بسته ویژه وفات حضرت ام البنین (س)
وارث: برای مادر ادب و وفا، ولایت مداری و خضوع و خشوع در برابر حق قدمی برداشتن توفیق می خواهد و توشه ای از معرفت. چگونه می توان گفتن از مادری که چون عباسی را در دامان پرورش داده است، مادری که فرزندانش اسطوره ی ادب، شهامت،شجاعت و ولایت پذیری و معرفتند. تقدیم به مادر باب الحوائج، مادری که آفتاب از او وقار و روشنی میگیرد، ام البنین سلام الله علیهاکی مدینه تو را ز یاد خواهد برد؟ دریافت فایلکلام ولی در خصوص مادر وفا در موضوعات مربوط به مرثيه، مرثيهى سيدالشهداء و قضاياى كربلا. خب، انسان مىبيند زبانحالهائى كه گفته ميشود، زبانحالهاى زيادى است؛ البته ممكن است بعضىاش هم مطابق با واقع نباشد، يعنى چيزهائى نباشد كه انسان بتواند آنها را تأييد كند؛ ليكن زمينههائى وجود دارد. من مثلاً دربارهى مصيبت حضرت اباالفضل (عليه الصّلاة و السّلام) به نظرم ميرسيد كه يكى از بخشهاى مهم و جذابى كه ميتواند اين مصيبت را بيان كند، همان زبان حال مادر حضرت اباالفضل است؛ همان «لا تدعونّى ويك امّ البنين»، يا آن شعر ديگرى كه به ايشان منسوب است. خب، اين دو تا شعر است. البته اينها ترجمهى شعرى هم شده، ترجمهى خيلى جالبى نيست، خيلى قوى نيست؛ اما خود اين يك عرصه است: مادرى است؛ صورت قبر چهار جوانش را كه در كربلا شهيد شدند، در بقيع ميكشد و نوحهسرائى ميكند و حماسه مىآفريند. همهاش اشك ريختن و تو سر زدن هم نيست - البته اشك ريختن هست، اشكالى هم ندارد - بلكه حماسهآفرينى است، افتخار به اين جوانهاست. اين يك عرصهى خيلى خوبى است، كه از اينگونه عرصهها براى مصيبت خيلى بايد استفاده كرد. يا توصيف بعضى از حالات روحى قهرمانان كربلا، از جمله شبيه آنچه كه عمان سامانى گفته، كه لحظات رفتن حضرت سيدالشهداء به عرصهى ميدان را تصوير ميكند - حالا چقدر واقعيت دارد، من نميدانم؛ البته روضهخوانها ميخوانند - كه حضرت زينب آمدند جلو، راه را گرفتند و گفتگوئى بين اين دو بزرگوار انجام گرفت. عمان از اين گفتگو استفاده كرده براى تشريح شخصيت حضرت زينب. 1390/03/25 بيانات امام خامنه ای در ديدار جمعى از شعراى آئينىدر خانه ولا:جناب ام البنين،همسر على عليه السلام،چهار پسر از على دارد.مورخين نوشتهاند على عليه السلام مخصوصا به برادرش عقيل توصيه مىكند كه زنى براى من انتخاب كن كه«ولدتها الفحولة» از شجاعان زاده شده باشد،از شجاعان ارث برده باشد«لتلد لى ولدا شجاعا»مىخواهم از او فرزند شجاع به دنيا بيايد.(البته در متن تاريخ ندارد كه على عليه السلام گفته باشد هدف و منظور من چيست،اما آنها كه به روشن بينى على معترف و مؤمناند مىگويند على آن آخر كار را پيش بينى مىكرد.) عقيل،ام البنين را انتخاب مىكند.به آقا عرض مىكند كه اين زن از نوع همان زنى است كه تو مىخواهى.چهار پسر كه ارشدشان وجود مقدس ابا الفضل العباس است،از اين زن به دنيا مىآيند،هر چهار پسر در كربلا در ركاب ابا عبد الله حركت مىكنند و شهيد مىشوند.وقتى كه نوبت بنى هاشم رسيد،ابا الفضل كه برادر ارشد بود به برادرانش گفت:برادرانم!من دلم مىخواهد شما قبل از من به ميدان برويد،چون مىخواهم اجر شهادت برادر را ادراك كرده باشم.گفتند:هر چه تو امر كنى.هر سه نفر شهيد شدند،بعد ابا الفضل قيام كرد.اين زن بزرگوار(ام البنين)كه تا آن وقت زنده بود ولى در كربلا نبود،شهادت چهار پسر رشيد خود را درك كرد و در سوگ آنها نشست.