آیت الله قرهی: رهایی از افکار شیطانی در خلوت، با حفظ حیا
وارث: جلسه هفتگی مهدیه قائم المنتظر عجل الله تعالی با سخنرانی آیت الله قرهی برگزار شد.
در ادامه خبر متن سخنان آیت الله قرهی را می خوانید:
ذکر، در حقیقت دائمی بودن یاد در ذهن انسان است. لذا ذکر لسان حمد است. اینکه دائم نماز میخوانیم یعنی یاد خدا هستیم. این سمبل است. وگرنه عبد بماهوعبد در خواب هم بندگی میکند. عبد چون بنده ی خداست، پس همیشه هم به یاد خداست.
این ذکر نفس همین است، این کوششی که باید بکند و تحمل رنج دائمی است و باید مدام مراقبه بکند، تا موقع مرگ. ذکر روح و یاد روح چیست؟ ذکر دائم روح، خوف و رجاست، خوف از اینکه نکند از یاد پروردگار عالم منقطع شود و دائم هم امید به رحمت پروردگار دارد. تا جایی که تمام عبدبماهوعبد میشود چشم و اطاعت کردن، هرچه خدا بگوید انجام میدهد و می گوید چشم. عبد عینه معرفه الله، عبد، عینش هم عقل است، و هم عرفان است، یعنی عرف شی من الله. و العبد عینه عقل، چون عقل آن چیزی است که بندگی خدا پیدا میکند. پس همه ی وجود عبد می شود چشم از باب معرفت به خدا.
خوف دارد از منقطع شدن از پروردگار عالم. رجا هم امید به عمل انسانی نیست، بلکه امید به رحمت خداست. اولیا، مقربین الهی، انبیا و بزرگان یک لحظه نگفتند که امید به عملمان داریم، چه برسد به اعمال ما که خیلی هم نقص و کاستی دارد. اما امیدوار به رحمت الهی هستیم. روح دائما می گوید مراقب باش از خدا جدا نشوی و امید به رحمت او داشته باش.
ذکر قلب
"و ذکر القلب الصدق و الصفا"، قلب هم وقتی فهمید صادقانه جلو می آید. اینکه انبیا نیمه ی شب به نماز می ایستند، صدق است. صدق یعنی راستی حقیقی و صفا هم پیدا میکند. القلب حرم الله، اگر قلب بفهمد که همه چیز برای خداست، حقیقتا همه ی اعمال را برای خدا انجام میدهد. یعنی برایش مهم نیست دیگری عملش را ببیند یا نه، تعریف و تمجید بکند یا نه. نه از تعریف و تمجید به وجد می آید و نه از تکذیب عقب نشینی می کند. انبیا اینطور بودند با اینکه تکذیب هم میشدند اما دست نمیکشیدند. صدق قلب این است، قلبی که حرم الله شد همه ی کارهایش خدایی می شود. رضایت دیگران برایش اهمیتی ندارند، چون برای خدا انجام میدهد. اگر باورش بشود که قلب حرم خداست. هیچ احدی را جز صاحب حرم وارد قلب نمی کند و صفا پیدا میکند یعنی دائم هرچه انجام میدهد صاف صاف برای خداست.
اگر هم دنیا و مافیه آن به او رو کند برایش اهمیت ندارد. قلب به یک آرامشی رسیده است.
ذکر عقل
" وَ ذِکْرُ الْعَقْلِ التَّعْظِیمُ وَ الْحَیَاءُ ". لذا وقتی کسی در عقل سلیم عظمت پروردگار عالم را دید، خضوع و خشوعش زیاد می شود. هم عندالله و هم عندالناس خضوعش زیاد می شود. عقل حقیقی، این است که میفهمد هیچ است. لذا وقتی عقل، این را متوجّه شد، اهل تعظیم میشود.
