شکوفایی بحث های کلامی در عصر امام صادق علیه السلام و علل آن
وارث :
آغاز پیدایش علم کلام در جهان اسلام
تحقیق بیش تر و عمیق تر درباره موضوع بحث (شکوفایی بحث های کلامی در عصر امام صادق علیه السلام و علل آن) می طلبد تا درباره پیشینه علم کلام و آغاز پیدایش آن در جهان اسلام، کندوکاوی هر چند کوتاه صورت گیرد. بر این اساس و به عنوان پیش درآمد بحث، به بررسی و تحقیق پیرامون تاریخ پیدایش علم کلام در اسلام می پردازیم.
علم کلام و یا بهتر بگوییم علم اعتقادات، که به خاطر نقش حساس و تعیین کننده آن در گرایش های عقیدتی و عملی، از آن به «فقه اکبر» تعبیر می شود - در برابر، علم فقه و فروع فقهی که به آن «فقه اصغر (1) » می گویند - از کهن ترین علوم دینی و دانش های بشری است. (2)
در باره تاریخ پیدایش علم کلام در میان مسلمانان اختلاف نظر هست. آن چه مسلم است این است که بحث های کلامی در شکل های گوناگون آن (آموزش اصول اعتقادی، مناظره و مجادله و نیز پرسش و پاسخ پیرامون مسایل اعتقادی، بلکه مطلق معارف اسلامی) از آغاز رسالت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در سطح گسترده مطرح بوده است و با این شیوه ها نیازهای مسلمانان به این گونه مسایل توسط خود آن حضرت و یا تربیت یافتگان راستین مکتبش، و در راس آن ها حضرت علی علیه السلام برطرف می شد.
این شیوه ها پس از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله از سوی جانشین به حق آن حضرت، امام علی علیه السلام ادامه یافت. موقعیت ممتاز علمی علی علیه السلام موجب شد تا او به عنوان یگانه مرجع پاسخ گویی به پرسش های علمی و عقیدتی شناخته شده و هیچ رای و نظری مخالف رای و نظر او در افکار عمومی پذیرفته نشود.
پس از گذشت این دوران طلایی، پیدایش فرقه های گوناگون مذاهب اسلامی از یک سو، و باز بودن درهای جهان اسلام و آزاد بودن طرح همه گونه مسایل علمی و اسلامی از سوی دیگر، موجب شد تا هر کس بتواند آزادانه آرا و عقاید دینی - مذهبی خویش را بیان کند. در این میان برخی از مسایل اعتقادی، نظیر جبر و اختیار و بحث عدل بیش تر مطرح بوده و بحث ها و مناظره های بسیاری را به دنبال آورده است. (3)
با این که ائمه علیهم السلام بعدی نیز همان راه و روش پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام را در تبیین و تشریح درست مسایل اسلامی و در راس آن، مسایل اعتقادی تداوم بخشیدند، ولی به خاطر ناشناخته ماندن جایگاه بلند علمی - اسلامی آنان برای عامه مسلمانان و عدم پذیرش دیدگاه آنان از سوی علما و پیشوایان مذاهب دیگر از یک سو و دامن زدن به اختلاف آرا و کشمکش های مذهبی توسط حکام جور اموی و عباسی از سوی دیگر، زمینه گسترش بحث ها و مناظرات کلامی، بیش تر فراهم شد، و در مواردی هم سبب بروز جنجال ها و خشونت های تند سیاسی - نظامی گردیده و پیامدهای تلخ و زیانباری را به دنبال آورد.
این بحث ها و مناظره ها رفته رفته به حوزه های درسی کلامی - عقیدتی کشیده شد و پس از آن به تدوین کتب کلامی، و در نتیجه تاسیس مکاتب کلامی مهم و مستقلی (در کنار مذاهب اسلامی) منجر گشت. (4)
اولین متکلم صدر اسلام
چنان که پیش از این اشاره شد، مباحث کلامی به خاطر در برداشتن مسایل زیربنایی اسلام یعنی عقاید دینی، در آیات قرآن به طور گسترده مطرح شده، و رسول اکرم صلی الله علیه و آله نیز به تبیین مسایل عقیدتی اسلامی به شکل های گوناگون می پرداخت.
