امام حسين(ع) بعنوان امام الهي قيام كردند يا ....
وقتي والي مدينه «وليد بن عتبه» از آن حضرت خواست كه با يزيد بن معاويه به عنوان حاكم اسلامي بيعت كند امام ـ عليه السّلام ـ از بيعت كردن، امتناع كردند و چنين فرمودند:«اي امير! مائيم خاندان نبوت و معدن رسالت، خاندان ماست كه محل آمد و رفت فرشتگان و محل نزول رحمت خدا است، خداوند اسلام را از خاندان ما شروع نموده و تا آخر نيز همگام با ما خاندان به پيش خواهد برد ... ».
امام ـ عليه السّلام ـ بعد از اين بيان به خصوصيت يزيد بن معاويه ميپردازد و در پايان ميفرمايند كه:«... و بايد ما و شما آينده را در نظر بگيريم و ببينيم كه كدام يك از ما سزاوار و لايق خلافت و رهبري امت اسلامي و شايسته بيعت مردم است(1) ...».
و بعد از اين سخنان بود كه اميد وليد و مروان بن حكم، به يأس مبدّل شد.
امام ـ عليه السّلام ـ روز بعد در ملاقاتي با مروان بن حكم چنين فرمودند: «بايد فاتحه ي اسلام را خواند كه مسلمانان به فرمانروائي مانند يزيد گرفتار شدهاند، آري از جدم رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ شنيدم كه ميفرمود: خلافت بر خاندان ابوسفيان حرام است و اگر روزي معاويه را در بالاي منبر من ديديد، بكشيد. ولي مردم مدينه او را در عرشه منبر ديدند و نكشتند و اينك خداوند آنان را به يزيد فاسق مبتلا و گرفتار نموده است(2)».
امّا شايد بهترين دليل كه امام ـ عليه السّلام ـ خود را شايسته رهبري ميدانست و بعنوان امامت الهي دست به اين قيام زد سخناني باشد كه اخطب خوارزمي نقل ميكند. وي ميگويد: همان شب كه امام ـ عليه السّلام ـ از مجلس وليد خارج گرديد به حرم رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ وارد شد و در كنار قبر آن حضرت قرار گرفت و با اين جملات به زيارت آن حضرت پرداخت.
«... درود بر تو اي رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ من حسين فرزند تو و فرزند زاده تو هستم. و من سبط تو ميباشم كه براي هدايت و رهبري امت، مرا جانشين خود قرار دادهاي، اي پيامبر خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ اينك آنها مرا تضعيف نموده و آن مقام معنوي مرا حفظ ننمودند و اين است شكايت من به پيشگاه تو تا به ملاقاتت بشتابم(3)».
امام حسين ـ عليه السّلام ـ در وصيت نامه ي خود نيز قيام خود را جهت اصلاح مفاسد امت و احياء و زنده كردن سنت و قانون جدش رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ و راه و رسم پدر بزرگوارش علي بن ابي طالب ـ عليه السّلام ـ ميداند. و در حقيقت خود را جانشين نبي اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميداند(4).
امام حسين ـ عليه السّلام ـ تاهنگام شهادت خود بارها بر اين نكته تأكيد كرد كه قيام او به عنوان ولي و امام مسلمين صورت ميگيرد. خوارزمي در مقتل خود نقل ميكند كه: حسين بن علي ـ عليه السّلام ـ در ساعات آخر عمر خود در حالي كه سوار اسب گرديده و شمشير بدست داشت و در حالتي كه از زندگي قطع اميد كرده و تصميم بر مرگ و شهادت گرفته بود در مقابل دشمن قرار گرفت و اين اشعار را ميخواند: «مرگ بهتر از پذيرفتن ننگ است و پذيرفتن ننگ بهتر از قبول آتش، من حسين بن علي ـ عليه السّلام ـ هستم، سوگند ياد كردهام كه در مقابل دشمن سر فرود نياورم ...، ما چراغهاي (هدايت) خدا هستيم كه در روي زمين ميدرخشيم ...، كتاب خدا در پيش ما است ... و در ميان ما است وحي و هدايتي كه به نكوئي ياد ميشود. و ما در ميان همه ي خلق وسيله امن هستيم و اين حقيقت را در ميان مردم گاهي نهان داريم و گاهي عيان و (5)...»
طبري مورخ بزرگ جهان اسلام نيز نقل ميكند كه: امام حسين ـ عليه السّلام ـ نامهاي به اهل بصره و بزرگان شيعه در آن شهر نوشت كه در آن نامه بعد از حمد خداوند و درود بر نبي اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ چنين بيان ميكند:« ... خداوند محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ را جهت پيامبري برگزيد و او را بوسيله نبوت گرامي داشت ... و كنّا اهله و اوليائه و اؤصيائه و ورثته و احقّ الناس بمقامه في النّاس و(6) ... » يعني ما اهل بيت و اوليا و جانشينان و وارثان پيامبر و مستحق ترين مردم به جانشيني آن حضرت در بين مردم هستيم.
با توجه به مطالب بيان شده به خوبي روشن ميشود كه امام حسين ـ عليه السّلام ـ بارها خود را امام و ولي مسلمين معرفي كرده است و قيام او نيز برخاسته از چنين موضعي بوده است.
پي نوشتها:
1. خوارزمي،اخطب، مقتل خوارزمي، ج1، ص182.
2. خوارزمي،همان، ج1، ص185، فصل 9، تاريخ بغداد، ج 12، ص 181، تهذيب التهذيب، ج 2،ص 428. ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج1، ص 348. و...
3. خوارزمي، همان،ج 1، ص 186. مقتل عوالم،ص 54.
4. خوارزمي،همان، ج 1، ص 188، فصل 9، مقتل عوالم، ص 54.
5. همان، ج 2، ص 33.
6. طبري،محمدبن جرير، تاريخ طبري، بيروت، انتشارات دارالكتب العلميه، ج3، ص 280، تاريخ سال 60.
/1102101305