مقدم میداشت. میدانست که ممکن است او چیز دیگری بخواهد ولی خواست امیرالمومنین علیهالسلام را عمل می کردند.
در مکتب حق و حقانیت و در تعالیم اهل بیت علیهمالسلام و تشیع این که خواست امام بر خواست خودمان مقدم باشد، موضوعیت دارد. البته کسی اینگونه است که امام زمانش را بشناسد. کسی که نشناسد، نمی تواند. شیعه و سنی نوشتند: " مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ ماتَ مَيْتَةً جاهِلِيَّةً " هر کسی بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است. کسی که اما زمانش را شناخت، آن وقت خواست امام زمانش را مقدم بر خواست خود میداند.
امیرالمومنین علیهالسلام در زمان وجود مقدس پیامبر یک خطبه هم ندارد. سخنانی هم که از ایشان در زمان پیامبر نقل شده است جایی است که پیامبر او را دنبال مأموریتی فرستاده است و یا پیامبر صلیالله علیه وآله وسلم از او درخواست کرده است و یا سوالی پرسیدند. حتی در ادب ظاهری هم رعایت می شد. لذا امام حسن و امام حسین علیهماالسلام را ببینید! سیدالشهدا علیهالسلام هم در زمان امام حسن علیهالسلام به همین کیفیت است. با اینکه خود ایشان هم امام بودند.
هر کسی از این موضوع الهام گرفته است به سر منزل مقصود رسیده است. ما در بین نزدیکان اهل بیت علیهمالسلام تعداد بسیار کمی داریم که نسبت به اهل بیت چنین بودند. محمد حنفیه با اینکه شخصیت عظیم الشأن و شخصیت والا مقام و قابل احترام است، فرزند امیرالمومنین علیهالسلام است، اما در مقولۀ امام شناسی نمره اش قابل توجه نیست. لذا چه حقی داشت که جلو مرکب امام حسین علیهالسلام را گرفت و به امام پیشنهاد داد که این کار را نکن و به یمن برو! آدم در مقابل امام پیشنهادی ندارد. اگر امام خودش بخواهد شما باید زبان باز کنی.
نگاه کردن به امام و الگو پذیری از ایشان و تبعیت از امام یک ویژگی خیلی خاص است. خیلی ها در این مسأله مردود می شوند. کسی که امامش را نشناسد، دین دارد ولی در دینش گمراه است. یعنی صورت ظاهری دین را دارد، نماز می خواند و روزه می گیرد. اما کارش روح ندارد. چون امامش را نمی شناسد. کسی که امام دارد، هر چقدر امامش را بیشتر بشناسد به این ویژگی میرسد که خواست امام را مقدم میداند.
شما فکر می کنید عظمت حضرت عباس علیهالسلام به این است که مرده زنده می کند؟ حاجت ما را می دهد؟ باب الحوائج الی الله است؟ اگر می خواهید بدانید که معرفتتان نسبت به ذوات مقدس و به قمر بنی هاشم علیهالسلام چقدر است، چیزی که می گویم را تصور کنید!
اباالفضل العباسی (علیهالسلام ) است که تا به حال از او چیزی نشنیده اید که مرده، زنده کند و کور شفا دهد و حاجت بدهد و در گرفتاری ها به دادت برسد، شما از این مسائل هیچ نمی دانستید، اگر باز هم به ایشان ارادت داشتید بعد بیا بنشین. اگر نه، به اباالفضل العباسی ارادت داشتی که حاجت می دهد، اگر شیطان هم قدرتش را نشان دهد و مجسم شود شما به او ارادت پیدا خواهی کرد. لذا ارادت ما به اباالفضل العباس (علیهالسلام ) برای این کارها نیست. برای این است که او تمام حیات خود را وقف امام زمانش کرده است.
عظمت قمربنی هاشم علیهالسلام به شناخت امامش و تبعیت امامش است. لذا امامش به او می گوید: بنفسی انت. " جان من به فدای تو باد "
به قول یکی از بزرگان که فرمود: میدانی چرا دستان اباالفضل العباس علیهالسلام گره گشا شد؟ چون دستانش را مقابل امام حسین علیهالسلام زمین انداخت. لذا دستانش گره گشای همۀ عالم است.خروجی معرفت او به امام، باب الحوائج شده است.