نقش امام سجاد(ع) در جاودانگی قیام عاشورا
امروز ۱۲ محرم مصادف با سالروز شهادت امام زینالعابدین(ع) است. امام علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب، زاده پنجم شعبان سال ۳۸ هجری قمری، ملقب و مشهور به سجاد و زینالعابدین چهارمین امام اغلب شیعیان(به جز کیسانیه و برخی از زیدیه) بعد از پدرش حسین(ع)، عمویش حسن مجتبی(ع) و پدربزرگش علی بنابیطالب(ع) است.
براساس منابع اسلامی و مورخان شیعی، ایشان در مدینه بهدنیا آمد و در جوانی پدرش را در صحرای کربلا همراهی میکرد، اما بهدلیل بیماری در نبرد کربلا شرکت نکرد و به همین دلیل از این کشتار بیرحمانه جان سالم به در بردند. پس از شهادت پدر و خویشانش بههمراه اسرا به کوفه و سپس دمشق منتقل شدند. امام سجاد(ع) در شام و در حضور یزید، خلیفه اموی اجازه پیدا کرد خطابهای ایراد کند که در ضمن آن به معرفی خود و خاندانش و ذکر مصائبی که در کربلا بر آنها رفته بود، پرداخت. علی بن الحسین(ع) سپس اجازه پیدا کرد به مدینه بازگردد.
وی در مدینه انزوا اختیار کرده با عده محدودی از اصحابش ارتباط داشت. در ماجرای حَرّه که در سال ۶۲ هجری قمری در مدینه رخ داد و طی آن سپاه یزید شورشِ مردمِ مدینه را سرکوب کردند، به امام سجاد(ع) آسیبی نرسید؛ چراکه در این شورش مشارکتی نداشت. قیامِ مختار ثقفی و گرایشِ بیشترِ شیعیان عراق به کِیسانیه باعثِ انشقاق در میان شیعیان شد، از دیگر چالشهای دورانِ امامت امام سجاد(ع) بود.
بنابر روایات شیعه، امام زینالعابدین(ع) با سم ولید بنعبدالملک به شهادت رسید و در قبرستان بقیع در کنار عمویش امام حسن مجتبی(ع) بهخاک سپرده شد. امام محمد باقر(ع)، امام پنجم شیعیان امامی و زید بنعلی(ع)، امام پنجم شیعیان زیدی، از فرزندان امام سجاد(ع) بهشمار میآیند.
حوادث کربلا
برخی از مورخان معتقدند که امام زینالعابدین(ع) در واقعه جانگداز و خونین کربلا ۲۴ ساله بوده است و بعضی دیگر نوشتهاند که از سن مبارکش ۲۲ سال میگذشت. محمد بن سعد در کتابش مینویسد: «علی بنالحسین(ع) در واقعه کربلا همراه پدرش بود و در آن هنگام از عمر شریفش ۲۳ سال میگذشت. فرزند ایشان، امام محمد باقر(ع) که با امام سجاد(ع) از کربلا تا شهادت همراه پدر بود، سه یا چهار ساله بود. امام زینالعابدین(ع) در آن هنگام به سبب بیماری در جهاد شرکت نکرد و خداوند او را برای هدایت مسلمانان نگه داشت و نسل رسولالله(ص) از فاطمه(س) در ذریه امام حسین(ع) به امام سجاد(ع) و اولاد او منحصر شد».
شیخ مفید در این باره میگوید: «همین که امام حسین(ع) شربت شهادت نوشید، شمر به قصد کشتن امام سجاد(ع) نیز حمله برد. امام زینالعابدین(ع) در بستر بیماری به سر میبرد و حمید بنمسلم به دفاع پرداخت و حمله شمر را مانع شد. عمر بنسعد آن حضرت را در حالی که از بیماری رنج میبرد، با اهل بیت(ع) به کوفه انتقال داد».
امام سجاد(ع) در قیام خونین کربلا مدت کوتاهی بنا به مشیت الهی بیمار بود و پس از بهبودی، مدت ۳۵ سال امامت و زعامت جامعه مسلمین را تداوم بخشید. اینکه برخی این امام همام را دائمالمریض معرفی کردهاند تا آنجا که در اذهان عوام این قضیه مانده است، در حقیقت نسبت به امام چهارم(ع) و فداکاریهای ایشان بیتوجهی کردهاند.
امام سجاد(ع) در دوران زندگی، رنجها و ناراحتیهای بسیار دید، در ماجرای کربلا، سختترین شکنجهها و ستمها به او وارد آمد و بعد که به مدینه بازگشت، در طول ۳۵ سال عمر خود، همواره از مصائب کربلا یاد میکرد و میگریست و در حالی که اشک میریخت، میفرمود: «قتل ابن رسول الله جائعا، قتل ابن رسول الله عطشانا».
روزی یکی از غلامانش مخفیانه به او نگریست، دید ایشان به سجده افتاده و گریه میکند، عرض کرد: «آیا وقت پایان حزن نرسیده است؟»، امام سجاد(ع) به او فرمود: «وای بر تو، مادرت به عزایت بنشیند، حضرت یعقوب(ع) در میان دوازده پسر، یکی از پسرانش حضرت یوسف(ع) بود و زمانی که از نظرش غایب شد، گریه میکرد و میگفت: «یا اسفی علی یوسف و ابیضت عیناه من الحزن و هو کظیم» و من در نزدیک خود، پدر و جماعتی از بستگانم را دیدم که سر بریدند، چگونه گریه نکنم؟
سیره عملی امام سجاد(ع)
شام، از آن روز که به تصرف مسلمانان درآمد، فرمانروایانی چون خالد پسر ولید و معاویه پسر ابوسفیان را به خود دید. مردم این سرزمین نه سخن پیامبر(ص) را شنیده بودند و نه روش اصحاب او را می دانستند. تنی چند از صحابه رسول خدا نیز که بدان سرزمین رفتند و سکونت جستند، مردمانی پراکنده از یکدیگر بودند و در تودههای مردم نفوذی نداشتند. در نتیجه مردم شام کردار معاویه پسر ابوسفیان و پیرامونیان او را سنت مسلمانی میپنداشتند. بنابراین شگفت نیست که در مقتلها بخوانیم: «به هنگام درآمدن اسیران به دمشق، مردی در روی علی بنالحسین(ع) ایستاد و گفت: سپاس خدایی را که شما را کشت و نابود ساخت و مردمان را از شرتان آسوده کرد و امیرالمؤمنین را بر شما پیروز گردانید».
معاویه وقتی به قدرت رسید، از هیچ تلاشی برای بسط نفوذ خود فروگزار نکرد و شرایط را به گونهای درآورد که سرانجام از مردم برای فرزند خود یزید نیز بیعت گرفت. او در مدت تسلط خود بر شام و غیر آن، لعن بر حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) را در خطبهها رواج داد.
بر اثر نیرنگهای او بود که ماجرای حکمیت و متارکه جنگ و صلح امام حسن(ع) و ۱۰ سال سکوت و عدم تحرک نظامی امام حسین(ع) پیش آمد. معاویه، خلافت رسول الله(ص) را که باید در امام معصوم متبلور میشد به ملک و حکومت موروثی تبدیل کرد و از مردم با ابزار «زر» و «زور» و «تزویر» برای فرزند شرابخوار و متجاهر به فسق خود، یزید، به عنوان خلافت و حکومت بر مردم، بیعت گرفت.
سه مفهوم «اطاعت از ائمه»، «لزوم جماعت» و «حرمت نقض بیعت» از رایجترین اصطلاحات سیاسی بود که خلفا به کار میبردند. شاید بتوان گفت سه مفهوم مزبور، پایه خلافت و نیز دوام آن را تضمین میکرد. این سه واژه، اصول درستی بود که به هر روی، در شمار مفاهیم دینی ـ سیاسی، اسلامی بود. چنانکه از نظر عقل نیز، برای دوام جامعه و حفظ اجتماع رعایت آنها لازم میبود.
اما از این مفاهیم سوء استفاده شد و در واقع برای تحکیم حکومت نامشروع بهرهبرداری شد. «اطاعت از امام باید کرد ولی آیا از امام عادل باید اطاعت کرد یا اطاعت از سلطان جائر هم واجب است؟ حفظ جماعت یعنی عدم اغتشاش و شورش و حفظ وحدت و عدم ایجاد تزلزل در جامعه، اما آیا در حکومت استبدادی و جائران نیز این اصل، باید رعایت شود؟! حرمت نقض بیعت به عنوان رعایت عهد، در اسلام تمجید شده است، اما اگر با حاکمی جائر و فاسق و متجاهر به فسق مثل یزید بیعت نشد یا بیعت با او شکسته شد باز این حرمت هست؟
امام سجاد(ع) و زنده نگاه داشتن نام و یاد کربلا
یکی دیگر از محورهایی که امام زینالعابدین(ع) برای زنده نگه داشتن پیام کربلا به کار برد، گریه بر شهدای کربلا و پدرش امام حسین(ع) بود. «قیل: إنّه بکی حتّی خیف علی عینیه و کان اذا أَخَذَ اناءً بکی حتی یملأها دمعاً. فقیل له فی ذلک. فقال: و کیف لا أبکی و قد منع ابی من الماء الذی کان مطلقاً للسباع و الوحوش». «گفته شده که آن حضرت آنقدر گریه کردند که بر چشمان وی ترسیدند. وقتی ظرف آبی را میگرفت تا از آن بیاشامد، آنقدر گریه میکرد که ظرف از اشکش پُر میشد. وقتی علت این کار را میپرسیدند، میفرمود: چگونه گریه نکنم در حالی که آبی که برای حیوانات وحشی و درندگان آزاد بود و میتوانستند از آن بیاشامند، پدرم را از آن آب منع کردند».