به تصریح اندیشمندان اسلامی، اولین کسی که به طور مشخص و به صورت عقلانی و استدلالی به مباحث اعتقادی پرداخت، حضرت امیرمؤمنان علی علیه السلام بود. آن حضرت در خطبه ها، دعوت نامه ها، مناظرات و مذاکرات، معارف اسلامی را با دستمایه عقلانی و به همراه استدلال های عقلی مطرح می ساخت. همو بود که اولین بار در باره ذات و صفات باری، و نیز در باره حدوث و قدم، بساطت، ترکیب، وحدت، کثرت و غیر این ها بحث های عمیقی را مطرح کرد، که در نهج البلاغه و روایات مستند شیعه مذکور است. (5)
اولین مساله کلامی
اما اولین مساله کلامی مورد اختلاف چه بوده و از کی مطرح گردیده؟
در پاسخ باید گفت: اختلاف بر سر رهبری و جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله نخستین و حادترین و دیرپاترین مساله کلامی پس از رحلت آن حضرت می باشد. (6)
بعد از جدال و نزاع در مساله امامت و جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله به دنبال سقیفه، جنگ صفین (سال 37 هجری) نیز با دسیسه بازی، سیاسی کاری و نیرنگ معاویه و عمروعاص، منتهی به تعیین خلیفه از سوی ابوموسی اشعری (42هق) و عمروعاص شد، که این خود عامل پیدایش گروهی مخالف و تندرو به نام خوارج گردید، که به شدت در برابر علی علیه السلام موضع می گرفتند; و تن دادن آن حضرت به حکمیت را مخالف صریح قرآن می دانستند، و مدعی شدند طبق صریح آیه قرآن، حکم تنها خدا است و بس. (7) در حالی که خود آنان در گرماگرم جنگ صفین فریب قرآن بر سر نیزه کردن معاویه و طرفدارانش را خوردند و علی علیه السلام را برای پذیرش حکمیت تحت فشار قرار دادند. به دنبال مساله حکمیت، مساله دیگری از سوی این گروه تندرو مطرح شد، و آن این بود که «مرتکب گناه کبیره کافر و مهدورالدم است » (8) ; و خود نیز گناه کبیره را تفسیر و تعیین می کردند! (9)
پیدایش معتزله و اشاعره
طرح این مساله از سوی خوارج، مخالفت هایی را در پی داشت. از جمله کسانی که به مخالفت برخاست، حسن بصری (21- 110 ه ق) بود. او که برخی علما تشکیل نخستین حوزه درسی فراگیر و مستقل کلامی را بدو نسبت می دهند (10) ، در جلسات درس به شدت این رای خوارج را نکوهش کرده، و مرتکب کبیره را «مؤمن منافق » دانست.
یکی از شاگردان او به نام «واصل بن عطاء» (80- 131ه ق) این رای استاد را نپذیرفت، و از کلاس درس او کناره گرفت، و اعتزال و جدایی گزید. او در برابر رای خوارج و حسن بصری، رای میانه ای ارایه کرده و گفت:
مرتکب کبیره نه مؤمن است و نه کافر، بلکه فاسق است.
بدین ترتیب فسق را منزلتی سوم و مستقل از دو پایگاه ایمان و کفر قرار داد.
این اعتزال و جدایی واصل، و طرح مساله «منزلة بین منزلتین » سرآغاز پایه ریزی اولین مکتب کلامی مستقل (معتزله) به شمار می آید; و بدین خاطر او را بنیان گذار مکتب معتزله می دانند.
پس از مدتی شخصی به نام ابوالحسن علی بن اسماعیل بصری اشعری (261- 330 ه ق) که ابتدا بر مکتب معتزله بود، و آرای معتزله را از استاد و ناپدریش ابوعلی جبایی فرا می گرفت، پس از چهل سال پیروی از مکتب اعتزال، تحت تاثیر احمد حنبل به مخالفت با افکار معتزله پرداخت، و در جلسه سخنرانی به طور رسمی دیدگاه های معتزله در باره قضا و قدر (یا جبر و اختیار) و عدل الهی و نیز حسن و قبح عقلی و غیر آن را مخالف اسلام معرفی و از آن ها بیزاری جست. بدین طریق دومین مکتب مستقل و مهم کلامی یعنی (اشعری) پایه ریزی شد. (11)
اینک پس از آشنایی اجمالی با پیشنیه علم کلام در اسلام، به بررسی علل شکوفایی علم کلام در زمان امام صادق علیه السلام می پردازیم. این علل دو نوع بوده اند: 1- علل اصلی; 2- علل فرعی.