در مدينه برايش خبر آمد كه چهار پسر تو در خدمت حسين بن على عليه السلام شهيد شدند.براى اين پسرها ندبه و گريه مىكرد.گاهى سر راه عراق و گاهى در بقيع مىنشست و ندبههاى جانسوزى مىكرد.زنها هم دور او جمع مىشدند.مروان حكم كه حاكم مدينه بود،با آنهمه دشمنى و قساوت گاهى به آنجا مىآمد و مىايستاد و مىگريست.از جمله ندبه هايش اين است:لا تدعونى ويك ام البنينتذكرينى بليوث العرينكانتبنون لى ادعى بهمو اليوم اصبحت و لا من بنيناى زنان!من از شما يك تقاضا دارم و آن اين است كه بعد از اين مرا با لقب ام البنين نخوانيد(چون ام البنين يعنى مادر پسران،مادر شير پسران)،ديگر مرا به اين اسم نخوانيد.وقتى شما مرا به اين اسم مىخوانيد،به ياد فرزندان شجاعم مىافتم و دلم آتش مىگيرد.زمانى من ام البنين بودم ولى اكنون ام البنين و مادر پسران نيستم ( برگرفته از مجموعه آثار شهید مطهری ج 17 ص 242) سوگ نشین نهر علقمه مادر؛ مادری که اگر چه در کربلا نبود، ولی دلش تا ابد در کربلا ماند و نگاهش بر افق، که آیا «کاروان عشق» را بازگشتی خواهد بود؟ مادری که دلش برای همیشه در کنار «نهر علقمه»، سوگ نشین فرزندی شد که نظیر نداشت در زیبایی و شجاعت! مادری که دلش در میدان «قتلگاه» بود و نگاهش بر آسمان، که چه وقت، «ماه»، بار دیگر خواهد تابید! مادری که یک عمر، دست از «حسین حسین» گفتن بر نداشت و تمام غریبانه هایش را، حتی سوگ عزیزانش را با نام حسین علیه السلام همراهی کرد! مادری که «ام البنین علیهاالسلام » بود، ولی آیینه نگاهش از آسمان کربلا، تنها اشکِ خونین ستارگان را چید؛ آن گاه که راوی، از عبور نیزه ها روایت می کرد! مادری که حتی کوچه های «مدینه»، مرثیه سرای اندوه سترگ او شدند و به استقامت و صبر او ایمان آوردند! مادری که «وفا»، اولین درس زندگی و «شجاعت»، عالی ترین سرشت همسری اش بود و «صحبت»، بالاترین باور مهر پروری اش مادری که برای همیشه، با ناله های نینوایی، به یاد پسرانش، لالایی سرود و سروده هایش را فرات، هر روز، هنگام غروب نجوا می کند! مادری که بعد از شهادت «عباس علیه السلام »، دیگر به ماه نگاه نکرد و آسمان مدینه، نعمت نورافشانی اش را از دست داد! مادری که در کربلا نبود، ولی تا ابد در کربلا ماند و دل از «گودال قتلگاه» نگرفت و فریاد «یا حسین»اش را نه تنها در مدینه، که از صحن مطهر کربلا می توان شنید! درود خداوند و سلام پاکان، بر روح بلند و وفاداری بی نظیرش باد! روح آسمانی اش، در سایه سار کوثر، شاد، و شفاعت بشکوهش، دستگیرمان باد!" سید علی اصغر موسوی" مادر ادب ای همسر بافضیلت امیرالمؤمنین علیه السلام ، دختر دلاوران عرب، ام البنین! خدا تو را رحمت کند! نیک همسری برای علی علیه السلام بودی؛ هم او که به برادرش عقیل فرمود: زنی را به همسریم اختیار کن که فرزندانی شجاع برایم به دنیا آورد و «عقیل»، نام تو را بر زبان آورد که شجاع تر از پدران تو، در عرب نبوده است. و تو، چهار پسر رشید برای علی علیه السلام آوردی تا دوست داران فرزندان زهرا علیهاالسلام باشند و فدائیان حسین علیه السلام در روز عاشورا. اگر تو نبودی، چگونه در کربلا، «عباس» دلاور، علمدار دلیر حسین می شد که یزید، لعنت خدا بر او باد ـ از شجاعت او در نگهداری عَلَم در شگفت مانده بود؛ آن جا که دید بر پیکر علم سپاه حسین، تیر بسیار نشسته، مگر جای دست های علمدار. حیرت زده پرسید: این عَلَم در دست چه کسی بوده است، که با این همه تیر، علم را رها نکرده است؟ ای بانوی شرافت و ادب! کرامت تو را می شود در زلال آیینه اباالفضلت دید؛ آن جا که امان نامه شیطان را به سینه خاک کوبید و گفت: حیرتا! زاده ام البنین امان داشته باشد، اما میوه نازنین رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم زاده زهرای مطهّر، امان نداشته باشد؟ اگر تو همسر امیرالمؤمنین نبودی، چه کسی ماه بلند بالای بنی هاشم را به دنیا می آورد، که از طلعت زیبا و جمال دل آرایش، عرب، انگشت حیرت به دندان می گزید؟ بانوی بافضیلت بودی که ابوالفضل را چنان تربیت کردی، تا پشت و پناه حسین و لشگرش باشد و از کشته های دشمن، پشته بسازد. مرحبا به مادریت، ای مادر ادب! که به نوباوگان خویش فرمودی: از سر ادب. به گل های زهرا علیهاالسلام ، «آقا و مولا» خطاب کنند، نه «برادر». خدا تو را رحمت کند. هنوز صدای مرثیه هایت در بقیع، در گوش زمان جاری است: دیگر به من «مادرِ پسران» نگویید؛ چون مرا به یاد شیران قوی پنجه ام می اندازید. من پسرانی داشتم که مرا به نام آنها، «ام البنین» می خواندند. اما اکنون دیگر برای من پسری نمانده است؛ چهار فرزندم، همچون عقابان تیز پنجه بودند که با مرگ سرخ، زندگی را وداع گفتند." سید عبدالحمید کریمی"یاور و یار حبل المتینییاور و یار حبل المتین سیدتی ام البنین بانوی بیت الولا و دین سیدتی ام البنینهستی تو فدای مکتبذکر تو نغمه های یا ربگفتی هستم کنیز زینب یا ام الابالفضل ای به ولایت نور دو عین مادر حامی حسینحبیبه ی شاه عالمین مادر حامی حسینگفتی ای نور چشم مادر فانی عشق عالمینی پسرم تو عبد حسینییا ام الابالفضل ام البنین نور چشم تو به علقمه به علقمه ذکر لبش شد به موج خون یا فاطمه یا فاطمهحاجت تو آخر روا شددست او از تنش جدا شد محو روی خیرالنسا(س) شدیا ام الابالفضلدربافت فایلام البنین مدد بانوی آفتاب ، ام البنین مدد یار ابوتراب ، ام البنین مدد هستی به تاب و تب ، ام البنین مدد ای مادر ادب ، ام البنین مدد روشنگر دلی ، ام البنین مدد امّ الفضائلی ، ام البنین مدد اوصاف تو بُوَد ، بر نخل دین رطب سقا ز تو گرفت ، درس خوش ادب در شهر یثرب ای ، بانوی عالمین تو فاطمی شدی ، با گریه بر حسین گفتی فدای او ، اولاد من همه هستم کنیزه بر ، اولاد فاطمه نذر عزای او ، احساس من بُوَد قربانی حسین ، عباس من بُوَد با تیغ کوفیان ، دستش شده جدا با ضربی از عمود ، فرقش شده دو تا اهل حرم همه ، در ذکر آب و آب عباس من شده ، شرمنده ی ربابدریافت فایلشعر حاج منصور در شب وفات حضرت ام البنين شعر حاج منصورارضی در روز وفات حضرت ام البنین (س) در حسینیه صف لباس فروشها بدون ماه قـــدم مــــی زنم ســــــــــــحر ها را گرفته اند از این آســــــــــــــمان قمر ها را چقدر خاک ســرش ریخته است، معلوم است رسانده است به خانم کســــی خبرها را نگاه کن سر پیری چه بی عصــــــــــــــا مانده گرفته اند از این قد کمان پســــــــــــرها را چه مشکل است که از چهار تا پسرهــــــایش بیاورند برایش فقط سپـــــــــــــــــرهـــــا را نشسته است سر راه و روضـــــــه می خواند که در بیاورد آه آه رهگذرهــــــــــــــــــــا را ندیده است اگر چه ولی خـــــــــــــــــــبر دارد سر عمود عوض کرده شکل سرهــــــــا را کنـــــــــــــار آب دو تا دست بر روی یک دست رسانده