رفیق بد و معاشر با بیدین قلب را تخریب می کند
ایمان، اخلاق و عمل صالح، میوهٔ قلب است و هر سه باعث سعادت است. سعادت باعثِ رفتن در بهشت است و بهشت هم «لا مقطوعة و لا ممنوعه»، صراط مستقیم است. پس بر ما واجب است که به قلب برسیم و دلمان را حفظ کنیم.
وارث: استاد حسین انصاریان در سخنرانی خود در حسینیه هدایت تهران، اظهار داشت: سعادت و شقاوت بشر نتیجهٔ وضع قلب اوست؛ در پایان سورهٔ مبارکهٔ ابراهیم پروردگار میفرماید: نتیجهٔ سعادت که ثمرهٔ قلب هست، بهشت است. جایی که براساس یک آیه در سورهٔ آلعمران و یک آیه در سورهٔ حدید، پهنای آن پهنای همهٔ آسمانها و زمین است که برای ما این پهنا قابلتصور نیست چون از زمان آدم تاکنون که قویترین ابزارهای علمی را ساختهاند، پهنا برای علم معلوم نشده و معلوم هم نمیشود.
وی ادامه داد: خداوند در سورهٔ آلعمران و با تغییر اندکی، در سورهٔ مبارکهٔ حدید میفرماید: پهنای بهشت «عرضها السماوات و الأرض» معلوم نیست، از طول بهشت هم که در قرآن حرفی نشده، ولی یک اوصافی برای این بهشت بیان میکند که آنها را میتوان فهمید؛ کسی که وارد بهشت میشود، کسی است که در یک حدّ بسیار محدودِ زمانی - گاهی پنج یا شش دقیقه - مؤمن و باتقوا بوده و گاهی هم به تناسب سنی که خدا عنایت فرموده، در حدّ خودش اهل خدا، ایمان، عمل و تقوا بوده است.
هیچ وقت انسانها در پاکی باطن و ظاهر مانند هم نیستند
استاد انصاریان گفت: هیچ وقت انسانها در پاکی باطن و پاکی ظاهر مانند هم نبودهاند، چون گنجایشها مثل هم نیست. اینها در آنجا بهخاطر همین مایهٔ اندک عمرشان - حالا هر مقداری که مؤمن و باتقوا و اهل عمل بودهاند - ابدی هستند.
وی تصریح کرد: یک وصف بهشت «لا مقطوعه» است، مانند عمر دنیایشان نیست که قطع شود؛ همهٔ آنهایی که در دنیا هستند، عمرشان قطع میشود و به قول قرآن مجید، آن مدت معیّنی که در علم خداست، قطع و تمام میشود؛ ولی این چند سالی که من مهلت داشتهام و در حدّ خودم در ایمان، عمل و اخلاق بهسر بردهام، پاداش همین بهشت، «لا مقطوعه» است و قطع نمیشود. شخصی هم علت آن را از امام صادق(ع) پرسید که سال های سال خدا را عبادت کردهایم، چطور آنجا به همین مقدار زمانی که در دنیا بندهٔ خدا بودهایم، به ما مزد نمیدهند، همینطور ادامه دارد و مرگی وجود ندارد؟ و دربارهٔ جهنمیها هم از حضرت پرسید: سال های سال گناه کردهاند و مجرم حرفهای بودهاند، چرا مرگ در عذاب الهی به سراغشان نمیآید؟ چقدر باید جریمه ببینند؟ امام ششم(ع)، حکیمانه جواب دادهاند، میفرمایند: اصلاً به سن آنها کار ندارند، هیچ مؤمنی تصمیم ندارد که خدا را تا این مقدار از زمان عبادت کند. او نمی گوید: بندهام و آدم خوبی هستم، اهل گناهان کبیره نیستم و اهل خوبیها هم در حدّ خودم هستم، ولی به این مقدار؛ هیچ مؤمنی برای بندهٔ خدا بودن خودش زمان تعیین نکرده و سالک راه عبادت است تا هر وقتی که زنده است؛ یعنی عمق نیّت او این است که من تا زنده باشم، همین باشم. همین نیت باعث ابدیکردن آنها در بهشت است. حال اگر یک آدمی بنا بود سرِ هفتادسالگی بمیرد و ارادهٔ خداوند تعلق گرفت که هفتادسال دیگر هم به او عمر داد، در آن هفتادسال دوم هم همان آدم هفتادسال اول است و کاری به زمان ندارد. هیچ مؤمنی در نیّتش نیست که من این مقدار از زمان را عبادت میکنم و بقیهاش دیگر رها شود؛ دوزخیان هم همینطور هستند و مَثَل خیلی روشن آن، همین چهرهٔ پستِ پلیدِ خائنِ ظالمِ آلوده است که سال اولی که سیساله بود، حادثهٔ کربلا را ایجاد کرد. وقتی هم اسرا را به شام آوردند، اهلبیت پیغمبر را دید که به دستورش به ذلت کشیدند، سرهای بریدهٔ تعدادی را دید، ظاهراً حدود هفده سر را به شام انتقال دادند و خبرنگاران لشکرش هم اوضاع را برای او گزارش کردند، پشیمان شد؟ اگر پشیمان شده بود که دیگر یزید نبود! سال بعد بهعلتی دستور حملهٔ به مدینه را داد، لشکرش به مدینه آمدند و تمام حرم پیغمبر اکرم(ص) را در آن مدتی که در مدینه بودند، اصطبل اسب کردند. یورشْ یورش همهجانبه بود و چقدر مردها، جوانها و زنها را کشتند، تجاوز به ناموس مسلمانها را حلال کرده بود، پشیمان شد؟ اگر پشیمان شده بود که در سال سوم حکومتش - که خدا دیگر به او مهلت نداد و در 33 سالگی نابودش کرد - به لشکر شام دستور داد به مکه حمله کنید و مسجدالحرام و کعبه و همه را با خاک یکی کنید تا یک چنین چیزی نباشد، چرا مجرم برای ابد باید در جهنم بماند؟
مجرمی پشیمان شود و توبهٔ واقعی کند دیگر دوزخی نیست
وی افزود: مجرمی پشیمان شود و توبهٔ واقعی کند که دیگر دوزخی نیست و او را میآمرزند، امام صادق(ع) میفرمایند: این دوزخیان در دنیا که بودند، زمان برای گناهان و جرمهایشان نگذاشته بودند که بگویند ما بیستسال کافر میمانیم، بیستسال مشرک میمانیم، بیستسال عرق میخوریم، بیستسال ربا میخوریم، بیستسال زنا میکنیم و بعد آن را قطع میکنیم. قطع نمیکنند، نیّت او این است که تا هستم، همین هستم. این علت ابدیبودن بهشت و آنهم علت ابدیبودن جهنم.
استاد انصاریان با بیان اینکه جهنم را جهنمیها میبینند، گفت: پروردگار عالم میفرماید: همهٔ مؤمنین به آن امید دارند، «لا مقطوعه»، ما آن را قطع نمیکنیم و وقتی بندهٔ مؤمن من به بهشت رسید، زمان برای او مقرر نشده که بعد از صدسال بگویند پاداش بیستسال را که مکلف بودهای، ما پنجبرابر – صدسال - به تو دادهایم و آماده باش که ما تو را به دیار عدم بفرستیم که اصلاً دیگر نباشی و هیچچیزی از تو نباشد. در آنجا زمان قرار داده نشده، اما در دنیا زمان قرار داده شده که عِباد مؤمن خدا در پروندهٔ عمر تکلیف یکی بیستسال و دیگری سیسال است.
وی گفت: اگر بنا به روایات سنی، هجدهسالگی وجود مبارک حضرت علیاکبر(ع) درست باشد، ایشان در دنیا سه سال بوده که به سن تکلیف رسیدند، اما مزدی که در بهشت به ایشان داده میشود، چندسال است؟ قرآن میگوید: بحث سال را مطرح نکنید، چون سالی وجود ندارد؛ البته آن رحمت و محبت خدا هم غیر از نیّت مؤمن که تا هر وقت بماند همین باشد، بدرقهٔ مسئله هم هست. بعضیها هم دوران تکلیفشان از سهسال کمتر بوده و بعضیها هم به قول قرآن مجید به سن کهنسالی رسیدهاند و از صدسال هم رد شده است، ولی بنده ماندهاند.
