نكته‌های از «اهْدِنَا الصِّرَ‌اطَ الْمُسْتَقِيمَ »

کد خبر: 51297
انسان، هم در انتخاب راه مستقيم و هم در تداوم آن بايد از خدا كمك بگيرد. مانند لامپی كه روشنی خود را هر لحظه از نيروگاه می‌گيرد.
وارث :به بیان نکته ها ی ازآیه «اهْدِنَا الصِّرَ‌اطَ الْمُسْتَقِيمَ »  می پردازیم.

* در قرآن مجيد دو نوع هدايت مطرح شده است:

☀  الف: هدايت تكوينی، نظير هدايت زنبور عسل كه چگونه از شهد گلها بمكد و چگونه كندو بسازد. و يا هدايت و راهنمايی پرندگان در مهاجرت های زمستانی و تابستانی. آنجا كه قرآن می‌فرمايد: «ربّنا الّذی اعطی كلّ شی ء خلقه ثم هدی» (طه،50) بيانگر اين نوع از هدايت است.

☀  ب: هدايت تشريعی كه همان فرستادن انبيای الهی و كتب آسمانی برای هدايت بشر است.

كلمه ی «صراط» (صراط در قيامت نام پلی است بر روی دوزخ كه همه ی مردم بايد از روی آن عبور كنند.) بيش از چهل مرتبه در قرآن آمده است. انتخاب راه و خط فكری صحيح، نشانه ی شخصيت انسان است.

* راه‌های متعدّدی در برابر انسان قرار دارد كه او بايد يكی را انتخاب كند:

* راه خواسته‌ها وهوس های خود.

* راه انتظارات وهوس های مردم.

* راه وسوسه های شيطان.

* راه طاغوت ها.

* راه نياكان و پيشينيان.

* راه خدا و اوليای خدا.

*امتیازات راه خداوند واوليای او بر ديگر راهها

* انسان مؤمن، راه خداوند واوليای او را انتخاب می‌كند كه بر ديگر راهها امتيازاتی دارد:

الف: راه الهی ثابت است، بر خلاف راه های طاغوت‌ها و هوس های مردم و هوس های شخصی كه هر روز تغيير می‌كنند.

ب: يك راه بيشتر نيست، در حالی كه راه های ديگر متعدّد و پراكنده اند.

ج: در پيمودن آن، انسان به مسير و مقصد مطمئن است.

د: در پيمودن آن، شكست و باخت وجود ندارد.

*  راه مستقيم، راه خداست. «انّ ربّی علی صراطٍ مستقيم» (هود،56)

* راه مستقيم، راه انبياست. «انّك لَمِن المرسلين علی صراطٍ مستقيم» (يس،3 – 4)

* راه مستقيم، راه بندگی خداست. «و أنِ اعبدونی هذا صراط مستقيم» (يس،61)

* راه مستقيم، توكّل وتكيه بر خداست. «مَن يعتصم باللّه فقدهُدی الی صراطمستقيم» (آل‌عمران،101)

* راه مستقيم، يكتاپرستی و تنها ياری خواستن از اوست. (بنا بر اينكه الف و لام در «الصراط» اشاره به همان راه يكتاپرستی در آيه قبل باشد.)

* راه مستقيم، كتاب خداوند است. (بنابر روايتی در تفسير مجمع البيان،ج1،ص58)

* راه مستقيم، راه فطرت سالم است. (بنابر روايتی از امام صادق عليه السلام در تفسير صافی، ج1، ص86)