خداوند قوه عقل را از این افراد می گیرد!؟

کد خبر: 24613
مشورت و نظر خواهی از دیگران یکی از عوامل مهم و مسایل حیاتی در تصمیم گیری و ارزنده ترین دستورهای شریعت جهت سلامت جامعه و نیل به اهداف والای انسانی است.
وارث: در متون اسلامی، مشورت از اهمیت بالا و جایگاه ویژه ای برخوردار است تا آنجا که در قرآن کریم یک سوره تحت عنوان "شوری" وجود دارد و در آیاتی نیز مساله مشاوره مطرح و به انجام آن دستور داده شده است. علاوه بر این مشورت در گفتار ائمه اطهار (عَليه السَلام) نیز دارای جایگاه ویژه ای می باشد و برای آن آثار فراوانی ذکر شده است؛ چنانچه در این باره امام حسن (عَليه السَلام) فرموده اند: ما تَشاوَرَ قَومٌ إِلاّ هُدوا إِلى رُشدِهِم؛ هيچ ملّتى با هم مشورت نكردند مگر آن كه راه درست خود را پيدا كردند و نیز این امام همام بیان داشته اند: ما تَشاوَرَ قَومٌ إلاّ هُدُوا إلى رُشدِهِم؛ هيچ قومى با يكديگر مشورت نكردند مگر آن كه به راه پيشرفت خود رهنمون شدند و همچنین امیرالمومنین على (عَليه السَلام) می فرمایند: هر كس خود رأى شد هلاك مى شود و هر كس با افراد صاحب نظر مشورت كند در عقل آنان شريك مى شود.

علاوه بر این از حضرت محمد (صَلى الله عَليه وَ آله) روایت شده است که ایشان در باب فرد مناسب جهت مشورت بیان داشته اند: مشورت كردن با عاقِل خيرخواه مايه هدايت و ميمنت است و توفيقى است از جانب خداوند، پس هرگاه خيرخواه عاقل تو را راهنمايى كرد، مبادا مخالفت كنى كه موجب نابودى مى شود؛ و در جایی دیگر می فرمایند: اى على؛ با ترسو مشورت مكن، زيرا او راه بيرون آمدن از مشكل را بر تو تنگ مى كند و با بخيل مشورت مكن، زيرا او تو را از هدفت باز مى دارد و با حريص مشورت مكن، زيرا او حريص بودن را در نظرت زيبا جلوه مى دهد؛ و همچنین در روایتی دیگر از ایشان نقل شده است: هر كس برادر مؤمنش با او مشورت كند و او صادقانه راهنمائيش نكند، خداوند عقلش را از او بگيرد.

همچنین امام على (عَليه السَلام) در باب چگونگی مشورت در کلامی گرانسنگ فرموده اند: هرگاه به مشورت نيازمند شدى، نخست به جوانان مراجعه نما، زيرا آنان ذهنى تيزتر و حدسى سريع تر دارند. سپس (نتيجه) آن را به نظر ميان سالان و پيران برسان تا پيگيرى نموده، عاقبت آن را بسنجند و راه بهتر را انتخاب كنند، چرا كه تجربه آنان بيشتر است.

پی نوشت:

1-نهج البلاغه(صبحی صالح): 500.

2-برقی، محاسن ج2: 602.

3-شیخ صدوق، علل الشرايع، ج2: 559.

4-شیخ حر عاملی، وسایل الشیعه ج17: 208.

5-ابن شعبه، تحف العقول: 233.

6-ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه ج 20: 337.


/ف.م214