است به ما خانم این خبرهــــــا را بشیر آمد و گفتی که از حسین بــــــــــــــــگو ز عون دم زد و گفتی که از حسین بــــــگو ستاره بودی و یکدفعه آفتاب شــــــــــــــــدی برای خانه مولا که انتخاب شـــــــــــــــــدی به خانه ولی الله اعظم آمـــــــــــــــــــــــدی و دلیل عزت قوم بنی کلاب شـــــــــــــــدی به جای اینکه شَوی مُدعیه همســــــــری اش کنیز حلقه به گوش ابوتراب شــــــــــــدی تنور خانه حیدر دوباره گرم شــــــــــــــــــــد و برای چرخش دستار انتخاب شـــــــــــدی چهار تا پســـــــــــــــــــر آوردی برای عــــلی که جای فاطمه ام البنین شــــــــــــــــدی دلت همیشه چنین شوهری دعا می کـــرد تو مثل حضرت صدیقه مستجاب شـــــدی اگر چه ضرب غلافــــــــــی به بازویت نگرفت میان کوچــــــــــــه به دیوار زانویت نگـرفت تو را به قصد جسارت کســـــی اسیر نکرد به چادر عربیـــــــــــــــــه تو خار گیر نکرد تو را که فرق عــلی دیده ای و خون حسن به غیـــــــــــر کرب و بلا هیچ چیز پیر نکرد به احتـــــــــــــرام همــــــان تکه بوریا دیگر زمین خـــــــــــــانه تو نیـــــت حصیر نکرد از آن زمــــــــــان که شنیدی خزان گلها را هــــــــــــــــوای کوی تو باغ دلپذیر نکرد چه خوب شــــــــــد که نبودی کربلا بینی که دست دشمن دون رحم بر صغیر نکرد به نعـــــــــــــــــــل تازه گرفتند تا بدنها را به ضــــــــرب دست لگد میزدند زن ها راپیامک های ویژه وفات حضرت ام البنینای مادر چهار کشته ی عاشورا ای مرثیه خوانِ ماتم تاسوعا هر جا که تو را زینب کبری می دید می گفت که ای وای ، نیامد سقا**** عزابگیر بقیع روضه خوان تو رفته زبان بگیر به شیون زبان تورفته صدای وای حسینش به گوش می آیداگرچه صاحب آه و فغان تو رفته ****خاک بقیع و صورت غمهای کربلا انگشت و نقش قصِّه ی صحرای کربلا امُّ البنین بی پسر و روضه های سر امُّ البنین و غصِّه ی سقّای کربلا**** ای مرثیه خوان ، ز چشمِ خونبار مگو با من ز سَر و دستِ علمدار مگو عباس ، فدای قَد و بالای حسین با امِّ بنین از غمِ دلدار مگو**** عباس تو سر لشکر گردان یمینی هم فخر سمایی و هم شاه زمینی هرجا ادبت وصف شود خلق بگویندالحق ثمری ز حیدر و ام بنینی**** اگر عباس ماه هاشمین است هنر جوی امیرالمومنین است اگر اسطوره ی فخر و ادب شد چو مامش حضرت ام البنین است**** پروانه ایم و بر اهل بیت سوخته ایم این چشمه اشک به مشک خود دوخته ایم گر خادم سادات علی هستیم ما از ام البنین این روش آموخته ایم **** سر اردات ما نزد حضرت زهراست میان عرصه ی عالم ، فاطمه تنهاست کنون که فخر سیادت نصیبمان نشدهام البنین برای ما حضرت زهراست**** حضرت اُم البنین گر صاحب منصب شده است گر که مادر از برای ماهتاب شب شده است گر که نامش این چنین باشد میان جمع عشق چون همه عمر او کنیز حضرت زینب شده است مداحی:حاج محمود کریمی گره فتاده به کارم گره گشایی کن (غزل مصیبت) خونه ی من که خونه ی مراده (روضه حضرت ام البنین) من فدایی سر موی امیرالمومنیم (مناجات)حاج مهدی سلحشور شده ذکر لب ما اینچنین سیدتی ام البنینحاج سید مهدی میرداماد مادر ادب ، مادر وفا ، مادر احساس - زمینه دلش رو غم میگیره با گریه دم میگیره - سنگینکربلایی حمید علیمی گرفته روی ماهمون می باره دل آسمون ( زمینه ) حاج حسین سیب سرخی حزینم من دل غمینم من/پ120