وارث:دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند
بيخود از شعشعه پرتو ذاتم كردند
باده از جام تجلّى صفاتم دادند
چه مبارك سحرى بود و چه فرخنده شبى
آن شب قدر كه اين تازه براتم دادند
بعد از اين روى من و آينه وصف جمال
كه در آن جا خبر از جلوه ذاتم دادند
من اگر كامروا گشتم و خوشدل چه عجب
مستحق بودم و اينها به زكاتم دادند
هاتف آن روز به من مژده اين دولت داد
كه بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند
اين همه شهد و شكر كز سخنم مى ريزد
اجر صبرى است كز آن شاخ نباتم دادند
همّت حافظ و انفاسِ سحرخيزان بود
که ز بند غم ایام نجاتم دادند
*خواجه حافظ شیرازی*
/س113
Links:
[1] https://vareth.ir/vareth.ir
[2] https://vareth.ir/tag/keyword/6099/%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%B2
[3] https://vareth.ir/tag/keyword/6101/%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%B2-%D8%B4%D8%A8
[4] https://vareth.ir/tag/keyword/6315/%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%AC%D8%A7%D8%AA
[5] https://vareth.ir/tag/keyword/13416/%D8%B3%D8%AD%D8%B1
[6] https://vareth.ir/tag/keyword/9782/%D8%AD%D8%A7%D9%81%D8%B8