وارث: مراسم تجلیل از استاد سازگار با حضور رئیس خانۀ مداحان و جمعی از مداحان و شهردار منطقۀ 14 برگزار شد.هم چنین در این مراسم از پیرغلام اهل بیت علیهم السلام حاج سید حسن سید احمدی و حاج اسماعیل فروغی نیز تجلیل به عمل آمد.
این مراسم با حضور با حضور حاج ماشالله عابدی، حاج مصطفی خرسندی، حاج عباس دلجو، حاج اسماعیل فروغی، کربلایی حسن ذیبخش، حاج زهیر سازگار و دیگر ذاکرین اهل بیت (ع) همراه بود.
در ادامه متن سخنان استاد غلامرضا سازگار را می خوانید:
اهل بیت علیهم السلام مثل خورشید می مانند که هم به قصر می تابند و هم به خورشید. اگر به ما عنایتی شده است جزو آن ویرانه هایی بودیم که آفتاب اهل بیت علیهم السلام بر ما تابیده است. هر کدام از ما که اینجا نشسته ایم، عنایت خاصه ای از اهل بیت علیهم السلام به ما شده است و بهترین عنایتشان همین است که ما را در محافل خودشان راه می دهند.
استاد سازگار چگونه مداح شدند؟
در خانواده ای که مشتاق اهل بیت علیهم السلام بودند پرورش یافتم در مسیر مداح شدنم باید بگویم پدرم که خداوند او را رحمت کند خیلی مقید بودند که از همان کودکی مرا به مجالس روضه و مراسم اهل بیت ببرند تا اینکه شبی آقایی که اکنون از علمای قم هستند حضرت حجت الاسلام شرعی که هم سن و سال هم هستیم در یکی از آن مراسم ها پدر ایشان بعد از نماز خواستند که چند شعر بخوانند و ایشان با سن کم خود چند شعری خواندند که همه را منقلب کرد من در همان حال از امام حسین علیهالسلام خواستم که آقا جان چه می شود که مرا هم بپذیری و مداح شما شوم. در فاصله کمی از آن شب در عالم رویا دیدم که حضرت رضا علیهالسلام کتابی به من دادند و هر چه بود در آن کتاب عنایت شد و ما هم مداحی را به لطف خدا شروع کردیم و تا امروز در خانه اهل بیت عصمت و طهارت هستیم، البته بسیار عنایات از اهل بیت دیده و شنیده ایم. خدا رحمت کند مرحوم آقای علامه را که هر چه از اهل بیت دیدند کتابی در باب سرگذشت خود نوشتند، بنده هرچند مانند ایشان ثروت معنوی نداشتم که بخواهم جمع اوری کنم ولی در حد توان الحمدالله فعالیت کردم.
عاقبت دو پسری که مجلس امام حسین(ع) را به تمسخر گرفتند
در یک مجلسی در محلۀ کن دو تا پسر بودند که پای منبر ما خیلی می خندیدند، مثل اینکه خنده هایشان از روی لجبازی باشد، چند مرتبه گفتم که نخندید، مجلس امام حسین است امام دست برنداشتند، من هم یک مرتبه عصبانی شدم و گفتم تو را می برند بیمارستان سال دیگه که من بیایم اینجا روی منبر از بیمارستان به من پیغام میدهید که حلالمان کن و دعایمان کن.
اینها بازهم خندیدند...
خدا می داند سال بعد که رفتم آنجا روضه بخوانم، به من گفتن که آن دو جوان هر دو خیلی وقت است که در بیمارستان بستری هستند و گفتند به آقای سازگار بگوئید هروقت آمدند ما را دعا کنند، گفتم من دعا می کنم ولی فکر نکنید من معجزه کرده ام اینها به مجلس اباعبدالله علیه السلام اهانت کرده اند و باید از خود امام حسین علیه السلام عذرخواهی کنند.
ماجرای به نظم در آوردن قصیدۀ سیدحمیری
این را هم بگویم که حاج حسین آقای حسینی که به ایشان حسین قزوینی می گفتند یک دفترچه ای به من داد دیدم که قصیدۀ سید حمیری است، گفت این را باید به نظم فارسی دربیاوری. گفتم من خیلی ادبیات عربی ام قوی نیست که بتوانم این کار را انجام دهم. گفت: مگر شما شعرهایی که می گویی برای خودت است؟ از دیگران کمک میگیری. بالاخره این دفترچه را در جیبمان گذاشتیم و رفتیم قم. از قم که برمی گشتم دیدم خیلی خوابم می آید، صبح زود بود و اصلا نمی توانستم رانندگی بکنم. گفتم خدایا چرا اینقدر خوابم گرفته است؟ آمدم از ماشین پیاده شدم، از حاشیۀ جاده حرکت کردم که نکند کسی من را بشناسد. همین طور که می رفتم خدا می داند در رفتن دیدم از دور یک دفترچه ای نظر من را جلب کرد. 60 کیلومتری قم در بیابان این اتفاق افتاد اگر در برگشت بود می گفتم از جیبم افتاده اما در حال رفتن بودم. رفتم جلو و دفترچه را برداشتم دیدم همان دفترچۀ سیدحمیری است، از آنجا به من الهام شد که من باید آن را به شعر فارسی دربیاورم که اشعارش در جلد اول "نخل میثم" موجود است که در جایی از آن آمده:
" دور کند دشمن خود را علی
چون شتران غیر از آبشار
آب ننوشیده نداشان دهد
دور شوید ای که تباهید و خوار
کوثر فیضش بود از آن کسی
که بوده اهل بیت را دوست دار
اینها مضامین شعر سید حمیری بود که حضرت رضا علیه السلام فرمود هرکس این قصیده را حفظ کند من ضامن می شوم که او اهل بهشت است.