ماجرای دیدار دختر مرحوم اراکی با امام زمام "عج"
وارث: مرحوم اراکی دخترخانمی داشتند و می فرمود این دخترم را خودم تربیت کرده ام از کودکی جوری تربیتش کردم که به شدت مراقب برخورد با نامحرم بود.اینجور افراد می دانند برخورد با نامحرم چه آسیب هایی دارد.امثال ما متوجه نمی شویم .
ایشان می فرمایند دختر من، یک سال که حج مشرف شد، توفیق پیدا کرد وجود مقدس امام زمان (عج) را زیارت کند.
ماجرای مشرف شدن ایشان به این ترتیب بود که حج بر ایشان واجب شدند و قرار بود با همسرشان بروند ولی همسرشان نتوانستند بروند و دختر آقای اراکی گفتند که پدر من از اینکه تنها بروم نگران هستم و تا به حال با نامحرم برخورد نداشته در این سفر چه کنم؟ ایشان فرمودند با خانواده ی آقای شبیری بروید و خانم ها هرجا رفتند شما هم با آنها باشید و اینکه ذکری یاد می دهم که هرجا گیر کردی به زبان بیاور.ذکر یا حفیظ و یا علیم.
می گوید از محضر پدر خداحافظی کردیم و ابتدا رفتیم مدینه آنجا برنامه ی ما با آن خانم ها هماهنگ نمی شد که بتوانم همراهشان بروم لذا بیشتر مواقع در هتل بودم. رفتیم مکه احرام بستیم و وارد مسجدالحرام شدیم من زن تنها و سیل جمعیتی که دارند طواف می کنند. ترسیدم که چطور بروم بین این جمعیت طواف کنم، از یک طرف طواف واجب است و از طرف دیگر نمی توانم بروم بغض کردم و شروع کردم به گریه کردن خدایا یعنی نباید اینجا کسی به داد من برسد؟ دلم شکست یک دفعه یاد حرف پدرم افتادم و با دلشکسته چندین مرتبه ذکر یا حفیظ و یا علیم را گفتم. یک موقع دیدم صدایی بلند شد و گفتند با امام زمانت طواف کن. دیدم راهی باز شد از جایی که من ایستادم تا حجرالاسود دیدم وجود مبارک امام زمان (عج) ابتدای حجر ایستاده اند و یک نفر هم کنارشان هستند و حضرت منتظر من ایستاده اند. می گوید خدا شاهد است در این سیل جمعیت بدون اینکه کسی به من بخورد رفتم محضر حضرت و از فرط خوشحالی فراموش کردم به حضرت سلام کنم. امام شروع کردند به طواف کردن من هم به دنبال امام. هفت دور که تمام شد مجددا راه باز شد و از بین جمعیت بیرون آمدم و حضرت تشریف بردند.