خواسته یک مداح در زمان ملاقات با ارباب
قصه از جایی شروع شد که هنوز خبری از بلندگو نبود. برای اینکه صدای مداح به گوش همه برسد و همه عزاداران بتوانند چهره او را ببینند، مداح روی چهارپایهای میایستاد و مردم دور او جمع میشدند و مداح، روضهخوانی را آغاز میکرد. «چهارپایهخوانی» از آداب تهران قدیم در روزهای محرم است که این روزها تنها در بازار تهران و محله شمیران میتوان سراغش را گرفت.
چهارپایهخوانی بیشتر در بازار تهران رواج دارد
در میان چهارپایهخوانان نامدار تهران، نام افرادی مثل حاج حسین خلج، شاه حسین بهاری، احمد دلجو، حاج قاسم قناتآبادی، حاج داوود شهیدی و مرحوم حاج علیرضا بهاری به چشم میخورد. چهارپایهخوانی علاوه بر برخورداری از مهارت مداحی و نیاز به داشتن صدایی خوش، نیازمند این است که فرد بتواند روضه خود را در عرض ۱۰ تا ۱۵ دقیقه بخواند و در این مدت کم عزاداران را به شور آورد. چهارسو بزرگ، بازارچه نایبالسلطنه، تیمچه حاجبالدوله و ابتدای بازار کفاشها از جمله نقاطی در بازار تهران است که دستههای عزاداری با رسیدن به آن توقف میکنند و مداح، چهارپایهخوانی را سر میدهد.
مداحی که دست از چهارپایهخوانی نمیکشید
در سالهای اخیر اما چهارپایهخوانی با نام حاج حسین خلج گره خورده بود و هرجایی که بنا بود از این آیین گفته شود، نامی از او برده میشد. حتی زمانی که بنا داشتند در نوزدهمین برنامه «پرده عشاق» توسط سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران از او تجلیل کنند، بالای چهارپایه رفت و برای مردم مداحی کرد.
لذت چهارپایهخوانی را نمیتوانم توصیف کنم
حاج حسین، این پیرغلام با صفای اباعبداللهالحسین(ع) در سن ۸۲ سالگی در ۲ تیرماه سال ۹۸ از میان ما پرکشید و به دیدار اربابش شتافت. او مغازه تعمیرات لباس و خیاطی در خیابان مولوی داشت. هر روز صبح بعد از روضهخوانی برای اهل بیت در حسینیه صاحبالزمانیها که روبروی محل کسبش بود، به مغازه میآمد و مشغول به کار میشد. «اول کار رفوگری را انجام میدادم و کنار دست عمویم هم در لباسشویی کار میکردم تا اینکه به سراغ شغل خیاطی آمدم و در کنارش هم مداحی اهل بیت را میکردم. هیچ وقت مداحی را به عنوان شغلی برای کسب روزی خانوادهام به حساب نیاوردم. »
حاج حسین همیشه از خدا میخواست تا لذت نوکری را برای جوانها هم فراهم کند. او میگفت: «آن لحظات و احساسی که بالای چارپایه میایستادم و کنار دستم سینهزنها نام مبارک امام حسین (ع) را میبردند نمیتوانم توصیف کنم. »
چهارپایهخوان شعرهای بکر یا سوزندهای میخواند
حاج حسین معتقد بود چهارپایهخوانی یک سبک مداحی نیست؛ بلکه قبل از اینکه منبری وجود داشته باشد، مداحان برای اینکه صدایشان بهتر به جمعیت برسد، بالای یک چهارپایه میایستادند و مدح ائمه را میگفتند؛ شبیه همان کاری که نقالها برای نقل داستانهای شاهنامه انجام میدادند. او میگفت: «چهارپایهخوانی از زمانهای خیلی دور در بازار تهران باب بوده و فرقش با سبکهای دیگر مداحی این است که چهارپایهخوان، شعرهای بکر یا به قول قدیمیها اشعار سوزندهای را میخواند که در مدت زمان کوتاهی مستمع را به اوج میرساند. چهارپایهخوان خوب میداند مستمعش چه سبکی را دوست دارد. اگر از سبک سلحشوری یا ضربی خسته شد، برایش سبک آوازی میخواند و به جای اینکه وقت را تلف کند در مدت کوتاه خواسته مستمعش را اجابت میکند تا چهارپایهخوان بعدی بالای چهارپایه برود و برای هیأت دیگری که وارد تیمچه میشود، بخواند.»
