حضرت ابراهیم اینگونه به خدا اعتماد کردند؟
«قالُوا حَرِّقُوهُ وَانْصُرُوا اِلهَتَکُمْ اِنْ کَنْتُمْ فاعِلینَ»1
گفتند: او را بسوزانید و خدایان خود را یارى کنید، اگر کارى از شما ساخته است.
مرحوم طبرسى مىنویسد: مردم به جمع آورى هیزم پرداختند، اگر کسى بیمار مىشد به بازماندگانش وصیت مىکرد که در کار جمع آورى هیزم کوتاهى نکنند و نیز سفارش مىکردند که مقدارى از مال آنان را براى خرید هیزم، جهت سوزاندن ابراهیم صرف کنند؛ حتى برخى از زنهایى که کارشان پشم ریسى بود از اجرت آن براى سوزاندن ابراهیم و رضاى خدایان، هیزم مىخریدند. سرانجام هیزم فراوانى فراهم شد و آتش شعلهور گردید. از آنجا که نزدیک شدن به چنین آتشى که آن مقدار هیزم براى او فراهم شده بود، تقریباً غیر ممکن بود، ناگزیر از منجنیق استفاده کردند و ابراهیم را بر بالاى آن نهاده و به درون آتش افکندند.
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«لَمّا اُجْلِسَ اِبْراهیمُ فِى الْمَنْجِنیقِ وَ اَرادُوا اَنْ یَرْمُوا بِهِ فِی النّارِ اَتاهُ جَبْرئیلُ(علیه السلام) فَقالَ: السَّلامُ عَلَیْکَ یا اِبْراهیمُ وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ»
هنگامى که ابراهیم بر روى منجنیق قرار گرفت و خواستند او را به آتش افکنند، جبرئیل نزد او آمد و به او سلام کرد و گفت:
«اَلَکَ حاجَةٌ؟» آیا حاجتى دارى؟
ابراهیم در جواب گفت: «اَمّا اِلَیْکَ فَلا»2 اما به تو نه!
«فَقالَ جِبْرِئیلُ: فَاسْئَلْ رَبَّکَ» جبرئیل به او گفت: پس از خدا نیازت را بخواه.
«فَقالَ حَسْبى مِنْ سُؤالى عِلْمُهُ بِحالى»3 سپس ابراهیم گفت: همین قدر که او از حال من آگاه است کافى است.
وقتى او را در آتش افکندند گفت:
«یا اللّهُ یا واحِدُ یا اَحَدُ یا صَمَدُ یا مَنْ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَد وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ»4
دیرى نپایید که ابراهیم در میان آتش قرار گرفت، اما از آنجا که همه چیز سر به فرمان خدا دارد، حرارت آتش در او بى اثر ماند:
«قُلْنا یا نارُ کُونى بَرْداً وَ سَلاماً عَلى اِبْراهیمَ»5
گفتیم:اى آتش؛ بر ابراهیم سرد و سالم باش.
بنابراین کسى که خدا را تکیه گاه خود برگزیند، خداوند نیز او را از شداید و گرفتارى ها نجات بخشیده، على رغم ناباورى بیگانگان، رفاه و آسایش را نصیب او مىگرداند.
1ـ انبیاء/68.
2ـ مجمع البیان، ج 4، ص 55.
3ـ المیزان، ج 14، ص 336.
4ـ مجمع البیان، ج 4، ص 56.
5ـ انبیاء/69.
منبع: روضه نیوز