سروده‌ای تازه از غلامرضا سازگار در مدح حضرت محمد(ص)

کد خبر: 12797
«مرآة‌الولایة» عنوان جدیدترین اثر غلامرضا سازگار است که برای اولین‌‌بار در بیست و هفتمین دوره نمایشگاه کتاب توزیع شد. بخشی از این اثر به اعیاد ماه رجب و بعثت حضرت رسول(ص) اختصاص دارد.
وارث: غلامرضا سازگار که از پیشکسوتان شعر آیینی است که در اشعارش «میثم» تخلص می‌کند. برخی از شعرهای او در زمره‌ ماناترین آثار آیینی قرار می‌گیرند. اشعار سازگار نه اینکه از لحاظ ادبی دارای پیچیدگی‌ها و اتفاقات زبانی خاصی باشند، بلکه اتفاقاً سهل ممتنع و همه فهم بودن زبان اشعار او باعث شده است که بسیار مورد توجه قرار گیرد.

اندیشه‌ متعالی و حرف‌های روشنگرانه در شعر به همراه سلامت کلام و صحیح و مستند بودن وقایع در بیان مدح و مراثی اهل بیت(ع) نکته‌ بسیار مهمی است که غلامرضا سازگار همیشه به آن‌ها توجه دارد و در اشعارش کمتر می‌توان به ایرادات محتوایی برخورد. سازگار شاعری استاد دیده و مداحی پای منبر پرورش یافته است و این امر ساختار ذهنی او را بسیار سالم بار آورده است.

سازگار در بیست و هفتمین دوره نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران مجموعه‌ای جدید با عنوان «مرآة‌الولایة»، شامل جزوات و اشعار ماه‌های رجب و شعبان را در اختیار مشتاقان به خاندان عصمت و طهارت قرار داد که بخشی از این اشعار به مبعث رسول اکرم(ص) اختصاص دارد. سروده ذیل یکی از اشعار این شاعر است که به مناسبت مبعث حضرت رسول(ص) منتشر می‌شود:

به نام خدای جهان یا محمّد
بخوان یا محمّد! بخوان یا محمّد

بخوان تا بخوانند پیوسته با تو
خـدا را زمین و زمان یا محمّد

بخـوان تا بدانند کون و مکان را
خدایی بـوَد لامکان یا محمّد

بخوان تـا کـه برگِرد شمع وجودت
بگردند هفت‌آسمان یـا محمّد

تو بگشای لب تـا بروید مسیحا
چو گل از کویر جهان یا محمّد

برافروز تا مردگان را ببخشی
به هر دم دوصد بار جان یا محمّد

سحاب کرامت بپوش آسمان را
که عالم شود بوستان یا محمّد

تو نوحی خلیلی کلیمی مسیحی
تویی منجی انس و جان یا محمّد

تو برگو، تو برگو، هو الحق هو الهو
تو بگشا تو بگشا زبان یا محمّد

تو بخشی بـه مظلوم روح رهایی
تو گیری ز ظالم امان یا محمّد

تو با نور دانش دهی بر خلایق
جمال خدا را نشان یا محمّد

تو بـا دادِ خود دادِ مستضعفان را
بگیری ز مستکبران یا محمّد

تو در شــدت دشمنی دوستانه
دل از دست دشمن ستان یا محمّد

تـو چوپان این گله‌ای تا قیامت
تویی میر این کاروان یا محمد

تو با ذوالفقار علی سرکشان را
به خاک مذلت نشان یا محمّد

فنا می‌شود هــر چه باشد به عالم
به جز تو، تویی جاودان یا محمّد

تبسـم بــه سنـگ عدو زن اگر چند
شود از لبت خون روان یا محمّد

اگر ساحرت خواند دشمن، نرنجی
تو او را سوی ما بخوان یا محمّد

بخوان تا بخوانند با تو خدا را
زن و مرد و پیر و جوان یا محمّد

تو اعجاز کن بــا بیان فصیحت
تو پیغام ما را رسان یـا محمّد

ز ما داوری، رهبری از تو زیبد
همانا پیـام‌آوری از تو زیبد

****

برافــروز بــا چهــره عالم‌آرا
ببین و بخوان و بگو حکم ما را

تمام جهان است کوه حــرایت
بگو ترک این تخته‌سنگ حرا را

بخوان تا بخوانند با تو خلایق
خدا را خدا را خدا را خدا را

تو را برگزیدیم ما، تا بکــوبی
ســر بولهب‌ها و بوجـهل‌ها را

تو فرمان بده تا که بر فتح خیبر
گشاید علی دست خیبرگشا را

بتان را به دست علی سرنگون کن
ســوا کن ز غیر خدا، ماسوا را

شود تا درون همـه از خدا پر
برون از درون بشر کن هوا را

به امت بگو دل سرای الهی است
بگیرید از دیو نفْس ایـن سرا را

به شمشیر توحید از تن جدا کن
سر ظلم و بیداد و شرک و ریا را

به عزم تو بستیم جن و ملک را
مطیع تو کردیم ارض و سما را

زمین را ز فیض رسالت صفا ده
زمان را بــه نــور نبوت بیارا

اگر خواهی آری به کف یا محمّد
دل خصم و بیگانه و آشنا را

به مسکین تواضع، به سرکش تکبر
به یاران مروت، به دشمن مدارا

پیام رسای خدا بــر لب توست
به عالم رسان ایــن پیام رسا را

هم‌اکنون که حکم رسالت گرفتی
بــرای امامت بخــوان مرتضی را

تو موسا و هارون، علی یا محمّد
پس از خود به هارون سپار این عصا را

اگــر فتنه چـون اژدها سر برآرد
علی می‌درد از هـم این اژدها را

علی، شهریاری که در عین قدرت
کشد از ره مهــر، نــاز گـدا را

علــی روزه‌داری که با بذل نانش
مزین کند سورۀ «هل اتی» را

علی رادمردی که با فرق خونین
به قاتل کند بذل، سهم غذا را

علی قهرمانی کـه با بذل تیغش
به دشمن دهد درس مهر و وفا را

علی آن امامی که داده خدایش
مقام و جلال همه انبیا را

علی از ازل دست «میثم» گرفته
به او داده فرمان مدح و ثنا را

که را زهره تا مدح مولا بگوید
مگـر ذات باری‌تعالی بگوید
/م118