حال و هوای روضههای خانگی منزل مادر حاج حسین
حاج حسین خلج، بزرگ شده پاچنار تهران بود. به گفته او، مادرش خانم درسی (جلسهای) بوده و در قدیم، دخترها و پسرهای کوچک را در مکتبش جمع میکرد و به آنها «عمّ جزء» و قرآن یاد میداد و برای خانمها جلسه روضه داشت. پدرش هم معمار بوده و به تعمیرات ساختمان مشغول بوده و خودش هم از قدیم به سراغ تعمیرات خیاطی رفته بود. حاج حسین میگفت: «ما در جنوبیترین منطقه تهران که اوایل به میدان «نعل بند» و بعدها به میدان «اعدام» معروف شد، زندگی میکردیم. مادرم اسم و فامیلش توی سجل «مرحمت علیاکبر» بود، اما بین مردم محل به مؤمنه خانم معروف بود؛ چون یک بخش از خانه را به حسینیه تبدیل کرده بود و انواع روضههای زنانه و مردانه آنجا برگزار میشد. خوب یادم هست همیشه یک گوشه اتاق سماور روشن بود و سینی و وسایل چای هم کنارش بود؛ همین طور نان و چای و پنیر و گاهی هم تخم مرغ پخته میشد. هر کسی میآمد یک تکه قالیچه همراهش بود و مینشست روضه امام حسین(ع) گوش میکرد و میرفت. »
حاج حسین از قدیم، روضه آقای کشفی را به خاطر داشت که در زمان گذشته بسیار معروف بوده و همیشه روضههای او را حفظ میکرده و در مدرسه و هیأت بچهها میخوانده است. او میگفت: «در زمان قدیم، مداحان با چهارپایان برای روضهخوانی میرفتند و مثلاً شخصی از مداحان به نام حاج احمد اسبی معروف بوده، چون که با اسب به مجالس روضهخوانی میرفت.»
مادرم گفت: تا زندهای از حسین(ع) دم بزن
مادر حاج حسین خلج، او را به منزل سید ادبی میبرد تا او از مجالس عزاداری این سید بزرگوار درس بیاموزد. حاج حسین، کنار حسن فرشتهنژاد، جواد مهرآوری و مرشد قاسم، تعلیم مداحی دیده است. حاج حسین تعریف میکرد: «مادرم گفته بود که آرزو دارد تا لحظهای که در دنیا زنده هستم، از امام حسین (ع) دم بزنم و اگر سراغ هر کار دیگری رفتم، مداحی برای امام حسین را هیچ وقت ترک نکنم. سینهزنی مجالس طیب حاج رضایی و حسین رمضان یخی از سرشناسان جنوب شهر را من میخواندم و جمعیت زیادی هم جمع میشد. در این مجالس سنگزن، سنجزن و قرهنی بود که دو دسته سینهزن پشت سر این هیأتها بودند. این جلسات هم در پاچنار و در هیأت محبانالزهرا به نام حاج مصطفی دادکان بود که آن را اداره میکردم و بعد از آن در هیأتهای محلی که همین حسینیه صاحب الزمانیهاست، روضهخوانی میکردم. در قدیم که چند روز بازار تعطیل میشد برای روضهخوانی و ارسال کمکهای مردمی به جبهه میرفتم، اما بیشتر در هیأتهای قنات آبادیها، صاحبالزمانیها و پیر عطا روضهخوانی میکردم. یادم میآید که در بازار قدیم مرشد اسماعیل، حاج اکبر ناظم، حاج محمدعلی اسلامی میخواندند. »
مداح نباید دروغ بگوید!
حاج حسین معتقد بودکه مداح نباید دروغ بگوید و نباید اسم ائمه را سبک بیان کند. حاج حسین میگفت: «مقتلخوانی مداحان نیز باید دقیق و درست باشد و نباید وقایع را غیرواقعی بیان کرد. باید سعی کنیم که مردم از خواندنمان راضی باشند، اما بلاتشبیه بعضیها خدا را هم در روزیرسانی خود سرگردان کردهاند. »
بهترین خاطرههایم در مجالس قدیم شکل گرفت
حاج حسین بهترین خاطره خود را زمانی که در حسینیه قائمیه و در مجلس امام حسن (ع) شعر بداهه گفته است، میداند که در آن مجلس در وقت ناهار رو به بزرگان کرده و گفته: «به زهر گفت اگر چه از آتش تو دلخونم، ولی ای زهر ز تو ممنونم» دیدم یکی از ته مجلس داد زد و گفت: «ولی ای زهر ز تو ممنونم» مثل پدرش گفت: فزت و رب الکعبه و از طرف دیگر مجلس صدا آمد که «ولی ای زهر ز تو ممنونم»، در همان جا من در حالی که بشقاب به دستم داشتم گفتم: «تو عجب کار مسیحا کردی/ عقده از کار دلم واکردی» اینها غربت امام حسن (ع) را نشان میدهد و این بهترین خاطره در ذهن من است.
به امام حسین میگویم اجازه بدهید بگویم دوستت دارم
روزی از حاج حسین پرسیدند اگر امام حسین (ع) را ببینی از او چه میخواهی؟ او در این خصوص میگفت: «امام حسین همه زندگی من را میداند، چه بخواهم وقتی میداند؟ دوباره پرسیدند و اصرار کردند به ما که نمیدانیم بگو چه میخواهی؟ گفتم: میگویم آقا! شما را به مادرتان حضرت زهرا (س) اجازه بدهید بگویم دوستت دارم. البته دوست داشتن شرط دارد. باید ببینید کدام کارَت را از امام حسین (ع) یاد گرفتهای. چون دوست داشتن بدون اطاعت و پیروی مفهومی ندارد. »
پیکر حاج حسین خلج روز سوم تیرماه سال ۹۸ از حسینیه صاحبالزمانیها ـ همانجا که عمری در آن نفس زده بود ـ تشییع و در بهشت زهرا به خاک سپرده شد. او این روزها مهمان ارباب بیکفنش اباعبدالله الحسین(ع) است. حاج حسین قطعاً به اربابش گفته: دوستت دارم. کاش ما را هم کنار حضرت ارباب یاد کند. برای شادی روحش صلواتی بفرستید.
منبع: فارس
افزودن دیدگاه جدید