وارث: هــر کـدام از کارگــران نـجاری آقــا عمو چیــزی میگفتند و میخنــدیدند…!من هم همــان طور که آخرین میخهای پنجره دو لت را میکوبیدم، به حرفهایشان با لبخند و رضایت گوش میدادم، حاج میرزا میگفت: تو واقعاً باید خدا را شکر کنی که یک همچین موقعیتی داری، اولاً برادر زاده اوستایی و اوستا تو ر...