دوشنبه های اخلاقی/ترسناك ترين مطلب نزد اولياي الهي
نميدانم چطور است كه ما بيمهابا، بيباك به سمت گناه ميرويم؟!
وارث: رسم بود بعضي از اساتيد از جمله ميرزاي قمي با شاگردانشان پنجشنبه صبح پاي پياده از نجف حركت ميكردند، چندجا ميايستادند تا شب جمعه به كربلا برسند.به ايشان گفتند: آقا شما نيمههاي شب ميآييد، نميترسيد؟ فرموده بودند: چرا، من از يك چيزي ميترسم. فكر كردند مثلاً آقا ميگويد از صداي زوزه گرگي يا چيزي است. فرمودند: اين ترس من در روشنايي بيشتر از تاريكي است. گفتند: آقا! آن چه چيزي است كه در روشنايي بيشتر ميترسيد؟ فرمودند: گناه است، من خيلي از گناه ميترسم. نسبت به گناه ترسو هستم. ميترسم يك موقع من را بگيرد. آقا! شما؟! با اين محاسن سفيدتان در كبر سن! شما كه آن حرف زدنتان غوغا ميكند، حال را عوض ميكند! فرمودند: ولي ميترسم. آقا اشك ريختند، فرمودند: اينطور نگوييد من ميترسم.
اولياء از گناه ميترسيدند. حالا نميدانم چطور است كه ما بيمهابا، بيباك به سمت گناه ميرويم؟! چون آنها ميدانند كوچكترين گناه با عث ميشود انسان از آن مقام انسانيّتي كه عرض كرديم «قابَ قَوسَينِ أَو أَدنى»[1] -كه مولاي ما به شيخناالاعظم فرمودند انسان ميتواند به آنجا برسد- بيفتد. پس ترسناكترين چيز نزد اولياء الهي گناه است كه آنها را از اين مقامشان دور كند. موليالموالي، پيامبر، اينها اينگونه بودند.