لذا امیرالمؤمنین، اسدالله الغالب، علیبنأبیطالب علیه السلام فرمودند: «لَا یَنْبَغِی لِمَنْ عَرَفَ عَظَمَهَ اللَّهِ أَنْ یَتَعَظَّمَ فَإِنَّ رِفْعَهَ الَّذِینَ یَعْلَمُونَ مَا عَظَمَتُهُ أَنْ یَتَوَاضَعُوا لَه2» سزاوار نیست کسی که بزرگی پروردگار عالم را میشناسد، خودش را بزرگ بشمارد.
کسی که عظمت پروردگار عالم را شناخت، خودش را بزرگ نمیشمارد و میفهمد خودش خیلی در برابر عظمت خدا کوچک است. عظمت خدا را فقط عقل سلیم می فهمد. کسی که عظمت پروردگار را به عقلش یادآور شد، خضوع و خشوعش بیشتر میشود. لذا اولیا خدا، رکوع و سجودشان بیشتر میشود.
رفعت کسانی که عظمت خدا را می شناسند، این است که فروتن تر شوند. دقت کنید یک معامله هم هست، لذا پروردگار عالم فرموده هر کسی عظمت مرا درک کرد و خودش را بزرگ نشمرد، من به او رفعت مقام می دهم، عندالملائکه و عندالناس بالا می رود. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلّم فرمودند : إنَّ مِن تَعظيمِ جَلالِاللّه عز و جل كَرامَةَ ذي الشَّيبهِ ، وحامِلِ القُرآنِ ، والإمامِ العادِلِ 3؛ احترام نـهادن بـه ريـش سـفيد و قـرآن دان و پيشواى دادگر، بزرگداشت جلال و شكوه خداوند عزوجل است
به پیرمردهای همسایه و ریش سفیدان احترام بگذارید. منظور از احترام چیست؟ یکی از مراتب احترام شنیدن حرف آنهاست. یک روایتی از امام موسی ابن جعفر صلوات اللّه و سلامه علیه داریم: عَظِّمِ العالِمَ لِعِلمِهِودَعْ مُنازَعتَهُ ، وصَغِّرِ الجاهِلَ لِجَهلِهِ ولا تَطرُدْهُ ، ولكِن قَرِّبْهُ وعَلِّمْه4 ؛ دانشمند را به خاطر دانشش احترام کن و با او ستيزه مكن و نادان را به سبب نادانيش كوچك شمار ، امّا او را از خود مران، بلكه به خود نزديك گردان و او را علم بياموز .
در روایت می فرماید جاهل را اول جذب کن و تعلیمش بده، می شود عظمت خدا. خدا می فرماید: پدر و مادرت را احترام کن ولو اینکه پستی داری و فرمانروا هستی به پای آنها قیام کن.
ذکر عقل، تعظیم و حیا
امیرالمؤمنین، اسدالله الغالب، علیبنأبیطالب علیه السلام می فرماید: قُمْ عَنْ مَجْلِسِکَ لِاَبیکَ وَمُعَلِّمِکَ وَلَوْ کُنْتَ اَمیراً5 به پاس گرامی داشت پدر و معلم خود به پا خیز! گرچه پادشاه کشور باشی.
ذکر عقل که تعظیم پروردگار است، این گونه حاصل می شود که به خلق خدا احترام بگذارید. پیرمردها، ریش سفیدها، پدر ومادر و معلم دارای احترام هستند. فکر نکنید پدر و مادر قدیمی هستند و چیزی را متوجه نمی شوند. چون ذکر عقل تعظیم است. در حدیث نفرمود ذکر عقل تعظیم برای خداست، بلکه فرمود ذِکْرُ الْعَقْلِ التَّعْظِیمُ وَ الْحَیَاءُ، یعنی هم تعظیم و هم حیا داشته باشی. حیا هم یکی از ذکرهاست. عاقل حقیقی حیا دارد.
این روایت خیلی جالب است، اگر کسی حیا نداشت، عقل هم ندارد. کلید همه ی خوبی ها حیاست. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: الحیا مفتاح کل الخیر6 حيا كليد هر خوبي است.
