حجت الاسلام سعیدیان: علم موجب هدایت انسان به سمت خدا می شود

کد خبر: 62853
امام جواد علیه السلام فرمود: مردمان آخرالزمان امام بالای سرشان نیست و دشمنان دین(وهابیت) تا بتوانند شبهه بر علیه دین ایجاد می کنند. این مردم در امر دنیشان متحیر می شوند اگر آخرالزمان را درک کردید بدانید فضیلت عالم به ولایت ما اهل بیت علیهم السلام در مقابل عابد مثل فضیلت تمام ستارگان است بر کورسوی نور.
وارث: عزاداری دهه دوم صفر با سخنرانی حجت الاسلام سعیدیان و مداحی حاج حیدر خمسه، حاج ابراهیم رحیمی و حاج عباس طهماسب پور برگزار شد.
 
در ادامه متن سخنرانی حجت الاسلام سعیدیان را می خوانید:
 

در آخرالزمان مردم در امر دین متحیر می شوند

مگر می شود کسی شیعه باشد و کتاب "شبهای پیشاور" را نخوانده باشد؟ امام جواد علیه السلام فرمود: مردمان آخرالزمان امام بالای سرشان نیست و دشمنان دین(وهابیت) تا بتوانند شبهه بر علیه دین ایجاد می کنند. این مردم در امر دنیشان متحیر می شوند اگر آخرالزمان را درک کردید بدانید فضیلت عالم به ولایت ما اهل بیت علیهم السلام در مقابل عابد مثل فضیلت تمام ستارگان است بر کورسوی نور. یعنی اگر علی شناس و ولی شناس باشی مقام و منزلتت بالاتر از نماز شب خوانی است که علی شناس نیست.

این روایت متواتر است آنچه تو را به خدا هدایت می کند علم است مگر می شود شیعه باشم و دینم را نشناسم. وحدت معنایش این نیست که از دین خودت دست برداری وحدت یعنی جسارت و توهین نکن. مرحوم علامه عسکری کتاب نوشت به نام "نقش عایشه در اسلام"، در شمال آفریقا کلی از اهل سنت شیعه شدند، یاسر الحبیب هم کتاب نوشت اسم کتاب طوری بود که حتی کسی نگاه به کتاب نکرد: " الفاحشة الوجه الآخر لعائشة "، اسم این کتاب باعث شد خیلی از افرادی که شیعه شده بودند برگردند، اگر عالمانه بحث کنی مکتبت بالا می رود.
 
سوال بی پاسخ فضّال -از یاران امام صادق(ع)- در درس ابوحنیفه

امام صادق علیه السلام شیعه ای به نام فضّال داشت. فضّال و دوستش به درس ابوحنیفه رفتند و گفتند چند سوال بپرسیم شاید شیعه شد ما مامور به انجام وظیفه هستیم مامور به نتیجه نیستیم. وارد درس ابوحنیفه شد و پرسید: استاد به حمدالله من رافضی نیستم (دروغ نگفت چون رافضی یعنی دروغگو و آنها به شیعه رافضی می گویند) برادرم رافضی است و می گوید: فقط یک دلیل برای برتری خلفا بر علی ابن ابی طالب علیه السلام بیاورید ما تشیع را رها می کنیم.

ابوحنیفه گفت: به برادرت بگو در برتری خلفا بر علی علیه السلام همین بس که پیغمبر صلی الله علیه و آله در جنگها به اولی و دومی می فرمود: شما در سمت راست و چپ من باشید و علی تو به میدان برو. چون اگر علی (علیه السلام) کشته می شد اتفاق خاصی نمی افتاد، بنا بود آنها بعد از حضرت خلافت را حفظ کنند.

علامه عسکری در یکی از کتابهایشان فرمودند: وقتی جنگ اُحد شروع شد و خلفا به تاخت طوری از ترس فرار کردند که وقتی خبر تمام شدن جنگ را دادند برگشتنشان 2 روز طول کشید! آیت الله حسینی قزوینی مسابقه بین المللی گذاشت که در منابع غیرشیعه مطلبی پیدا کنند که نشان بدهد آنها به اندازه یک بند انگشت به خاطر شیعه ضربه خورده باشند.

