وارث: «آقای حاج سیّد هاشم میفرمودند: من در کربلا به دروس علمی و طلبگی مشغول شدم و تا سیوطی را میخواندم که چون برای تحصیل به نجف مشرّف شدم، تا هم از محضر آقا (مرحوم قاضی بهرهمند گردم و هم خدمت مدرسه را بنمایم (مدرسه هندی: محل اقامت مرحوم قاضی) همین که وارد شدم دیدم روبرو، سیّدی نشسته است؛ بدون اختیار به سوی او کشیده شدم. رفتم و سلام کردم و دستش را بوسیدم. مرحوم قاضی فرمود: رسیدی! در آنجا حجرهای برای خود گرفتم و از آن وقت و از آنجا باب مراوده با آقا مفتوح شد.» کتاب اسوه عارفان – ص 96 /1102001307