دوباره آمده ام ، بنده ای گنهکارم…
تمامِ آبرویم را به تو بدهکارم…
قبول کن عملم را ، بضاعتم این است
قبول دارم همیشه وبال و سَربارم…
ببین نشسته ام حالا کنارِ سفره ی عشق
شبیهِ ابر ، برای حسین میبارم…
حسین یارِ من است و منم غلامِ حسین
خوشا به حالِ منی که حسین شد یارم
قسم به خونِ گلوی حسین ، یا اللّٰه!
ببخش معصیتم را ، ببخش رفتارم
اگر حسین نباشد ، کجا رَوَد دلِ من؟
که بی وجودِ گل فاطمه ، گرفتارم
میان روضه دلم میرود همان جا که ،
دو دست بر کمرش گفت : «ای علمدارم…
بلند شو که سکینه عجیب مضطرب است
بلند شو نفسم ، ای همه کس و کارم
بلند شو ، کمرم تیر میکشد عباس…
ببین که خنده کنان ، میدهند آزارم!
صدای خواهرم از خیمه میرسد بَر گوش
که ناله میزند: عباس… میر و سردارم»
Links:
[1] https://vareth.ir/tag/keyword/6870/%D8%B4%D8%B9%D8%B1
[2] https://vareth.ir/tag/keyword/11281/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D8%B9
[3] https://vareth.ir/tag/keyword/6085/%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%AB