فضّال در ادامه به ابوحنیفه گفت: برادرم یک حرفهایی می زند، می گوید:این قبرها (قبر خلفا) غصبی و دزدی است، طبق قانئن ارث اسلامی باید از ورثه رسول الله صلی الله علیه و آله برای دفن آنها اجازه می گیرفتند و در هیچ کجا نیامده که از امام حسن و حسین علیهماالسلام اجازه گرفته باشند. ابوحنیفه گفت: اینها ارثیه عایشه و حفصیه زنان پیغمبر صلی الله علیه و آله بودند.

فضّال گفت: اینها را به برادرم گفتم اما برادرم ریاضی اش خوب است و گفت: فضایی که پیغمبر صلی الله علیه و آله و خلفا دفن هستند حدود 40 متر است، طبق قانون ارث اسلامی به هر زنی بعد از فوت شوهرش یک هشتم می رسد و حضرت 9 بار ازدواج کرد، یعنی یک هفتاد و دوم 40 متر حدود 20 متر می شود باید به آنها برسد.

ابوحنیفه به هم ریخت و گفت: مهریه ی آنها نبوده؟ فضّال گفت: نه قرآن فرموده: یا رسول الله تا زنده هستی مهریه زن هایت را بده. ابوحنیفه فهمید فضّال شیعه است و او را از کلاس بیرون انداخت. ببینید نه جسارت و توهین کرد اما از ولایت امیرالمومنین علیه السلام هم دفاع کرد، اگر می خواهی ثابت قدم باشی قدم اول علم است باید عالم باشی و دینت را بشناسی.

زمانی دین داریمان کامل است که حرف مردم روی ما اثر نگذارد

دوم قرآن می فرماید: از سرزنش سرزنش کنندگان نترس. امام حسین علیه السلام فرمود: زمانی دینتان کامل است که نه آفرین مردم و نه نفرین مردم ذره ای در شما اثر نکند.

آسیدمهدی قوام یکی از علمای تهران بودند و مقام معظم رهبری درباره ایشان فرموده اند: من چند بار در منبرهای ایشان نشسته ام و منبرهای خوبی داشته اند. ایشان بعد از تمام شدن منبر در شام غریبان امام حسین علیه السلام پاکتشان را گرفتند و می خواستند به منبر بعدی بروند و چاره ای نداشتند جز اینکه از خیابان لاله زار رد بشوند. کاباره ها و عرق فروشی های قدیم در خیابان لاله زار قدیم بودند، دیدند یک خانمی با وضع نامناسب گوشه ی خیابان ایستاده و منتظر است. آسید مهدی به حاج مرشد گفت: زشت است من پیاده شوم شما برو او را صدا کن. آن خانم نزد آسید آمدند و ایشان پاکتی را که بعد از 11 شب روضه خوانی به او داده بودند، به زن داد و گفت: من 11 شب برای امام حسین علیه السلام نوکری کردم این پاکت دستت باشد و تا موقعی که این پول دستت هست این کار را انجام نده. ممکن بود خیلی حرف مردم را بشنود اما با حرف مردم کاری نداشت و کاری که درست بود انجام داد.

یک سال گذشت و آسید مهدی قوام کربلا مشرف بود و در حرم امام حسین علیه السلام بود که دستی به شانه اش خورد، مرد گفت: همسرم با شما کار دارد. آسید گفت: خودت بگو. مرد گفت: همسرم گفته حتی من نباید بدانم با شما چکار دارد خیلی اصرار دارد چند جمله به شما بگوید. آسید نزد زن آمد که پوشیه زده بود و به ایشان گفت: یادت است گفتی 11 شب برای حسین علیه السلام نوکری کردی و پاکت 11 شب نوکری ات را به من دادی؟ تو رفتی و من یک نگاه به رزق امام حسین علیه السلام و یک نگاه به خودم که بی آبرو هستم کرده ام و گفتم: حسین جان یعنی تو به ما هم نظر مثبت داری و دلت برای ما می سوزد؟ نیم ساعت روی زمین نشستم و گریه کردم و با خودم گفتم: والله قسم چه این پول تمام بشود یا نه چه از گرسنگی هم بمیرم به خاطر نگاه امام حسین علیه السلام دیگر سمت گناه نمی روم.

زن گفت: آسید مهدی بعد از آن ماجرا یک جوان مومن به خواستگاریم آمد و ازدواج کردیم و اولین سفرمان را امام حسین علیه السلام طلبید، آسیدمهدی به امام هم گفته ام تا زنده هستم مدیون شما هستم.