علل اصلی شکوفایی علم کلام در عصر امام صادق علیه السلام
بررسی ها نشان می دهد که چند علت زیر به عنوان مهم ترین و اصلی ترین علل محسوب می شوند:
1. پیدایش و رشد مکاتب کلامی مهم معتزله و اشاعره
چنان که بیان شد مهم ترین مکاتب کلامی اسلامی - پس از مکتب کلامی شیعه امامیه که در مجموعه سخنان گران سنگ پیشوایان معصوم دینی علیهم السلام و در جوامع روایی بجا مانده از آن ها وجود دارد - مکتب کلامی معتزله و اشاعره است، که شالوده اصلی آن ها در دوران امام باقر و امام صادق علیهم السلام شکل گرفت. گرچه هسته اولیه آن ها پیش از این زمان تحت نام های «قدریه » و «جبریه » وجود داشته است و این دو گروه در اثر تحریکات حکام اموی به کشمکش ها و مناظرات و مشاجرات پرتنش مذهبی - کلامی می پرداختند، ولی در عصر این دو امام بزرگوار اختلاف آرایشان به خاطر بحث در باره این مساله که «آیا مرتکب گناه کبیره کافر است یا مؤمن؟» به نقطه اوج خود رسید، و با کناره گیری واصل بن عطاء از کلاس درس حسن بصری که او نیز گرایش به قدری مذهبی و تفویض داشت، موجب پیدایش مکتب اعتزال گردید. به دنبال آن و بعد از مدت زمان نسبتا طولانیکشمکش و مناظره و بحث در باره مسایل گوناگون دینی - کلامی، مکتب کلامی اشاعره به وجود آمد. (12)
گرچه این اختلاف آرا، مناظرات و مشاجرات، آثار و پیامدهای شومی در جامعه اسلامی آن زمان به جا گذاشت، ولی به نوبه خود عاملی در جهت تضارب آرا و مباحث کلامی و اعتقادی گشته و شکوفایی و بالندگی بیش تر آن مباحث را به همراه داشت.
2. فضای باز سیاسی
از عوامل مهم نشر معارف اسلامی و شکوفایی علم کلام در عصر امام صادق علیه السلام، فراهم آمدن فضای نسبتا باز سیاسی - اجتماعی می باشد.
بر کسی پوشیده نیست که علم و دانش و پژوهش های علمی و فراگیری، فضای خاص خودش را می طلبد، و آن هم محیطی دور از تنش ها و التهاب های سیاسی و برخوردار از آرامش و امنیت سیاسی - اجتماعی است، در چنین فضایی است که اندیشه های مستعد زمینه رشد می یابند و اندیشمندان و پژوهش گران مسایل علمی مختلف، برای دانش اندوزی و دانش آموزی و نشر آن به تکاپو می افتند. و نیز در سایه این رشد و شکوفایی علمی است که آموزش و پرورش، فراگیر شده و جهل و نادانی و بیسوادی از جامعه رخت بر می بندد.
چنین فضای نسبتا باز سیاسی - اجتماعی در عصر امام صادق علیه السلام به وجود آمده بود; زیرا این دوران مصادف شد با درگیری و نزاع میان دو گروه ریاست طلب و طماع بنی امیه و بنی عباس، برای دستیابی به حکومت و ریاست غاصبانه.
آنان برای رسیدن به قدرت، همچون گرگ های گرسنه به جان هم افتاده بودند.به حدی این دو گروه قدرت طلب و دنیاپرست به کشمکش و درگیری سیاسی - نظامی پرداخته و باهم مشغول شدند که از اوضاع سیاسی - اجتماعی اطراف خود غافل ماندند و یا این که فرصت و قدرت پرداختن به این گونه مسایل را نداشتند.
ره آورد مثبت این مبارزات و کشمکش ها ایجاد فضای باز سیاسی و در نتیجه زمینه لازم جهت اظهار عقیده و آزادی بیان بوده است. در چنین فضای مناسبی عامه مسلمانان و در راس آنان اندیشمندان و متکلمان اسلامی فرصت را غنیمت شمرده و به بحث و تحقیق در باره مسایل علمی - اسلامی بویژه مسایل کلامی و اعتقادی پرداختند و بدین طریق موجبات رشد و شکوفایی علوم اسلامی بویژه علم کلام را فراهم کردند.
3. نقش امام محمد باقر علیه السلام
در بررسی علل شکوفایی علم کلام در زمان امام صادق علیه السلام، به یک عامل مهم و مؤثر دیگر نیز در این زمینه بر می خوریم که ما از آن به عنوان «عامل پیشینی » یاد می کنیم; و آن: «نقش امام محمد باقر علیه السلام » در پویایی علم کلام است.