انسان اگر بخواهد دنبال خوبی ها باشد، باید حیا کند. حیا یعنی زبانش به بدی، فحش، تهمت و دروغ باز نمی شود. نگاهش به ناموس مردم باز نمی شود. در زمان قدیم که اینترنت و ماهواره و حتی تلوزیون به این شکل امروزی نبود. از آیت الله العظمی ادیب پرسیدند گاهی در تنهایی افکار و خطورات بد به ذهنمان می آید. علت و راه درمان آن چیست؟ ایشان فرمودند: علت اینکه این افکار به سراغتان می آید این است که حیا ندارید. کسی که حیا داشته باشد، فکر بد هم سراغش نمی آید. چون بی حیا میشود و پرده دریده می شود و فکر بد به ذهنش می آید.
چون وقتی حیا داشت، چشمش را کنترل می کرد، حال که نتوانسته چشمش را کنترل کند فکرش را هم نمی تواند کنترل کند. عجیب است. تشخیص مرض را علما و حکما میدهند. امام صادق علیه السلام فرمود: مَنْ زَهِدَ فی الدُّنْیا أثْبَتَ اللهُ الحِکْمَةَ فی قَلْبِهِ وأنْطَقَ بها لِسَانَهُ وَبَصَّرَهُ عُیونَ الدُّنیا داءَها ودَواءَها وأخْرَجَهُ مِنَ الدُّنیا سالِماً إلى دارِ السَّلامِ7 ؛ هر كس زاهد شود و مهر دنيا را پشت سر اندازد، خداوند تعالى، حكمت و كاردانى را در قلب او مستقر سازد و زبانش را به حكمت گويا سازد، و از كاستى و كژى دنيا با خبرش سازد تا آنجا كه هم درد را بشناسد و هم درمان را بداند. و بالاخره با سلامت جسم و جان وارد بهشتش سازد.
راه درمان افکار بد در خلوت
انسان وقتی باحیا باشد، در تنهایی خودش هم نگاه به حرام نمی کند. آنچه باعث کنترل چشم و گوش می شود، حیاست. روی حیا باید خیلی کار کرد. در خلوت و آشکار پروردگار عالم را میبیند، عاقل است. بی جهت نیست که یکی از نشانه های عقل و ذکرش را حیا می دانند. ذکر عقل همیشه اینطوری است که عظمت خدا باعث احترام و تعظیمش به دیگران می شود و عاقل هم هست.
راه درمان فکر بد این است که اول حیا را تمرین کن، و الا هیچ درمانی ندارد، به ذکر گفتن هم درمان نمی شود. بعضی چیزها درمانهایی با ذکر و اعمال دارد. بعضی اوقات درمان ذکری ندارد. اولیا ء الله برای زبان و گوش و چشم و... در ابتدا دردهایش را می گویند و بعد نسخه ی درمانش را هم می گویند.
امام صادق علیه السلام فرمود: لا حَیاءَ لِمَن لادِینَ لَهُ 8؛ آنکه دین ندارد، حیاء هم ندارد. هر کس حیا ندارد، دین هم ندارد. لذا انسانی که حیا دارد نسبت به برادرش فکر بد نمی کند، اگر هم کرد زود توبه و استغفار می کند. لجاجت هم نمی کند. رسول اکرم صلی الله علیه و اله می فرماید: ان الله یحب الحیی الحلیم العفیف المتعفف9؛ خداوند انسان با حیای بردبار پاک دامنی را که پاکدامنی می ورزد، دوست دارد.
