شعر/هزاران زائر دلتنگ را با نام میخوانی
سلام ای نور ایمان، چشم ایران، شمس جاویدان
سلام ای آفتاب هشتمین، آیینه قرآن
سلام ای وارث پیغمبران از آدم و خاتم
سلام ای مژده جنّت، سلام ای روح و ای ریحان
سلام ای روشنای دیدههای منتظر بر در
سلام ای مه، سلام ای دل، سلام ای روشنای جان
سلام ای تکیهگاه امن مشتاقان و مهجوران
سلام ای آفتاب هشتمین، ای مرد مردستان
سلامی از شمال و شرق و غرب و از جنوب دل
سلام از جای جای کشور آزادگان، ایران
سلام ای در کویر تشنه نامت مژده رویش
سلام ای آسمان، ای بیکران، ای حضرت باران
سلامم را تو پاسخ گفتهای با تابش عشقت
دلم آرام شد در ساحل آرامش عشقت
اگر یک صندلی در کوپه آخر نگه داری
قطاری را فقط یک ساعت دیگر نگه داری
اگر یک ساعت دیگر، کنار کوپه آخر
نگاه مهربانت را به سمت در نگه داری
اگر وقتی کبوترها به گنبد بال میسایند
برای بال پروازم فقط یک پر نگه داری
برای دیدنت شمع دلم از شوق میرقصد
اگر تو آتشم را زیر خاکستر نگه داری
اگر لایق بدانی شعر دلتنگ نگاهم را
بخوانم، بشنوی، در سینه دفتر نگه داری
اگر نام مرا در بین مشتاقان درگاهت
به عنوان کنیز حضرت مادر نگه داری
اگر قسمت شود پای پیاده میرسم، شاید
مرا وقت شفاعت در صف محشر نگه داری
به مشهد میرسم از دور برق گنبدت پیداست
که برق گنبد موسیالرّضا نور نگاه ماست
دلم در صحن گوهرشاد جارو میکشد هر شب
به روی فرشهایت نقش آهو میکشد هر شب
به هرجا میرود نام تو را در زیر لب دارد
به هرجا میرسد عطر تو را بو میکشد هر شب
دلم در صحن گوهرشاد با یاد شهیدانت
هزاران نقش لاله با پر قو میکشد هر شب
هزاران زائر دلتنگ را با نام میخوانی
غم عشقت مرا اینسو و آنسو میکشد هر شب
زیارتنامهخوانی از دل ایوان مقصوره
مرا تا صحبت قلبی دعاگو میکشد هر شب
در چوبی، صدای گریه، سوز باد پاییزی
دلم را شعلهای تا داغ بانو میکشد هر شب
به یاد حضرت مادر برایت روضه میخوانم
غزل در صحن گوهرشاد جارو میکشد هرشب
غبار آستانت نور چشم ناز آهوها
دلت دردآشنا با درد ما و راز آهوها
شکسته، زخمخورده، زار و تنها میرسد آهو
نفسهایش بریده تا به اینجا میرسد آهو
صدایت میزند یا حضرت ضامن! پناهم شو!
پناهش میدهد صحن حرم تا میرسد آهو
کبوترها به زخمش بال میسایند با امّید
ازآن صحرای وحشتزا به دریا میرسد آهو
تویی دریا، تویی خورشید شمساشمس نورانور
اگر با چشم بسته تا تماشا میرسد آهو
تو را با مصحفی در دست و شالی سبز میبیند
به رویاییترین رویای دنیا میرسد آهو
صدای قلب آهوهای زخمی را تو میدانی
بلندا طالع و بختش، به مولا میرسد آهو
رواق و گنبد و صحن و سرایت ضامن آهو
پناهم باش ای جانم فدایت ضامن آهو
خوشا در آسمان گنبدت حال کبوترها
خوشا نیکاختران، نیکا به اقبال کبوترها
قبولم کن به قدر چرخش پرهای سرگردان
به قدر یک نفس در گردش بال کبوترها
خوشا "صحن سرای دیده را شستن" درین درگه
که نام نامیات افتاده در فال کبوترها
چه زیبا میشکوفد لاله و مریم در این وادی
به یُمن و نیکی تحویل هر سال کبوترها
از آنسوی جهان تا این سر گیتی فراوانند
به شوق درگهت خیل سبکبال کبوترها
دل تنهای سرگردان به دنبال چه میگردی؟
بیا پرواز کن تنها به دنبال کبوترها
چه سقّاخانهای ! هر جرعهاش طعم عسل دارد
که اعجاز کریمان، ریشه در سِرِّ ازل دارد
به یاد حضرت سقّا ادرکأسا و ناولها
بنوشان جرعهای دل را به یاد حضرت سقّا
فدای خاندان پاک تو از حضرت خاتم
فدای جرعهنوشان غمت از بادهی صهبا
فدای یک وضو با آب حوض صحن جمهوری
فدای رکعتی در اقتدا بر حضرت آقا
فدای سجدههای روی فرش لاکی مشهد
فدای یا حسین(ع) و یارضا(ع)ی ظهر عاشورا
فدای حکمت ناب احادیث گرانقدرت
فدای نور جاویدان علمت حضرت مولا
منم آن کمترین شاگرد شاعرهای این مکتب
فرزدق، دعبل و جامی، سنایی، خواجه، مولانا
مجال خادمی در درگهت فخر است شاهان را
به شوق گوشهچشمی از شما قربان کنم جان را
جهانی یا علی موسیالرّضا جان خادمت بوده
دلم بیتاب و دلتنگ خراسان، خادمت بوده
سماوات و زمین را یکدلی بخشیده لبخندت
کلیمی، ارمنی، هندو، مسلمان خادمت بوده
زمستان فرش برفی گسترانده صحن و ایوان را
چنان پاییز و تابستان، بهاران خادمت بوده
کبوترها و آهوها مجاورهای درگاهت
فلک تهلیلگویان، باد و باران خادمت بوده
نه تنها من، نه تنها ما، نه تنها این قلم مولا
که عمری قلب سرخ خاک ایران خادمت بوده
شهیدان میهمان آستان قدسی عشقت
سلیمان جهانی، «مرد میدان» خادمت بوده
به خیل خادمان از فیض خود بخشیدهای نوری
سلامت میدهم از دل، اگر نزدیک اگر دوری
غریبم یا امام مهربان! دریاب آهم را
دعا کن حضرت حق کم کند بار گناهم را
شفاعت کن مرا، این کمترین را در صف محشر
عطاکن بینشی تا دل ببیند راه و چاهم را
نمک پروردهی نان و طعام سفرهات هستم
که مدیون تو هستم حال خوب گاهگاهم را
به هر سو میروم، آرامِدل در طوس مییابم
خدا روشن کند با دیدن مشهد نگاهم را
نمانَد جز نشان خادمی نام و نشان از ما
نجویم جز به درگاه کریمت تکیهگاهم را
میان ابرهای تیره در دنیای سرگردان
چراغان کن به روی ماه مهدی(عج) شامگاهم را
به لطف خود دعایی کن که من هم شاعرت باشم
قبولم کن که گرد راه صدها زائرت باشم
نغمه مستشارنظامی
خرداد ۱۴۰۰
افزودن دیدگاه جدید