به بیان روشن تر، می توان گفت تحول علمی و فضای باز سیاسی، پیش تر از دوران امام صادق علیه السلام، یعنی از دوران زندگانی پدر بزرگوارش حضرت امام باقر علیه السلام آغاز شده، و در دوران زندگی امام صادق علیه السلام این تحول شگرف علمی و فرهنگی تداوم یافته است.
به گواهی مورخان و محققان اسلامی حضرت امام باقر علیه السلام در شکوفایی علوم اسلامی بویژه علم کلام در آن مقطع حساس تاریخ اسلام نقش مهمی داشته است.
پس از امام باقر علیه السلام با پیگیری های مداوم فرزند بزرگوارش، یگانه دوران، امام جعفر صادق علیه السلام راه و روش علمی - کلامی آن امام گرامی به ثمر نشست، و حاصل آن، پایه گذاری مکتب علمی - کلامی تشیع شد. (13)
بیش تر فعالیت ها و بیانات اعتقادی امام باقر علیه السلام پیرامون دو اصل توحید و امامت دور می زد، زیرا این دو اصل بیش تر معرکه آرا بود.
اهم اقدامات امام باقر علیه السلام در تبیین دو اصل توحید و امامت عبارت بود از:
الف) نهی از تفکر در ذات حق که به خاطر رواج افکار ما دیگری و دهری مذهبی مطرح بود.
ب) رد دیدگاه های مشبه، مجسمه و معطله; (چون گروهی خدا را با مخلوقاتش تشبیه می کردند، گروهی دیگر برای خدا جسم قایل بودند و گروه دیگری نیز توصیف حق تعالی را به کلی مجاز ندانسته و آن را تعطیل اعلام کرده بودند. امام با اعتقادات هر سه گروه مبارزه کرد) .
ج) رد و ابطال نطریات پیروان جبر و تفویض ; (یعنی مبارزه با دو گروه اشاعره و معتزله و نفی و تعدیل دیدگاه های کلامی آن دو.)
د) ارایه تعریف درستی از ایمان; (گروهی ایمان را تنها اعتقاد و باور قلبی، و گروه دیگری اقرار زبانی، و دسته ای دیگر تنها در عمل منحصر می دانستند.)
امام باقر علیه السلام با ارایه تعریف جامعی از ایمان، به کشمکش ها پایان دادند و فرمودند:
الایمان اقرار و عمل و الاسلام اقرار بلاعمل (14)
ایمان: اقرار (باطنی) و عمل، و اسلام: اقرار بدون عمل است.
ه) تبیین مفهوم امامت; (این که امامت نیز مانند نبوت یک منصب الهی است). (15)
4. نقش امام صادق علیه السلام
نقش حضرت امام صادق علیه السلام در احیای فرهنگ اسلام و شکوفایی علم کلام بسیار تعیین کننده است. در واقع باید آن را عامل اساسی و «علة العلل » همه عوامل و علل شکوفایی علم کلام دانست.
پیش از آن که به تبیین نقش آن حضرت در شکوفایی علوم اسلامی بویژه علم کلام بپردازیم، خوب است از چند عامل جانبی دیگر یاد کنیم، که در موفقیت آن حضرت نقش چشم گیری داشته اند. (16) آن عوامل جانبی عبارتند از:
الف) سن و مدت امامت نسبتا طولانی آن حضرت
امام جعفر صادق علیه السلام در سال 80 (یا 83) هجری قمری به دنیا آمد. و در سال 148 هجری به شهادت رسید، بنابراین عمر شریفش 68 سال می باشد، که از این جهت از سایر ائمه علیهم السلام ممتاز می باشد.
هم چنین مدت امامت آن حضرت (که پس از شهادت پدر بزرگوارش حضرت امام باقر علیه السلام در سال 114 هجری قمری آغاز و تا سال 148 هجری قمری ادامه یافت)، 34 سال می باشد. بر اهل تحقیق پوشیده نیست که این مدت عمر و امامت در میان ائمه علیهم السلام طولانی ترین زمان به حساب می آید، و این خود از عوامل یاری دهنده آن حضرت در تحقق اهداف الهی امامتش می باشد.
ب) موقعیت سیاسی - اجتماعی
موقعیت سیاسی - اجتماعی امام صادق علیه السلام از میان ائمه علیهم السلام یک موقعیت کاملا استثنایی بود; زیرا آن حضرت در مقطعی از زمان می زیسته که می توان آن را «دوران بحران قدرت سیاسی » نامید. این بحران خود زمینه مناسبی برای انجام کارهای علمی و فرهنگی ایجاد نمود.