وی ادامه داد: دوم اینکه در این دنیا به بسیاری از منع ها برمی خوریم، مثلاً به بیماری مبتلا می شویم و دکتر ما را از یکسری موارد منع می کند، اما آن بدنی که پروردگار عالم در قیامت به ما میدهد، نسبت به آنچه که در بهشت برای خوردن و آشامیدن آفریده، «لا ممنوعه» است. میلیاردها سال در آنجا هستی و هیچوقت به تو نمیگویند که این میوه را نخور، این آشامیدنی را نخور! «لا مقطوعه ولا ممنوعه». خداوند در سوره واقعه می فرماید: «وَفُرُشٍ مَرْفُوعَة * إِنّٰا أَنْشَأْنٰاهُنَّ إِنْشاءً * فَجَعَلْنٰاهُنَّ أَبْکٰاراً» در بهشت هم نمیگذاریم که بندگانمان تنها بمانند و همسرانی را برایشان قرار دادهایم که به آنها عطا میشود.
وی اظهار کرد: سن بهشتیها در بهشت، به سن یک جوان است و میفرماید این همسرانی که قرار دادهام، هم سنوسال خودتان و الیالابد هستند؛ نه پیر میشوند و نه از دختر بودن درمیآیند: «جعلناهن ابکارا» یعنی بِکر و دستنخورده؛ «لَمْ یطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لاٰجَانٌّ» ﴿الرحمن، 74﴾ همسرانی که به شما میدهم، قبلاً در این بهشت دست یک جن و آدمیزاد به آنها نرسیده و فقط برای خودتان هستند.
انسان سعادتمند دارای ایمان، عمل صالح و اخلاق خوب است
استاد انصاریان بهشت را میوه سعادت دانست و تصریح کرد: انسان سعادتمند کسی است که هم ایمانی در حدّ قابلقبول، هم عمل صالح و هم اخلاق خوب دارد و این مجموعه که برای انسان جمع شود، قرآن به او سعادتمند میگوید. اصلاً در قرآن از سعادت اسم آورده است، این بهشت با این وصف و با این خصوصیات، میوهٔ درخت سعادت انسان است: «وَأَمَّا اَلَّذِینَ سُعِدُوا فَفِی اَلْجَنَّةِ» ﴿هود، 108﴾ این آیهٔ سورهٔ ابراهیم است. بهشت میوهٔ سعادت خودتان است؛ طبق آیهٔ 177 سورهٔ بقره، سعادتتان هم میوهٔ اعتقاد، عمل و اخلاق پاک است و این ایمان، اخلاق و عمل پاک، میوهٔ قلبِ پاک، سالم و صاف است.
وی افزود: این جاده که مشخص شد را خدا برای ما باز کرده و خودش هم اسم جاده را صراط مستقیم گذاشته؛ یک جادهٔ درست و جادهای که کمترین انحرافی در آن نیست، جادهای که کوتاهترین جاده در این عالم بین انسان و پروردگار است. خط مستقیم است و دیگر کج نیست و در حقیقت نزدیکترین راه بین انسان و پروردگار است.
استاد انصاریان گفت: انسان از سایر مردم تعجب میکند که چرا جادهای که کوتاهترین جادهٔ بین انسان و خداست و جادهٔ دیگری هم وجود ندارد که انسان را به خدا برساند و نتیجه آن بهشت است را زمین گذاشتهاند و خودشان را در جادههای سنگلاخی، طولانی، زیگزالی، انحرافی، کجومَعوج انداختهاند که آخرِ جادهاش هم هفت طبقه جهنم است. شاید گفته شود که آنها راه را نمی دانستند، طبق آیات قرآن همین ندانستند آنها نیز گناه بوده و به خاطر نیامدن و نشنیدن باید به در جهنم بروند. خداوند در سورهٔ ملک هم میفرماید: کارگردانان دوزخ به جهنمیها میگویند: «أَ لَمْ یأْتِکمْ نَذِیرٌ» ﴿الملک، 8﴾ شما در دنیا که بودید، کسی نبود و نیامد به شما هشدار دهد که کج رَوی نکنید؟ «قٰالُوا بَلیٰ قَدْ جٰاءَنٰا نَذِیرٌ» ﴿الملک، 9﴾ نذیر که آمد، پیغمبران آمدند، ائمه(ع) آمدند، عالمان واجد شرایط آمدند، عقل هم به شما هشدار میداد که این کارها نتیجهاش خوب نیست. پس چرا به جهنم آمدید؟ می گویند: «لو کنا نسمع او نعقل» نرفتیم که بشنویم!