شاخه های حیا در کلام پیامبر صلی الله
پیامبر در روایتی فرمود که حیا شاخه هایی دارد: أما الحیاء فیتشعب منع اللین، والرأفة، والمراقبة لله فی السر والعلانیة، والسلامة، واجتناب الشر، والبشاشة، والسماحة، والظفر، وحسن الثناء علی المرء فی الناس، فهذا ما أصاب العاقل بالحیاء، فطوبی لمن قبل نصیحة الله وخاف فضیحته؛ اما شاخه های حیا عبارتند از: نرمش، مهربانی، در نظر داشتن خدا در آشکار و نهان، سلامت، دوری از بدی، خوشرویی، گذشت، بخشندگی، پیروزی و خوشنامی در میان مردم، اینها فوایدی است که خردمند از حیا می برد. خوشا بحال کسی که نصیحت خدا را بپذیرید و از رسوایی خودش بترسد.
والمراقبة الله فی السر و النهان، مراقبه می کند در مقابل پروردگار، در سر و علن، پروردگار عالم را ملاحظه می کند. چه در آشکارا و چه نهان. خدا را همیشه در نظر دارد و میداند خدا مراقبش است لذا حیا می کند و افکار بد هم سراغش نمی آید. در مقابل حیا دریدگی است. بعضی به قدری بی حیا می شوند که با وضعیت خیلی بدی، مثل یک حیوان بیرون می آید. در فکر خودش هم این است که با نظام مقدس مبارزه می کند. این بی عقلی است و به آن مباحات هم میکند، این فرد احمق شده و این قدر در علن بی حیا شده است.
در ادامه ی روایت که پیامبر شاخه های حیا را بیان می کند، می فرماید: واجتناب الشر. از شرارت و بدی دوری می کند. بدی کسی را نمی خواهد. خیلی روایت عجیبی است. معلوم می شود هر کسی یکی از اینها را نداشته باشد، یک شعبه از بی حیایی را دارد.
نکته ی بعدی این است که این فرد والبشاشة، است یعنی خوشروست. بعضی با همسایه هایشان بد برخورد می کنند. داد و دعوا راه می اندازند معلوم میشود این فرد بی حیا است. و گذشت می کند، گذشت کردن بسیار خوب است. در روایت داریم هر کس گذشت کند، در حالی که به تعبیر عامیانه حق با اوست، قبل از اینکه برادرش بمیرد او را میبخشد، خداوند عالم قبل از مرگش از او میگذرد. اما اگر نبخشد در قیامت حسابرسی می کنند. که خیلی سخت است. روایات اینها را بیان می کنند.
در ادامه می فرماید پیروز است. بخشنده است. از نشانه های حیا این است که خوشنام بین مردم باشد. در یک جمعی که آمد مردم نگویند وای فلانی آمد.
در ادامه روایت امده: فهذا ما أصاب العاقل بالحیاء: اینها فوایدی است که عاقل از حیا میبرد. (معلوم می شود کسی که عاقل است، باحیاست.) وقتی انسان بی حیا شد، رسوا هم می شود.
آیت الله العظمی ادیب فرمودند برای اینکه در خلوت هم افکار بد به سراغتان نیاید، باید به حیا برگردد. درمان ذکری ندارد.
انفاق در راه خدا
اگر بخواهیم پاک شویم، این است که از مال خود انفاق کنیم. امیرالمؤمنین، اسدالله الغالب، علیبنأبیطالب علیه السلام می فرماید: إنّ إنفاقَ هذا المالِ في طاعَةِ اللّه ِ أعظَمُ نِعمَةٍ ، و إنّ إنفاقَهُ في مَعاصِيهِ أعظَمُ مِحنَة10 . به راستى كه هزينه كردن اين مال در راه طاعت خدا بزرگترين نعمت است و خرج كردن آن در راه معاصى او بزرگترين محنت (رنج)
انفاق خیلی خوب است به خصوص که آخر سال هم هست. مخصوصا امسال که خرید مردم نسبت به سال گذشته خیلی کم شده است. دست یکدیگر را بگیرید، فقط نگویید خانواده ی من. به همسایه هایتان رسیدگی کنید. امیرالمومنین علیه السلام فرمود: آن کسی که مالش را انفاق کرد، خودش را در مقابل نفسش خار میکند تا در مقابل خدا عظمت یابد.