امام صادق علیه السلام در دوران 34 ساله امامتش حدود 7 سال آن را با حکام بنی امیه هم عصر بود، که در این دوران آن ها با رقیبان سیاسی خود از بنی عباس در جنگ و ستیز نظامی به سر می بردند، و فرصت کنترل اوضاع سیاسی و فرهنگی را نداشتند. پس از آن ها 27 سال در زمان عباسیان امامت داشت.
گرچه بنی عباس در این مدت از درگیری نظامی با بنی امیه فارغ شده بودند، اما با قیام های پی درپی علویان مواجه بوده و بر اوضاع سیاسی به طور کامل مسلط نشده بودند; از این رو، پایه های حکومتشان سست و لرزان بوده و قدرت پرداختن به مسایل دیگر و کنترل اوضاع سیاسی را نداشتند.
چنین موقعیتی برای حضرت امام صادق علیه السلام و شاگردان او زمینه نشر معارف دینی را فراهم کرده بود. (17)
ج) گسترش علوم و پیدایش افکار و آرای گوناگون
عصر امام صادق علیه السلام همزمان بود با انتشار علوم اسلامی و انسانی از قبیل تفسیر، فقه، حدیث، کلام، انساب، لغت، شعر، طب، تاریخ، نجوم و غیر آن و نیز پیدایش افکار و اندیشه های مختلف، به طوری که سبب پیدایش مذاهب اسلامی و مکاتب کلامی شده بود. در این عصر از یک سو کتب فلسفی و کلامی از یونانی به عربی ترجمه شد. و از سوی دیگر افکار الحادی و به اصطلاح زندیق مسلکی رواج شایانی یافته بود، این ها خود عواملی بودند که در آن فضای باز سیاسی، تضارب آرا و برخورد اندیشه ها را فراهم کرده و علما و اندیشمندان اسلامی و در راس آنان حضرت امام جعفر صادق علیه السلام را به دفاع از ارزش های علمی - اسلامی برانگیخته بود، زیرا خوف آن بود که صاحبان اندیشه های نادرست و سردمداران کفر و الحاد با رواج شبهات عقیدتی و ایجاد تفرقه و تشتت آرا کار نیمه تمام بنی امیه در محو کامل فرهنگ اصیل اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله را به اتمام رسانیده، و به اهداف پلید خویش جامه عمل بپوشانند.
آری، چنین عصری با چنین ویژگی هایی ضرورت ایجاد تحول بنیادین علمی - فرهنگی، همراه با تبیین مبانی اصیل اسلامی را ایجاب می کرد. برای همین بود که امام صادق علیه السلام جهاد همه جانبه ای را در سنگر فرهنگ و علوم اسلامی آغاز، و پرچم مبارزه فرهنگی را که پدر بزرگوارش امام باقر علیه السلام برافراشته بود بر دوش کشید.
امام جعفر صادق علیه السلام آموزگار بزرگ بشریت بود و با فضایل و سجایای بی مانند اخلاقی و کمالات والای انسانی در اوج قله شرف و مجد و عظمت قرار داشت.
هر چند در ساختمان بنای عظیم «مذهب جعفری اثنی عشری » پیشوایان پیش از او و پس از او نیز نقش داشتند، و از خود پیامبر صلی الله علیه و آله که شهر علم و دانش بود آغاز شده و با علی علیه السلام که دروازه آن شهر بود، و نیز امامان بعدی علیهم السلام تداوم یافت، لیکن تکمیل و تاسیس این بنای عظیم دینی - مذهبی (مکتب تشیع) به نام مبارک آن حضرت ثبت شده است.