در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده است که: «بسیار گریه کنندگان پنج نفرند: حضرت آدم و یعقوب و یوسف و فاطمه دختر رسولالله(ص) و امام زینالعابدین». سپس، حضرت هر یک را توضیح میدهد تا میرسد به امام سجاد(ع) و میفرماید: «اما علی بنالحسین(ع) ۲۰ سال یا چهل سال بر حسین(ع) گریه کرد (تردید از راوی است) هرگاه پیش او غذایی میگذاشتند گریه میکرد تا اینکه یکی از غلامان ایشان به حضرت گفت: ای فرزند رسول خدا می ترسم از بین بروی! حضرت در جواب آیهای را خواند که حضرت یعقوب(ع) برای فرزندانش خوانده بود. حضرت بعد از خواندن این آیه میفرماید من هیچ وقت کشته شدن فرزندان فاطمه(س) را به خاطر نمیآورم، مگر اینکه بغض در گلویم میشکند».
وقتی کسی به حضرت میگوید: آیا وقت آن نرسیده که حزن و اندوهت به پایان رسد؟ حضرت میفرماید: «وای بر تو! حضرت یعقوب(ع)، دوازده پسر داشت که یکی از آنها ناپدید شد، او از بس گریه کرد چشمانش سفید شد و از بس غم و غصه خورد، پشت او خم گشت در حالیکه پسر او زنده بود، اما من دیدم که پدرم و برادر و عمویم و هفده تن از اهل بیتم در اطراف من کشته شدند، چگونه حزن و اندوه من به پایان رسد؟
آری! آن حضرت، همیشه در غم و اندوه آن ماجرای اندوهبار بود و مدام گریه میکرد. گریه حضرت علاوه بر اینکه میتوانست ابراز احساساتی پاک در قبال شهدای اهل بیت(ع) و کربلا باشد، در عین حال، ابزاری بود برای زنده نگه داشتن حادثه کربلا؛ زیرا نفس گریه بر سیدالشهدا(ع) و شهدای کربلا، موضوعیت دارد و این علاوه بر آثار و برکات خود، شعار و پیام کربلا را به تمامی نسلهای آینده میرساند.
امام(ع) و بهرهگیری از دعا
یکی از کارهای مهم امام سجاد(ع) در آن شرایط خفقان و در آن روزگار خاموشی، نشر معارف و حقایق ناب اسلامی و عقاید شیعی به زبان دعا بود. دعا یعنی خواندن؛ دعا یعنی درخواست از خدا؛ دعا ایجاد ارتباط بین مخلوق و خالق است؛ آنجا که آدمی احساس تنهایی میکند و کسی را ندارد و نیاز به تکیهگاهی دارد که در مشکلات و مصائب به طمأنینه و آرامش دست یابد، دعا ابزاری برای نیل به این هدف است.
آری! حضرت(ع) در آن شرایط از طریق دعا علاوه بر آنکه مقام آن حضرت، ایجاب میکرد چنین سیرهای را در پیش گیرد. ایشان به مردم نحوه دعا، مناجات و عبادت حقتعالی را تعلیم فرمود و در عین حال در این مدرسه عشق، الفبای اسلام و شیعه را به تشنگان حقیقت و شیفتگان اهل بیت(ع) آموخت.
دعاهای امام سجاد(ع) یادگاری است ماندگار از آن حضرت که آکنده از معارفی است که اوج تقرب انسان به خدا را نشان میدهد و هر کس به قدر ظرفیت خود از آنها بهره میگیرد. آن حضرت در این دعاها به مسائل اساسی و ریشهای پرداخته است. از جمله این مسائل تأکید بر صلوات بر محمد و آل محمد(ص) است. در آن شرایط که کسی نمیتوانست از علی(ع) و اهل بیت رسولالله(ص) دم بزند، حضرت در دعاها صلوات بر آل محمد را بعد از صلوات بر محمد، مطرح میکرد.
این در واقع جنگ تمامعیار با نظام حاکم بر مردم و مسلمانان در آن شرایط بود. بنیامیه بسیار کوشیده بودند که نام اهل بیت(ع) را در گذر زمان به فراموشی بسپارند و عملاً با علویان در ستیز بودند. آنها بسیاری از علویان را به شهادت رساندند. در این شرایط، حضرت در لابه لای دعاها نام اهل بیت(ع) را میگنجانید، چنان که در دعای روز عرفه میفرماید: «ربّ صلّ علیه و علیهم صلوةً لا أمد فی اوّلها و لا غایة لأمدها و لا نهایة لآخرها؛ ای پروردگار! بر آن حضرت و بر آل او درود فرست، درودی که اولش را حدی و مدتی و آخرش را پایانی نباشد».
منبع: ایکنا
افزودن دیدگاه جدید