ساقی قدحی باز مرا جام نیاز است
سر ریز کن این باده که تا صبح دراز است
امشب شب بزم و کَرَمِ شاهِ حجاز است
میلادِ دل افروزِ مسیحایِ نماز است
ز آن روست که دل مست خدای ازلی شد
در بندِ علی ابن حسین ابن على شد
مهتابِ شگفت شب طاعات رسیده
خورشیدِ خداوندِ عبادات رسیده
سر حلقه ای از حلقه ی سادات رس...