پاسخ جالب شهاب مرادی به خانومی که فریاد میزد:«گداى تو نیستم،گداى حسینم»
متن زیر روایت یکی از حاضران در این جلسه بوده است:
داخل تکیه نشسته بودیم و منبرى نکات نابى از آیات و روایات مىگفت که کارگران، دانشجویان و کسبه همگی روی حرفهای او متمرکز شده بودند.
ناگهان صداى زنى مسن از پشت پرده در گذر بازار بلند شد: "گداى تو نیستم، گداى حسینم!" انگار که در مورد گرفتن غذاى نذرى با کسى حرفش شده باشد، بلند بلند تکرار مىکرد و در مسیر بازار دور مىشد. نگران شدم جلسه به هم بریزد یا کسى حرف نابجایى بزند. در این فکر بودم که سخنران چه مىکند؛ عکس العملى نشان نمىدهد و بىتفاوت به صحبتش ادامه مىدهد؟ صلوات مىگیرد؟ یا حتى عصبانى مىشود؟
او اما با آرامش خطاب به آن صدا گفت: "شما تاج سر ما هستید. ما نوکر عزاداران سیدالشهداء هستیم، با هر وضعیت و ظاهرى. غذا گرفتن شما از سخنرانى من ثواب بیشترى دارد. خانمها، آقایان! ایستادن در صف نذرى امام حسین(ع) تعظیم شعائر است، مثل عزادارى ثواب دارد." حس کردم این حرف به جان جمعیت نشست، عدهاى با سر تأیید مىکردند و بعضى چشمشان تر شد.
چقدر این منظره و این مهربانى را دوست داشتم. آبرو و کرامت آن خانم حفظ شد، جمعیت هم دوست داشت مثل او فریاد بزند: گداى حسینم!
/1102001307