در این جا چند نمونه از اعتراف دانشمندان مسلمان و غیر مسلمان را در باره شخصیت عظیم علمی امام جعفر صادق علیه السلام و نقشی که آن حضرت در تبیین مسایل دینی - اسلامی و تربیت شاگردان برجسته ایفا کرده است، می آوریم:
مالک بن انس، مؤسس مذهب مالکی در این باره می گوید:
در فضیلیت و دانش و عبادت و پرهیزکاری، بلند مرتبه تر از جعفربن محمد علیه السلام نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده و نه به خاطر کسی خطور کرده است. (18)
ابوحنیفه، بنیانگذار مذهب حنفی، که خود نیز از شاگردان امام جعفر صادق علیه السلام است، می گوید:
منصور خلیفه عباسی مرا گفت: هیچ می دانی که آوازه دانش و فضیلت جعفربن محمد علیه السلام در سراسر دنیای اسلام پیچیده و او را در میان مردم موهبتی عظیم است؟ سپس از من خواست که معضلات مهم فقهی و مشکل ترین مسایل علمی را تهیه و با او به مناظره برخیزم و مغلوبش کنم! من نیز چهل مساله بسیار دشوار فقهی و علمی را آماده [کردم] و به امر منصور، در مجلس با او به مباحثه و مناظره نشستم، او به یکایک پرسش هایم پاسخ داد. از آن پس دانستم که جعفربن محمد علیه السلام اعلم وافقه زمان است. (19)
نویسندگان کتاب «مغز متفکر جهان شیعه » که دهها تن از دانشمندان غربی می باشند، در باره رنسانس علمی که توسط امام جعفر صادق علیه السلام به وجود آمده است، در این کتاب با باز کردن عنوانی در قالب این پرسش: آیا عصر تجدد در علم را جعفر صادق علیه السلام بوجود آورد؟ با بیان نمونه هایی از نظریات جدید آن حضرت در باره علوم جغرافیا، نجوم، فیزیک، شیمی وغیر آن اثبات می کند که آن حضرت عصر تجدد در علم را که اصطلاح امروزین آن در غرب «رنسانس علمی » است، به وجود آورده است. (20)
«رونالدسن » خاورشناس معروف در باره شیوه درس امام صادق علیه السلام می نویسد:
او دارای مکتبی شبه سقراطی است! شاگردانش در پیشرفت علمی فقه و کلام سهم بسزایی داشتند، و دو تن از شاگردانش «مالک و ابوحنیفه » بودند که صاحب مذاهب فقهی گردیدند. یکی از شاگردان او به نام «واصل بن عطاء» (رهبر معتزله) در جدل و بحث، دیدگاه هایی از خود ارایه داد که سبب اخراج او از جلسه درس امام جعفر صادق علیه السلام گردید. (21)
عبدالله بن مقفع و عبدالکریم بن ابی العوجاء، دو تن از زندیقان عصر، در مسجد الحرام به تماشای مردم ایستاده بودند. ابن مقفع به ابن ابی العوجاء رو کرده، و با اشاره به امام صادق علیه السلام می گوید:
از میان این جمع تنها این شیخ شایسته نام انسانی است! سپس شمه ای از فضایل علمی امام علیه السلام را برایش بازگو می کند.
ابن ابی العوجاء به سوی امام آمده و با او به بحث علمی می پردازد، و چون خود را در برابرش زبون و مغلوب می یابد، زبان به مدحش می گشاید! (22)
امام جعفر صادق علیه السلام، مناظرات و مباحثات زیادی با علمای مذاهب و مکاتب ترتیب داده بود، و در این مناظرات (که برخی از آن ها بسیار طولانی است) برحسب درک و فهم مخاطبان و با استفاده از شیوه های گوناگون استدلال، به بحث و مناظره می پرداخت.
از جمله مناظرات آن حضرت، مناظرات متعددی است که با ابوحنیفه پیشوای مذهب حنفی انجام داده است، و در همه آن ها بر او چیره شده، و ابوحنیفه در برابر مقام بلند علمی آن حضرت زبان به عجز و ناتوانی گشوده است. (23)
غرض امام از این مناظرات این بود که به ابوحنیفه و بلکه بالاتر به مردم مسلمان بفهماند کسی شایسته زعامت دینی و مقام پیشوایی بر مردم مسلمان است که بر تمام علوم اسلامی احاطه و بر اخبار غیبی نیز آگاهی داشته باشد. روشن است که چنین احاطه علمی و آگاهی های غیبی تنها اختصاص به کسانی دارد که از الهامات غیبی و افاضات خاص الهی برخوردار باشند، و چنین کسی در جهان، پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و ائمه اهل بیت او می باشند وبس.
از جمله کسان دیگری که امام جعفر صادق علیه السلام با آنان به بحث و مناظره نشسته است، گروهی از دانشمندان دهری مذهب مشهور به «زندیقان » یا «زنادقه » بوده اند. مهم ترین آن ها عبارت بودند از:
عبدالکریم بن ابی العوجاء، عبدالملک مصری، عبدالله بن مقفع، ابوشاکر دیصانی و تنی چند از طبیبان هندی در دربار عباسیان.
این افراد در بحث ها و مناظرات خود با امام پس از ساعت ها بحث و طرح پرسش هایی از محضر آن حضرت، جواب هایی مستدل و