ایمان، اخلاق و عمل صالح، میوهٔ قلب است
استاد انصاریان با تأکید بر اینکه ایمان، اخلاق و عمل صالح، میوهٔ قلب است و هر سه باعث سعادت است، گفت: سعادت باعثِ رفتن در بهشت است و بهشت هم «لا مقطوعه ولا ممنوعه»، صراط مستقیم است. پس بر ما واجب است که به قلب برسیم، دلمان را حفظ کنیم. کبوتری نشود که هر جا دلش بخواهد بنشیند و هر دانهای را که دلش بخواهد بخورد. ما باید از مقدمات تخریب قلب پرهیز کنیم! «فانها من تقوی القلوب»، یعنی پروردگار میفرماید: این دلها هم برای خودش تقوا دارد، «من تقوی القلوب»؛ پس وظیفهٔ ماست که از مقدمات بپرهیزیم. کسانی که در خانههای خود به تمام ماهوارههای آلودهٔ دنیا وصل هستند، همه اینها تخریب قلب است.
رفیق بد و معاشر با بیدین قلب را تخریب می کند
وی با بیان اینکه به گفته قرآن یکی از عواملی که دل را تخریب میکند، رفیق بد و معاشر با بیدین است، گفت: خداوند در سورهٔ فرقان می فرماید: «لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ اَلذِّکرِ» رفیق بدِ من، مرا گمراه و منحرف کرد، همین مقدمات الکترونیکی که تا تلفنهای جیب مردم هم کشیده شده، چه نیازی دارد آدم چهار ساعت بنشیند و با انگشتش دکمه اینور و آنور بکند و بدترین چیزها، بدترین حرفها و بدترین تهمتها را بشنود و ببیند. بابت این چهار ساعتی که مردها، زنها و بچهها برای این دستگاه وقت میگذارند که بدترین عوامل تخریب قلب را ببینند، در قیامت محاکمه می شوند. خدا میخواهد چهار ساعت عمر به ما بدهد، میلیاردها چرخ باید در عالم بگردد که این چهار ساعت را به ما بدهند؛ زمین باید دور خودش بگردد، بعد باید دور خورشید بگردد، ابرها باید باران ببارد و برای دادن چهار ساعت عمر به ما میلیاردها چرخ باید بگردد.
استاد انصاریان افزود: یک شب پرفسور متدینی را یکجا دیدم، واقعاً متدین و با سطح علمی بالا! به او گفتم: آقای پرفسور، شماره همراهتان را به من میدهید؟ گفت: من دیوانه نیستم! گفتم: یعنی چه؟ گفت: من اصلاً از وقتی که این را فنلاند اختراع کرده، نه خریدهام و نه دارم؛ دیوانه نیستم که با این امواج، هم گوشم، هم کلّهام و هم اعصابم را نابود کنم و هم اتفاقی دارم انگشت میزنم، مراکز فساد بیاید. به پیرمردی من نگاه نکن، ما هم لب پرتگاه خطر هستیم. به من گفت: تو تلفن همراه داری؟ گفتم: نه ندارم. گفت: پس تو هم مثل من عاقل هستی؛ البته نمیگویم مردم تلفن همراه نداشته باشند، اما این هم برعهدهٔ دولت و واجب است، میتواند جلوی اینهمه هجوم فساد در همراهها را بگیرد و مردم نبینند! دل که خراب شود؛ ایمانی، عملی و اخلاقی باقی نمی ماند.
استاد انصاریان در پایان گفت: «اذا احب الله عبدا الهمه ثمان خصال»، وقتی خداوند بندهای را دوست داشته باشد، درِ هشت حقیقت را به روی او باز میکند. برای اینکه خداوند بنده را دوست داشته باشد، باید به سراغ قلب خود و اصلاح قلب برود.
منبع: پایگاه عرفان