شعر/با تو شد مشهد، قبله هفتم!
از جنوب گرم، تا شمال سبز
رو به تو دلها، راهین ای ماه!
از طلوع شرق، تا غروب غرب
می کِشی ما رو، رو به این درگاه
میرسن از راه، جمعی از بوشهر
با چه امیدی با چه احساسی
از دل دریا، رو به آغوشت
میرسه مردِ بندرعباسی
قلب کرمانشاه میزنه اینجا
از دل ایلام، عاشق آوُردی
کنج ایوونت، دلنشین میشن
درد دلها با لهجه کُردی
این یکی از ری، اون یکی تهران
این یکی از یزد، اون یکی کرمان
اردبیل و رشت، ساری و گرگان
داره میگرده، دور تو ایران
***
داره میگرده دور تو ایران
یا رضا میگیم از دل و از جان
مردمو با هم، همزبون کردی
دلها رو با هم، مهربون کردی
***
بی قرارِ صحنت، اراکیها
ای قرارِ این بی قراریها!
خاطره دارن با کبوترهات
شهرکردی ها، بختیاریها
عاشقت آذربایجانیها
زاهدانیها، اصفهانیها
صحن تو صحنِ مهربانیها
همدلیها و همزبانیها
قلب سمنانی، شوق اهوازی
شور خرمشهر، جان آبادان
شعر شیراز و قلب قزوینی
سوز دشتستان، روح تنگستان
هشتمین نوری، توو دل مردم
با تو شد مشهد، قبله هفتم!
با تو یک زائر آشناتر بود
چون که این زائر، میرسه از قم
افزودن دیدگاه جدید