حتی بعضی می گویند تا یک حدی باید انفاق و کمک کنیم. اما در روایت داریم که حدی ندارد: امام سجاد علیه السلام فرمودند: ان من اخلاق المومن الانفاق علی قدر الاقتار11؛ از اخلاق خوب مومن، انفاق او به اندازه توانش است. تا جایی که خودش تنگدست شود به دیگران کمک می کند. حال شابد نتوانیم مثل انبیا انفاق کنیم
انسان تا انفاق کند خدا جایش می گذارد. امام صادق علیه السلام فرمودند: اَنفِق و اَيقِن باالخَلف12؛ صدقه و انفاق کنيد و يقين داشته باشيد خداوند جاي آن را پر مي کند. فکر نکنید با انفاق تنگدست خواهید شد. خدا بر میگرداند.
این خصوصیات مومن است و یقین داشته باشید خدا جایش میگذارد. کسی که این کار را نکند ملعون است. امام صادق علیه السلام فرمود: ملعون ملعون من وهب الله له مالا فلم یتصدق منه شیئا13؛ از رحمت خدا دور است، از رحمت خدا دور است كسى كه خدا مالى را به او ببخشد و او چيزى از آن را در راه خدا هزينه نكند.
اگر هم کمک نکنیم به دیگران، مجبور می شویم بی اختیار در جای دیگر خرج کنیم. پیامبر خدا می فرماید: من منع ماله من الأخیار اختیارا صرف الله ماله إلى الأشرار14 ؛ هر که مال خود را به اختیار، از نیکان دریغ کند، خداوند مالش را به اجبار، نصیب بدان گرداند.
اگر در راه خوبی خرج نکنیم، فکر نکنیم که برایمان می ماند، نه در جای دیگر و شر باید خرج کنیم.
پی نوشت:
1-حضرت باقر العلوم(صلوات اللّه و سلامه علیه) فرمودند: وَ ذِکْرُ اللِّسَانِ الْحَمْدُ وَ الثَّنَاءُ وَ ذِکْرُ النَّفْسِ الْجُهْدُ وَ الْعَنَاءُ وَ ذِکْرُ الرُّوحِ الْخَوْفُ وَ الرَّجَاءُ- وَ ذِکْرُ الْقَلْبِ الصِّدْقُ وَ الصَّفَاءُ وَ ذِکْرُ الْعَقْلِ التَّعْظِیمُ وَ الْحَیَاءُ وَ ذِکْرُ الْمَعْرِفَهِ التَّسْلِیمُ وَ الرِّضَا وَ ذِکْرُ السِّرِّ الرُّؤْیَهُ وَ اللِّقَاء
2- نهج البلاغه، خطبه 147. 97. فاطر (35) آیه 28. 98. بحارالانوار، ج 70، ص 344. 99. نهج البلاغه، خطبه 216. 100. اصول کافی، ج 2، ص 122.
3- كنزالعمّال : 25507 منتخب ميزان الحكمة : 384
4- تحف العقول : 394 منتخب ميزان الحكمة : 384
5- مستدرک الوسائل، محدث نوری، نشر آل البیت علیهم السلام، بیروت، 1408 ق، ج 15، ص 203.
6- شرح غررالحكم و دررالكلم ،ج1 ، ص 93 .
7- كافی،كلینی ج ۲ ص ۱۲۸ ارشاد القلوب ، حسن بن محمد دیلمی: ج ۱ ص ۱۶ بحارالانوار ،علامه مجلسی : ج ۶۷ ص ۳۰۹
8- محمدی ری شهری، میزان الحکمه (بیروت دارالحدیث)، چاپ دوم، 1419، ج 2، ص 716 ، روایت 4544.
9- جهاد با نفس، ح 257
10- میزان الحکة ج 12
11- تحف العقول
12- بحارالانوار جلد 93
13- وسائل الشیعه جلد 16
14- بحارالانوار جلد 93