کلیدواژه: بهلول

نسخه عجیب یک طبیب به روایت شیخ بهایی/ ماجرای همنشینان بهلول در قبرستان

کسی، صاحب کمالی را در خواب دید و از حالش پرسید و او خواند: به حساب ما رسیدند، پس آنگاه منت گذارد و ما را آزاد ساختند، آری! شیوه شهر یاران با بندگان خود چنین است، که با آنان مدارا کنند.

ماجرای کلوخی که بهلول به سر ابوحنیفه زد!

متأسفانه در جامعه زیاد دیده می‌شود، شبهات بی‌پایه و اساسی که از طرف دشمن، در بین مردم، رواج پیدا کرده است و این وظیفه مؤمنین است به رفع این شبهات از ذهن مردم، البته با شرایط لازم و با نیکوترین روش بپردازند.

امروز؛ مراسم یازدهمین سالگرد شیخ بهلول برگزار می گردد

مراسم یازدهمین سالگرد شیخ بهلول پنجشنبه ۱۴ مردادماه همزمان با نماز مغرب‌ وعشاء در گناباد برگزار می‌شود.

هنگامی که یک عالم در برابر یک کودک سر تعظیم فرد آورد/ماجرای بخشش کریمانه امام عسکری (ع)

وارث : هشتم ربیع‌الثانی ولادت سراسر نور و با برکت امام حسن عسکری(ع) پدر بزرگوار حضرت ولی‌عصر(عج) است. به مناسبت این روز فرخنده به برخی از زوایای زندگانی این امام همام از کتاب «قادتنا کیف نعرفهم» آیت‌‌الله سیدمحمدهادی میلانی اشاره می‌کنیم. این کتاب در 9 جلد به زندگانی چهارده معصوم و فض...

بهلول معاصر که بود؟

وارث: var s1 = new SWFObject('/media/player/flvplayer.swf','single','320','290','7');s1.addParam('allowfullscreen','true');s1.addVariable('file','http://media.ismc.ir/Original/1394/05/07/VID17060728.flv');s1.addParam('menu','false');s1.addVariable('width','320');s1.addVariable('height','290');s1....

ماجرای درخواست دعا از بهلول

اگر گردوها را برای رضای خدا به من داده‌ای، مطمئن باش خدا ...

پند بهلول به هارون!

وارث: روزي هارون الرشید بهلول را ملاقات كرد و گفت مدتي است آرزوي ديدارت را داشتم بهلول پاسخ داد كه من بملاقات شما به هيچ وجه علاقه ندارم هارون از او تقاضاي پند و موعظه اي كرد بهلول گفت چه موعظه اي ترا بكنم ؟! آنگاه اشاره بسوي عمارتهاي بلند و قبرستان كرد و گفت اين قصرهاي بلند از كساني است ك...

خیر دنیایی نماز شب برای مرحوم بهلول

چه رازی در دل شب قرار دارد که اکثر اولیا خدا با شب زنده داری و واجب کردن نماز شب بر خود به درجات والا رسیدند و خداوند متعال اینگونه در قرآن کریم به آن اشاره کرده است!؟

سخنان تکان دهنده امام عسکری درکودکی

روزى یکى از بزرگان شهر سامراء به نام بهلول از محلّى عبور مى کرد، بچّه هائى را دید که مشغول بازى هستند. و حضرت ابومحمّد حسن بن علىّ عسکرى علیه السلام را دید - در حالى که کودکى خردسال بود - کنارى ایستاده و گریه مى کند.

سه درس آموزنده از یک دیوانه!

عرض کرد: اول «بسم‌الله» می‌گویم و از پیش خود می‌خورم و لقمه کوچک برمی‌دارم، به طرف راست دهان می‌گذارم.