این است راه زینب(س)!
اگر بگوییم آن حضرت در جریان ایفای نقش حیاتی و سرنوشت ساز خود در مسیر کربلا و شام، کارهایی کرد و حماسه هایی آفرید که حتی سالار شهیدان حسین بن علی علیه السلام هم امکان انجام آن ها را نداشت، سخن به گزاف نگفته ایم.
بنی امیه در طی نیم قرن حکومت نامشروع و نامعقول خود (تا سال 61 هجری) بسیار کوشید تا صدای وحی و اسلام را (در باطن) و ندای خاندان رسالت و خصوصاً حسین علیه السلام را (در ظاهر) خاموش سازد، اما زینب قهرمان در طول چند روز یا یکی دو ساعت در طی خطبه خویش در مجلس یزید، بینی حاکم مغرور و سرمست از پیروزی ظاهر، یزید را به خاک ذلت بمالد و او را سخت تحقیر کند.
زینب سلام الله علیها، آری همان بانوی بزرگی که همگان او را به چشم اسارت و حقارت و زنی داغدیده و گریان می دیدند، با یک دنیا صلابت، عظمت و شکوه و در مقابل دیدگان مهمانان یزید و سفرای خارجی که آنان را برای دیدن پیروزی یزید و شکست حسین علیه السلام دعوت کرده بودند، محکم و باوقار و کوبنده به او گفت : «انی استصغر قدرک» : من تو را بسیار حقیر و پست و کوچک می شمارم. تو کسی نیستی که در مقابل ما عرض اندام کنی .
این در حقیقت ریشه همان شعار بلند و با عظمتی است که سال ها پیش بر زبان بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، امام خمینی (ره) و با تأسی به زینب عزیز جاری شد و فرمود : « آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند»؛ یعنی هرگز قادر نیست مکتب ما، هدف ما، آرمان ما، کرامت ما و انقلاب ما را شکست دهد، هر چند در برخی از ابعاد ظاهر، ملت را تحت فشار اقتصادی و نظامی و سیاسی قرار دهد.
فریاد کوبنده زینب قهرمان نیز در واقع این بود که : ای یزید! تو در برابر مکتب ما هیچ غلطی نتوانستی و نتوانی کرد! تو بسیار حقیرتر و کوچک تر از آن هستی که در مقابل نظام شکوهمند وحی و اسلام ناب قد علم کنی ؛ آری : ای مگس! عرصه سیمرغ نه جولانگه توست عِرضِ خود می بری و زحمت ما می داری
فرزانگان و ژرف اندیشان نیک می دانند که در یک نزاع، کسی مقتدرتر، بزرگ تر، برتر و بالاتر از طرف مقابل نباشد، هرگز آن روحیه انقلابی و جسارت و شجاعت درونی را ندارد که این گونه با دشمن سخن بگوید و همة ابهت و قدرت پوشالی او را زیر پای کرامت و بزرگی و اقتدار خود له کند. در واقع ، عظمت و اقتدار حسین علیه السلام و خون مطهر او بود که در رگ های زینب جریان یافت و زبان سالار شهیدان بود که در کام دختر امیرالمومنین چرخید و آن واژه های دشمن شکن را برای همیشه بر تارک تاریخ ثبت کرد.
اما، ملتی هم که می خواهد زینبی باشد و مشی و سلوک زینبی داشته باشد، باید همانند او بنگرد، به سان او باشد و همانند او سخن بگوید.
یعنی حتی در اوج قدرت و بزرگی دشمن و ضعف ظاهری خود نیز، برق غیرت و مهابت و بزرگی از چشمانش بجهد و سخنی آتشین و استکبارستیز از زبانش خارج شود که : «انی استصغر قدرک» : ای آمریکا ! ای همه جهان استکبار! من برای تو ارزشی قائل نیستم. تو کوچک تر و حقیرتر از آن هستی که بتوانی انقلاب و آرمان و دین و کرامت مرا از بین ببری. «انی استصغر قدرک» یعنی من تو را ریز و کوچک می بینم! زیرا خدا و مکتب خود را بزرگ می نگرم.
آری، هر کس آن بزرگی را دید، همه دنیا، چه رسد به امریکا که بخشی از آن است – را کوچک خواهد دید : و همین روش و منش و تیز جواب می دهد؛ چنان که امروز، از زینب به عنوان یک اسوه قهرمان و پیروز ، و از یزید به عنوان یک موجود حقیر و شکست خورده یاد می شود .
آری این است راه زینب!
منبع: وبسایت شخصی علیرضا بکایی