نیمه شب آمدم زار شدم رحم کنی
بارم افتاده گرفتار شدم رحم کنی
جای خالق پی مخلوق دویدم شب و روز
همه ی عمر فقط خار شدم رحم کنی
توبه هرگاه که کردم زود شکستم هربار
آه شرمنده ی دلدار شدم رحم کنی
خواب بودم که جوانی من از دستم رفت
دیر از این مهلکه بیدار شدم رحم کنی
فکر دنیا سر سجاده ی من هم آمد
بنده ی درهم و دینار شدم رحم کنی
نکند میل نداری ببینی من را
نکند نوکر سربار شدم رحم کنی
چکمه انداخته ام بر روی دوشم امشب
من که جز حر خطاکار شدم رحم کنی
چشم هایم همه ی سال حسینیه شده
شب به شب گریه کن یار شدم رحم کنی
Links:
[1] https://vareth.ir/tag/keyword/11892/%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%AC%D8%A7%D8%AA-%D8%A8%D8%A7-%D8%AE%D8%AF%D8%A7
[2] https://vareth.ir/tag/keyword/6870/%D8%B4%D8%B9%D8%B1
[3] https://vareth.ir/tag/keyword/6085/%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%AB